چهارشنبه، اسفند ۰۶، ۱۳۸۲

حق با حسين شريعتمداري بود؟
چرا تعداد نسبتاَ زيادي از مردم در انتخابات شركت كردند؟ آيا حق با حسين شريعتمداري بود كه مي گفت توسعه سياسي دغدغه مردم نيست و آنها به دنبال معيشتشان هستند؟ آيا واقعاً گروهي از مردم فقط براي اينكه شناسنامه هايشان مهر بخورد مبادا براي ورود به دانشگاه يا گرفتن كوپن به دردسر بيفتند رأي داده اند؟ آيا درست است كه عده اي فقط براي اين كه تلويزيون نشانشان بدهد به حوزه هاي رأي‌گيري رفته اند؟ و اگر چنين است آيا نبايد اين مردم را سرزنش كرد و نادان شمرد؟ نبايد از آنها نااميد شد و سرخورده سر در گريبان فرو برد؟ نبايد مأيوس از يافتن نادري با خود زمزمه كرد: كاشكي اسكندري پيدا شود؟
به نظر مي‌رسد اين گمانه‌ها رنگي از واقعيت داشته باشد. اما در آن صورت بايد پرسيد پس آن مردمي كه در اعتصاب‌هاي كارگري، به خاطر گرفتن چند ماه حقوق عقب افتاده يا حفظ شغلشان سينه به گلوله داغ ميسپارند كجا هستند؟ آن همه شور و شجاعت كه گاهي از آنها ديده ايم چه شده است؟ به نظر من حسين شريعتمداري تا حدودي حق دارد! او البته براي عوامفريبي و با انگيزه ديگري مي‌گويد، ولي آنچه مي‌گويد خالي از حقيقت نيست.
«مردم» واژه مبهمي است. اين «مردم» را نمي‌توان به سادگي فهميد يا رفتارشان را توضيح داد. اما دختري كه مي‌خواهد كنكور دهد، پسري كه عازم سربازي است، زني كه نگران آرامش خانه است و مردي كه مي‌خواهد كارش را در اين هنگامه حفظ كند، پديده‌هاي قابل دركي هستند. همين آدم هايي كه حتي حاضر نيستند ريسك شركت نكردن در انتخاباتي از جنس انتخابات اول اسفند را بپذيرند، اگر منافع واقعي و ملموسشان را در خطر ببينند از هيچ كاري دريغ نمي‌كنند.
جنبشي مانند جنبش حقوق مدني آمريكا بر منافع ملموس سياهان و اقليت‌هاي قومي ايالات متحده استوار بود. كسي از آنها انتظار نداشت به خاطر مفاهيمي كه در ادبيات سياسي روشنفكران به كار مي‌رود خودشان را در معرض خطر قرار دهند يا حتي ذره اي به زحمت بياندازند. آنها براي منافع خودشان زحمت مي‌كشيدند و خطر مي‌كردند. منتهي سازمان‌ها، رهبران و احزاب سياسي مشخصي به وجود آمدند كه همين منافع را نمايندگي مي‌كردند. در حال حاضر هم سرنوشت احزاب را در آمريكا منافع اقتصادي و اجتماعي مشخص روشن مي‌كند. سازندگان اسلحه مي‌دانند هر چه سهم حزب جمهوري‌خواه از قدرت بيشتر باشد، منافع بيشتري نصيبشان مي‌شود. سياهان مي‌دانند منافعشان در گروي موفقيت دموكرات‌هاست و ...
اما در ايران كدام گروه اجتماعي احساس مي‌كند اگر حزب مشاركت در انتخابات مجلس پيروز شود منافع جرينگي او تأمين خواهد شد؟ اتفاقاً اين بعضي احزاب محافظه‌كار هستند كه منافع كاسبان جزء و تاجران را نمايندگي مي‌كنند. احزاب اصلاح طلب، شايد به دليل ساخت نا مناسب قدرت و شرايط خاص دستگاه‌هاي قضايي و امنيتي نتوانستند حتي از منافع سرمايه داران صنعتي حمايت جدي كنند. تاريخ ايران نشان داده است مبارزه «جبهه‌اي» براي ارزش هاي غير ملموسي مانند آزادي يا توسعه سياسي موفق نيست. «جبهه ملي» در مبارزه با ديكتاتوري شاه موفق نبود، «جبهه دوم خرداد» هم نتوانست گروه مشخصي از مردم را نمايندگي كند بنابراين شكست خورد.
تقويت جامعه مدني كه اصلاح طلبان از آن به عنوان استراتژي تازه‌شان اسم مي برند به معني به رسميت شناختن اهميت منافع است. هر كس اگر منافع خودش را بشناسد و دنبال كند، كساني را كه با آنها منافع مشترك دارد خواهد يافت، با آنها همپيمان خواهد شد و آنوقت به هنگام نياز براي حفظ منافعش هر كاري لازم باشد مي كند.

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی