یکشنبه، تیر ۱۲، ۱۳۸۴

نگاه فرانسوي

گاردان، سفير ناپلئون بناپارت در دربار فتحعلي‌شاه قاجار، چندي پس از آغاز مأموريت خود در ايران گزارشي مفصل از اوضاع قشون ايران براي وزيرخارجه فرانسه فرستاد كه اطلاعات جالبي را شامل مي‌شد و مرور آن از جهات بسيار، روشنگر است. اين گزارش نشان‌دهنده نگاه فرانسويان به ارتشي است كه قصد داشتند آن را براي مقاومت در برابر روسيه و همراهي احتمالي براي دستيابي به متصرّفات انگلستان در هند آماده كنند. گزارش گاردان در مورد «قشون ايران» با اين عبارت آغاز مي‌شود: «اوضاع نظام ايران قابل اهميت و اعتبار نيست». او بلافاصله به شرح نفرات و سلسله‌مراتب فرماندهي در ارتش ايران مي‌پردازد و مي‌نويسد: «پياده نظام، 60هزار نفر سرباز دارد و افراد آن نيز چندان به كار نمي‌خورند. عده افراد سواره نظام 144هزار است و سواران خراساني از ديگران كارآمدترند. توپخانه 2500 نفر بيشتر عدّه ندارد. فرماندهي هر 8 تا 10 «سلطان» با يك‌نفر «خان» است و يك‌نفر سلطان در زيردست خود صد نفر سرباز دارد. فرمانده هر 50 نفر را «الّي‌باشي» و فرمانده هر ده نفر را «باشي» مي‌گويند. دوره خدمت يك‌نفر تابين (نظامي) معين نيست و مقرري او در سال [معادل] 600 فرانك است و او بعضي امتيازات نيز از قبيل نپرداختن ماليات زراعت و غيره دارد. هر روز به او يك چارك نان جيره داده مي‌شود و «خان» مأمور تقسيم اين جيره است و او در خانه خود كوره‌اي جهت پخت نان دارد و اين كوره (تنور) عبارت است از گودال مدوّر بزرگي كه در زمين مي‌سازند و غالباً براي پهن كردن و بستن خمير در روي آن، آن را از ورقه‌اي از آهن [به اسم تابه] مي‌پوشانند».
سنگيني سلاح
گاردان در بخش مربوط به بررسي اوضاع «پياده‌نظام» قشون ايران ابتدا تأكيد مي‌كند كه «اسلحه افراد پياده خيلي سنگين است» و سپس مي‌افزايد: «هر دو نفر لااقل يك مركب دارند كه دولت جوي آن را تأمين مي‌كند. پيادگان آذربايجاني و عراقي (منظور عراق عجم است) تفنگ‌هاي فتيله‌اي دارند و اين تفنگ‌ها را بسيار بد سوار كرده‌اند. اغلب افراد سه‌پايه درازي در سر تفنگ خود دارند كه در موقع قراول رفتن آنها را روي اين سه‌پايه‌ها ميزان مي‌كنند و در موقع حركت بار و بنه و آذوقه و يك چادر همراه خود بر مي‌دارند. در موقع جنگ، تيراندازان جلو مي‌روند و غالباً در يك صف حركت مي‌كنند. بعضي از ايشان، مخصوصاً آنها كه تفنگ سه‌پايه دارند، نسبتاً خوب تير مي‌اندازند».
سواران ايلي
«افراد سواره نظام هر كدام اسب خود را خود مي‌آورند و هر ايل، يعني خانوارهايي كه به علّت اتّحاد اخلاق و آداب و زبان تحت امر يك رئيس قرار گرفته‌اند، ملزم هستند كه مقدار معيّني سوار بدهند. هيچ قسم مقرّري به ايشان داده نمي‌شود. اسبان اين جماعت نسبتاً خوب است و با يك دهنه آنها را فرمان مي‌دهند. افراد سواره‌نظام تفنگ‌هاي دراز دارند. سپرهاي ايشان قريب 18انگشت وسعت دارد و جلوي گلوله را به هيچ‌وجه نمي‌گيرد.تركمن‌ها هنوز تيروكمان استعمال مي‌كنند و بعضي از تيرهاي ايشان فوق‌العاده سبك است. شمشيرهاي ايشان نيز خوب است.
در موقع جنگ افراد سوار تحت هيچ نظمي نيستند و هر قسم باشند چهارنعل بدون هيچ ترتيبي به دشمن حمله مي‌برند. اگر دشمن متزلزل شد ايستادگي مي‌كنند، والّا با بي‌نظمي تمام چهارنعل عقب مي‌نشينند و از عقب تير مي‌اندازند. افراد اسبان خود را نعل تخت مي‌زنند و هر كس هم بايد قيمت نعل اسب خويش را از كيسه خود بپردازد».
توپخانه
«[در ايران] توپ‌ها را به گاو مي‌بندند و براي صنف توپچي ماهرترين افراد را انتخاب مي‌كنند. لوازم توپ در اصفهان و شيراز و تبريز و مشهد تهيه مي‌شود. در تبريز يكي از بيست عراده توپي كه از روس‌ها گرفته‌اند در دست قشون است، ولي اين توپ‌ها خراب است. توپ‌هاي روسي انواع مختلف دارد و در ايروان و رشت و سواحل بحر خزر افتاده و در تهران سي عرّاده از آنها هست كه قابل استعمال نيست. در مشهد و سواحل خليج فارس (؟!) نيز از آنها ديده مي‌شود.
صندوق‌هاي گلوله صندوق‌هاي كوچكي است و بيش از بيست يا سي گلوله در آنها نيست و آنها را هم با گاو حمل مي‌نمايند. در ميان گلوله‌هاي توپ، بهتر از همه گلوله‌هاي روسي است كه ايراني‌ها آنها را يا بعد از عمليات يا در شهرها به دست آورده‌اند. در مازندران هم گلوله توپ مي‌سازند ولي اين گلوله‌ها به قدري بزرگ است و بد ريخته شده كه به واسطه سوراخ‌هاي كوچك و خرده‌هاي شن كه در داخل دارد لوله توپ را خراب مي‌كند و غالباً در حين بيرون آمدن از دهانه توپ مي‌تركد».
زنبورك‌ها
«زنبورك‌هاي 2/1 (يك دوم) را كه طول آنها بسيار كم است بر پشت شتر حمل مي‌كنند و آنها را روي محوري كه بر جلوي كوهان شتر نهاده شده قرار مي‌دهند و شخصي كه گلوله را مي‌اندازد روي زيني است در عقب كوهان. شخص شتر سوار با يك دست زمام حيوان را مي‌گيرد و به قدم يورتمه به طرف دشمن پيش‌ مي‌رود. شتر به محض اشاره‌اي چهارزانو مي‌نشيند و سوار پس از رها كردن تير، نظر به مقتضيات احوال، فرار مي‌كند و يا به جلو مي‌تازد. گلوله‌هاي اين زنبورك‌ها كه بايد از فاصله يك تيررس تفنگ رها شود، چندان مؤثر نيست و شتر حامل آن همين‌كه مختصر جراحتي ديد، سر از اطاعت مي‌پيچد. زنبوركچي فتيله‌اي دارد كه به طرف راست شتر آويخته است و در طرف چپ، دو كيسه‌اي است كه گلوله و باروت در آن حمل مي‌شود. اين جماعت (زنبوركچي‌ها) نه به جنگ با توپ‌هاي فتيله‌اي آشنا هستند و نه به نيزه‌اندازي». («مأموريت ژنرال گاردان در ايران» ترجمه عباس اقبال – با اندكي تلخيص)
(ادامه دارد)