در بررسي ماجراي پناهندگي شاهزاده فرهادميرزا به سفارت بريتانيا و كشمكشي كه ميان سفارت و دولت ايران در اين زمينه برخاست، به آنجا رسيديم كه ناصرالدينشاه شخصاً دستخطي به صدراعظم ميرزاآقاخان نوري نوشت و دستور داد فرستادهاي ويژه متن دستخط غضبآلود را به سفارت بريتانيا ببرد و براي ويليام تيلر تامسون، وزيرمختار وقت بريتانيا در تهران بخواند. اما واكنش تامسون اين بود كه همان روز نامهاي كوتاه به صدراعظم نوشت كه فردا عيد دولت انگلستان است و اگر دولت ايران بخواهد به رسم مألوف هديه و تبريك براي سفارت بفرستد، سفارت از پذيرش آن خودداري خواهد كرد. تامسون در مورد حامل دستخط شاه نيز براي صدراعظم توضيح داد كه فقط توانسته دستخط را به طرز شايسته از فرستاده تحويل بگيرد، اما از گفتگو با او دراين زمينه خودداري كرده است چرا كه او رسماً براي گفتگو نمايندگي نداشته است.
توهين
نوري در پاسخ به آنچه تامسون درباره هديه و تبريك نوشته بود نامهاي حاوي اظهار تأسف نوشت و از وزيرمختار گلايه كرد كه روش سرسختانهاي به كار گرفته است كه دوستي دو دولت را سرد ميكند. تامسون به اين نامه جواب نداد و بنابراين روز بعد نوري و شاه جداگانه سينيهاي شيريني روانه سفارت كردند. تامسون از پذيرش شيريني دولت سر باز زد اما شيريني شاه را پس از تأخيري كه توهينآميز محسوب شد پذيرفت. همان روز فرستادهاي از جانب شاه براي تقديم تبريكات شفاهي به سفارت رفت كه پذيرفته نشد.
نوري نامهاي گلايهآميز به تامسون نوشت و رفتار او را توهينهاي آشكار نسبت به پادشاه و دولت ايران خواند و از اين بابت اظهار تعجب كرد. او خواستار جبران اين توهينها شده بود. اما تامسون توضيح داد كه اولاً پيشتر به طور مكتوب خبر داده بود كه از پذيرش تعارفات دولت معذور است. شيريني شاه را هم پس از اينكه مطمئن شد كه از جانب صدراعظم نيست پذيرفت. او در مورد ملاقات نكردن با فرستاده شاه توضيح داد كه به رسم هر سال ابتدا ميهماناني را كه براي تبريك گفتن به سفارت آمدهاند پذيرفته و بعد به ملاقات اعضاي انگليسي سفارت رفته است. فرستاده شاه وقتي به سفارت آمده كه وزيرمختار به ملاقات دوستان انگليسياش رفته بوده. تامسون تأكيد كرد كه اگر چنانكه رسم است آمدن فرستاده شاه را از قبل اطلاع ميدادند او آماده پذيرايي از او ميشد. تا اينجا تأكيد تامسون بر تفكيك مراوده با شاه از مراوده با صدراعظم بود.
كدورت بعدي بر سر مراجعه عدهاي از شاهزادگان و اعضاي دربار به سفارت بريتانيا براي مذاكره با شاهزاده فرهادميرزا بروز كرد. از توضيحاتي كه ميان نوري و تامسون رد و بدل شده است چنين بر ميآيد كه شاهزادگان در جلسهاي مشورتي تصميم ميگيرند كه دو تن از ميان خود به ملاقات فرهاد ميرزا بفرستند و او را به تمكين از شاه و خروج از سفارت تشويق كنند. اما تامسون كسب اطلاع ميكند كه دو تن از شاهزادگان در اين جلسه بسيار تهديدآميز سخن گفته و ادعا كردهاند كه يا فرهادميرزا را به زور از سفارت بيرون ميكشند يا همانجا او را با قمه به قتل ميرسانند.
گويا در مكاتبهاي كه ميان دربار و فرهادميرزاي پناهنده رد و بدل شده است، او با ذكر نام تأكيد ميكند يكي از شاهزادگان را نخواهد پذيرفت، اما آماده ملاقات و گفتگو با هر فرستاده ديگري است. خلاصه دو شاهزاده و عدهاي درباري روانه سفارت ميشوند كه يكي از دو شاهزاده تهديدكننده در ميان آنها بوده است. تامسون به آنها اطلاع ميدهد كه امكان ملاقات با فرهادميرزا وجود ندارد و بعد هم شخصاً به اطاقي كه آنها در آن نشستهاند ميرود و با آنها رفتاري سرد و تحكمآميز ميكند. در اين فقره هم دولت ايران رفتار وزيرمختار را توهينآميز ميخواند و خواستار عذرخواهي سفارت ميشود.
پايان
تامسون اما هيچ يك از ادعاهاي دولت ايران را وارد ندانست. او نپذيرفت كه رفتار توهينآميزي با فرستادگان دربار داشته است و ادعا كرد تنها به دليل احترامي كه براي خاندان سلطنتي قائل است، با وجود اينكه «لزومي نداشت» شخصاً به ديدار فرستادگان رفته و البته در آنجا به اطلاع آنها رسانده كه از مطالب رد و بدل شده در جلسه مشورتي آگاهي دارد.
نوري در نامههاي بعدي از برطرف شدن سوءتفاهم ميان دولت و شخص وزيرمختار اظهار يأس كرد و نوشت ناچار است در انتظار رسيدن وزيرمختار جديد (كه در راه بود) بماند. تامسون در اين ميان اولتيماتومي سه روزه تعيين كرد كه يا دولت ايران درخواستهاي سفارت را ميپذيرد (يعني هم عذرخواهي ميكند و هم اموال و املاك فرهادميرزا را به او باز ميگرداند) و يا فرهادميرزا رسماً تحتالحمايه بريتانيا خواهد شد.
اما پيش از اينكه ماجرا بيش از اين پيچيده شود، شاه با صدور دستخطي جان و مال شاهزاده را تضمين كرد. شاهزاده از سفارت خارج شد و غائله رفع شد. در واقع شاه بخشي از درخواست سفارت را كه در ابتدا به شدت رد ميكرد، پذيرفت. يعني اموال و املاك شاهزاده را به او بازگرداند و جان و مقام او را تضمين كرد. اما جالب اينجاست كه تامسون همچنان بر لزوم عذرخواهي دولت از سفارت براي جبران توهيني كه به گفته او در شأن سفارت شده بود تأكيد ميكرد. سرانجام قرار شد ابتدا تامسون به ملاقات نوري برود و روز بعد فرستادهاي از جانب نوري رسماً براي دلجويي در سفارت حاضر شود.
توهين
نوري در پاسخ به آنچه تامسون درباره هديه و تبريك نوشته بود نامهاي حاوي اظهار تأسف نوشت و از وزيرمختار گلايه كرد كه روش سرسختانهاي به كار گرفته است كه دوستي دو دولت را سرد ميكند. تامسون به اين نامه جواب نداد و بنابراين روز بعد نوري و شاه جداگانه سينيهاي شيريني روانه سفارت كردند. تامسون از پذيرش شيريني دولت سر باز زد اما شيريني شاه را پس از تأخيري كه توهينآميز محسوب شد پذيرفت. همان روز فرستادهاي از جانب شاه براي تقديم تبريكات شفاهي به سفارت رفت كه پذيرفته نشد.
نوري نامهاي گلايهآميز به تامسون نوشت و رفتار او را توهينهاي آشكار نسبت به پادشاه و دولت ايران خواند و از اين بابت اظهار تعجب كرد. او خواستار جبران اين توهينها شده بود. اما تامسون توضيح داد كه اولاً پيشتر به طور مكتوب خبر داده بود كه از پذيرش تعارفات دولت معذور است. شيريني شاه را هم پس از اينكه مطمئن شد كه از جانب صدراعظم نيست پذيرفت. او در مورد ملاقات نكردن با فرستاده شاه توضيح داد كه به رسم هر سال ابتدا ميهماناني را كه براي تبريك گفتن به سفارت آمدهاند پذيرفته و بعد به ملاقات اعضاي انگليسي سفارت رفته است. فرستاده شاه وقتي به سفارت آمده كه وزيرمختار به ملاقات دوستان انگليسياش رفته بوده. تامسون تأكيد كرد كه اگر چنانكه رسم است آمدن فرستاده شاه را از قبل اطلاع ميدادند او آماده پذيرايي از او ميشد. تا اينجا تأكيد تامسون بر تفكيك مراوده با شاه از مراوده با صدراعظم بود.
كدورت بعدي بر سر مراجعه عدهاي از شاهزادگان و اعضاي دربار به سفارت بريتانيا براي مذاكره با شاهزاده فرهادميرزا بروز كرد. از توضيحاتي كه ميان نوري و تامسون رد و بدل شده است چنين بر ميآيد كه شاهزادگان در جلسهاي مشورتي تصميم ميگيرند كه دو تن از ميان خود به ملاقات فرهاد ميرزا بفرستند و او را به تمكين از شاه و خروج از سفارت تشويق كنند. اما تامسون كسب اطلاع ميكند كه دو تن از شاهزادگان در اين جلسه بسيار تهديدآميز سخن گفته و ادعا كردهاند كه يا فرهادميرزا را به زور از سفارت بيرون ميكشند يا همانجا او را با قمه به قتل ميرسانند.
گويا در مكاتبهاي كه ميان دربار و فرهادميرزاي پناهنده رد و بدل شده است، او با ذكر نام تأكيد ميكند يكي از شاهزادگان را نخواهد پذيرفت، اما آماده ملاقات و گفتگو با هر فرستاده ديگري است. خلاصه دو شاهزاده و عدهاي درباري روانه سفارت ميشوند كه يكي از دو شاهزاده تهديدكننده در ميان آنها بوده است. تامسون به آنها اطلاع ميدهد كه امكان ملاقات با فرهادميرزا وجود ندارد و بعد هم شخصاً به اطاقي كه آنها در آن نشستهاند ميرود و با آنها رفتاري سرد و تحكمآميز ميكند. در اين فقره هم دولت ايران رفتار وزيرمختار را توهينآميز ميخواند و خواستار عذرخواهي سفارت ميشود.
پايان
تامسون اما هيچ يك از ادعاهاي دولت ايران را وارد ندانست. او نپذيرفت كه رفتار توهينآميزي با فرستادگان دربار داشته است و ادعا كرد تنها به دليل احترامي كه براي خاندان سلطنتي قائل است، با وجود اينكه «لزومي نداشت» شخصاً به ديدار فرستادگان رفته و البته در آنجا به اطلاع آنها رسانده كه از مطالب رد و بدل شده در جلسه مشورتي آگاهي دارد.
نوري در نامههاي بعدي از برطرف شدن سوءتفاهم ميان دولت و شخص وزيرمختار اظهار يأس كرد و نوشت ناچار است در انتظار رسيدن وزيرمختار جديد (كه در راه بود) بماند. تامسون در اين ميان اولتيماتومي سه روزه تعيين كرد كه يا دولت ايران درخواستهاي سفارت را ميپذيرد (يعني هم عذرخواهي ميكند و هم اموال و املاك فرهادميرزا را به او باز ميگرداند) و يا فرهادميرزا رسماً تحتالحمايه بريتانيا خواهد شد.
اما پيش از اينكه ماجرا بيش از اين پيچيده شود، شاه با صدور دستخطي جان و مال شاهزاده را تضمين كرد. شاهزاده از سفارت خارج شد و غائله رفع شد. در واقع شاه بخشي از درخواست سفارت را كه در ابتدا به شدت رد ميكرد، پذيرفت. يعني اموال و املاك شاهزاده را به او بازگرداند و جان و مقام او را تضمين كرد. اما جالب اينجاست كه تامسون همچنان بر لزوم عذرخواهي دولت از سفارت براي جبران توهيني كه به گفته او در شأن سفارت شده بود تأكيد ميكرد. سرانجام قرار شد ابتدا تامسون به ملاقات نوري برود و روز بعد فرستادهاي از جانب نوري رسماً براي دلجويي در سفارت حاضر شود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر