چهارشنبه، خرداد ۲۶، ۱۳۸۹

نامه تاجزاده، منشور موسوی و 'انقلاب ناتمام'

(برای بی بی سی) میرحسین موسوی، از رهبران مخالفان دولت و مصطفی تاجزاده، از تئوری پردازان جنبش اصلاحات در ایران، اخیرا به طور جداگانه از تداوم روحیه استبدادی در حکومت و "ناتمام ماندن" انقلاب در ایران سخن گفته اند و کوشیده اند به انتقادهایی که در مورد برخی عملکردها و نظرات آنها مطرح می شود پاسخ دهند.

آقای موسوی در متنی که روز ۲۵ خرداد ۱۳۸۹ به عنوان منشور پیشنهادی جنبش اعتراضی موسوم به "جنبش سبز" منتشر کرد، این جنبش را تداوم انقلاب مشروطه، نهضت ملی شدن صنعت نفت و انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ دانست و گفت که این جنبش آرمان های مشابه آنها را دنبال می کند.

آقای تاجزاده، عضو شورای مرکزی حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی هم در یادداشتی به مناسبت سالگرد اعتراضات انتخاباتی در ایران، نوشت که "جنبش سبز" در پی تکمیل "انقلاب ناتمام" ایران است و می خواهد مردم را بر سرنوشت خود حاکم کند.

هم آقای موسوی و هم آقای تاجزاده "انتخابات آزاد، غیرگزینشی، منصفانه و شفاف" را مهم ترین (یا دست کم یکی از مهم ترین) خواسته های جنبش اعتراضی ایران معرفی کرده و به تصریح و تلویح نوشته اند که "محدود کردن قدرت حاکم" که خواسته اصلی انقلاب مشروطه و نهضت های پس از آن بود، عملا به دست نیامده و جامعه ایران هنوز با پدیده خودکامگی و استبداد روبه رو است.

با چنین مقدمه ای و با توجه به آنچه قائلان به قرائت مورد نظر حاکمان فعلی ایران از "ولایت فقیه" ترویج می کنند، تأکید آقای موسوی بر این که مشروعیت قدرت سیاسی تنها به "رأی و خواست مردم" است، اهمیتی ویژه می یابد.
آقای تاجزاده هم در یادداشت خود با اشاره به شرایط جاری، نتیجه گرفته است که محل نزاع اصلی در جامعه کنونی ایران موضوع دموکراسی است، "به طوری که دو اردوگاه سیاسی دموکراسی خواه و استبدادطلب و دو گفتمان دموکراتیک و دیکتاتوری خواه را در برابر هم آرایش داده است".

او نوشته است که هر تقابل دیگری، از جمله تقابل سنت و مدرنیسم، تقابل سکولاریسم و مذهب یا تقابل جنوب شهری و بالا شهری، ماهیت جنبش سبز را توضیح نمی دهد: "چرا که هم در طرف سنتی ها، مذهبی ها و جنوب شهری ها افراد استبدادطلب و آزادیخواه وجود دارد و هم در طرف مقابل".

به نظر می رسد که آقای تاجزاده به این ترتیب کوشیده است به نظرات آن گروه از منتقدان حکومت ایران پاسخ دهد که از تأکید رهبران و احزاب اصلاح طلب این کشور بر نقش مذهب اظهار ناخرسندی می کنند.

آقای موسوی هم در منشور پیشنهادی خود برای "جنبش سبز" نوشته است که این جنبش، ضمن "پذیرش تکثر" درون خود، بر حضور "دین رحمانی" تأکید دارد، اما در عین حال با اجبار کردن مردم به تقید به این مرام مخالف است و حفظ استقلال نهادهای دینی و روحانی از حکومت را تنها راه حفظ جایگاه دین می داند.

او در عین حال حفظ "چتر فراگیر جنبش سبز" را در گرو توافق تمام گرایش های تحول خواه ایران بر "اصول حداقلی و مطالبات مشترک" دانسته و بر لزوم هماهنگی میان آنها تأکید کرده است.

آقای موسوی در مقدمه منشور پیشنهادی خود از کسانی که این منشور را پاسخگوی همه مطالبات خود نمی یابند خواسته است که از منطقی پیروی کنند که بسیاری از رأی دهندگان به او، پیش از انتخابات از آن سخن می گفتند: "میان بد و بدتر، بد را انتخاب می کنیم"!

آقای تاجزاده هم در یادداشت خود نوشته است که به عقیده او، "جنبش سبز" با هر گونه تقسیم بندی شهروندان به "خودی" و "غیر خودی" مخالف است و هر کس با هر عقیده و گرایش سیاسی و از هر قوم و طبقه اجتماعی می تواند در این جنبش سخن خود را به بحث بگذارد.

اما شاید مهم ترین و بحث برانگیزترین بخش یادداشت آقای تاجزاده، قسمتی باشد که او در آن از برخی عملکردهای خود و همفکرانش در دهه اول پس از انقلاب اسلامی انتقاد و عذرخواهی کرده است.

'نسل انقلاب باید اعتراف کند'

آقای تاجزاده با اشاره به توسل جناح حاکم در ایران به برخی عملکردهای جمهوری اسلامی در زمان آیت الله خمینی، نوشته است که این جناح قصد دارد "استثناهای" دهه اول پس از انقلاب را به "قاعده" تبدیل کند، بنابراین همنسلان او باید به "خطاهای" خود اعتراف کنند و مانع از آن شوند که جناح حاکم این "خطاها" را به عنوان افتخار جا بزند.
او سپس به برخی از حساس ترین و مناقشه برانگیزترین حوادث دهه مذکور اشاره می کند و عملکرد خود و برخی از همفکرانش را در مورد آنها "اشتباه" می خواند.

آقای تاجزاده "سکوت تأییدآمیز" در برابر نحوه محاکمات دادگاه انقلاب، "اعدام ها و محکومیت های فله ای"، تسویه های انقلابی، "مصادره های نابجا"، "گزینش های تنگ نظرانه"، "برخوردهای ناصواب با مهندس بازرگان و دکتر سحابی"، نقض حقوق "سیاسیونی که خواهان فعالیت قانونی بودند"، "تحمیل یک سبک زندگی به شهروندان و دخالت در حریم خصوصی آنان" را از جمله این اشتباهات دانسته و به خاطر آن عذرخواهی کرده است.

او نوشته است: "اعتراف می کنم که اگر در زمان خود در مقابل مواجهه نادرست با آیت الله شریعتمداری و برای حفظ حریم مرجعیت اعتراض می کردیم، کار به جایی نمی رسید که امروز حرمت مراجع و عالمانی همچون مرحوم آیت الله منتظری و حضرات آقایان وحید خراسانی، موسوی اردبیلی، صانعی، بیات زنجانی، دستغیب شیرازی، طاهری اصفهانی، جوادی آملی و... حتی در صدا و سیما مورد تعرض قرار گیرد و کار به جایی برسد که حتی بیت و نوه امام و حسینیه و مرقد ایشان و نیز آرامگاه مرحومان صدوقی و خاتمی از تعرض مصون نماند".

آقای تاجزاده همچنین در اشاره به بدرفتاری با مخالفان سیاسی بازداشت شده و همچنین اعدام زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷ نوشته است: "نباید اجازه می دادیم که خیانت و خباثت بعضی افراد یا طرح ها و اقدام ها، خارج شدن ما را از مسیر قانون و شیوه های انسانی و اخلاقی توجیه کند. شکنجه، در همه حال شکنجه است و اعدام زندانیِ قبلا محاکمه و محکوم شده که در اسارت به سر می برد، ناموجه".

او با اشاره به بازخوانی های انتقادی که طرف های دیگر درگیری های خشونت بار سال های اول پس از انقلاب هم به عملکرد خود داشته اند، نوشته است که باید این فضای نقد را زنده نگاه داشت و از این تجربه ها برای جبران عقب ماندگی های گذشته و خنثی کردن تنگ نظری های آینده استفاده کرد.

ظاهرا آقای تاجزاده به این ترتیب کوشیده است گامی بلند (و بالقوه پرهزینه) به سوی کاستن از آن دسته از موانع تاریخی بردارد که از نزدیک شدن تحول خواهان خارج از گفتمان جمهوری اسلامی (یا انقلاب اسلامی) با اصلاح طلبان درون این گفتمان جلوگیری می کند.

واکنشی که جناح حاکم بر ایران به این موضع گیری ها نشان می دهد تا حدود زیادی قابل پیش بینی است و نمونه ای از آن را در سرمقاله امروز (چهارشنبه ۲۶ خرداد) روزنامه رسالت می توان یافت؛ جایی که محمد کاظم انبارلویی با اشاره به یادداشت آقای تاجزاده، او را از هواداران "بازگشت سلطنت و آمریکا" به ایران معرفی کرده است.

اما برای دیدن واکنش مخاطبان اصلی این سخنان آقای تاجزاده باید منتظر ماند.

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی