يك نقل قول
«در نظر رهبری سياسی، مردم می توانستند برای توسعه سياسی تا برطرف شدن مسائل اقتصادی و اجتماعی صبر كنند. مشاركت عمومی از نظر آن بيشتر مانعی بر سر راه تصميم گيريهای تند و قاطع بود كه برای نوسازی جامعه ضروری شمرده می شد. از اينرو الزام ترتيب دادن انتخابات بود كه توجه را به سازمان سياسی جامعه جلب می كرد... (احزابي كه در اين سازمان سياسي ساخته شدند) در سازمان دادن انتخابات مجلس و بعدها بر پا كردن تظاهرات و نمايشهای گسترده عمومی موفق بودند، ولی نه بر بی تفاوتی و دل مردگی عمومی چيره آمدند و نه نارضايی سياسی را در مسيرهای سازنده هدايت كردند. علت آن بود كه رهبری سياسی پيوسته می خواست در مركز توجهات باشد و امتياز همه پيشرفتها و ابتكارات مثبت را به خود اختصاص دهد. دولت يا حزب اكثريت يا حزب واحد، نه اهميت چندانی داشتند و نه مسئول بودند. هر انتقادی از آنها مستقيماً به رهبری سياسی بر می گشت. در نتيجه بحث سياسی مورد نظر، ميان تهی و سترون می شد و مخالفان به جای مخالفت با حكومت يا حزب طبعاً به مخالفت با رهبری بر می خاستند. رهبری در كوشش خود برای جلوگيری از برآمدن هر گروه يا شخصيت سياسی قابل ملاحظه نه تنها جريان مخالف سياسی (اپوزيسيون) را راديكال كرد، خود را آماج همه انتقادها و حملات قرار داد. ناكارايی هر سازمان يا نادرستی هر مقام دولتی بهانه ای برای حمله به رژيم بود، زيرا هيچ كس و هيچ سازمانی اصالت و موجوديتی از آن خود نداشت، همه پرتوهايی از آفتاب قدرت بودند. رهبری، آنان را از نشان دادن هرگونه استقلال باز می داشت. آنان نيز خود را با كم و كاستی هايشان پشت سر آن پنهان می كردند.»
نظرات داريوش همايون در مورد دلايل سقوط رژيم پادشاهي و نقش رهبري سياسي رژيم (محمد رضا شاه) در آن؛ نقل شده از كتاب ديروز و فردا (سه گفتار در باره ايران انقلابي)، گفتار اول: كمبودهای استراتژی توسعه ايران ۵٧-١۳۳٢ (نوشته شده به سال 1359)
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی