دوشنبه، بهمن ۲۶، ۱۳۸۳

مقصد: تهران

قواي قزاق به فرماندهي رضاخان ميرپنج در چنين روزهايي در سال 1299 قرارگاه خود را در نزديكي قزوين به مقصد تهران ترك كردند. هدف آنها تصرف تهران، برانداختن دولت سپهدار و تشكيل دولتي تازه به رياست سيدضياءالدين طباطبايي بود كه با كودتاي سوم اسفند عملي شد. منابع مختلف روز آغاز حركت قزاق‌ها به سوي تهران را از 24 تا 29 بهمن نوشته‌اند. به نظر مي‌رسد اين كودتا به ابتكار مشترك ژنرال آيرونسايد (فرمانده قواي بريتانيايي مستقر در شمال ايران) و هرمن كامرون نرمن (وزير مختار وقت انگلستان در ايران) به اجرا در آمده باشد. آيرونسايد در يادداشت‌هاي روزانه‌اي كه از خود به جا گذاشته، نقش خود را در اين كودتا آشكار كرده است؛ اما نرمن هرگز به نقش خود در كودتا و حتي آگاهي نسبت به آن اعتراف نكرد. شواهد متعدد و قدرتمند اما، تقريباً ترديدي باقي نمي‌گذارد كه او در شكل دادن به رهبري سياسي كودتا نقش مستقيم و تعيين‌كننده داشته است. از خود رضاخان نيز نقل شده كه در دوران پادشاهي گفته بود: «مرا انگليسي‌ها سر كار آوردند». اما البته بلافاصله افزوده بود: «ولي نمي‌دانستند چه كسي را سر كار مي‌آورند».
حركت
نرمن در اواسط اسفند 1299 گزارشي از حوادث روزهاي پيش از كودتا را در تلگرافي به وزارت‌خارجه بريتانيا ارائه داده كه سيروس غني آن را در «ايران؛ برآمدن رضاخان» نقل كرده است. بر پايه اين گزارش كلنل اسمايس (افسر انگليسي كه توسط آيرونسايد مأمور تجديد سازمان قزاق‌ها شده و رضاخان را به او معرفي كرده بود) اواسط بهمن با مشاهده وضع اسفبار قزاق‌هاي مستقر در تهران پيشنهاد كرده بود اين نيروها براي آموزش ديدن به قزوين منتقل شوند و قزاق‌هاي قزوين كه تحت آموزش رضاخان سامان گرفته‌اند، به جاي آنها وظيفه حفظ نظم در پايتخت را به عهده بگيرند. گويا اين پيشنهاد با كمك افسران نزديك به سردار همايون (فرمانده وقت ديويزيون قزاق) به او قبولانده مي‌شود و سردار همايون در نامه‌اي به رضاخان دستور مي‌دهد به همراه نفرات فوج‌هاي تهران و همدان (حدود 2200 نفر) به سوي تهران حركت كند. در گزارش نرمن آمده كه معين‌الملك (منشي سلطان احمدشاه) روز 30 بهمن به سفارت بريتانيا اطلاع داده است كه «شاه ديگر نمي‌خواهد اين فرمان اجرا شود زيرا تصور نمي‌كند نيرويي به اين بزرگي در تهران لازم باشد».
گويا وزيرجنگ دولت سپهدار همان وقت در تلگرافي به رضاخان دستور داده است كه به قزوين باز گردد، اما رضاخان با تهديد و تطميع رئيس تلگرافخانه را وادار مي‌كند در پاسخ به تهران اطلاع دهد كه رضاخان را نيافته است. كمي بعد سردار همايون كه شخصاً براي جلوگيري از حركت قواي قزاق به سوي آنها رفته بود به پيش‌قراولان فوج مي‌رسد، اما او هم نمي‌تواند جلوي حركت آنها را بگيرد. رضاخان در پاسخ به او و نمايندگان شاه و دولت كه بعداً براي منصرف كردن او از ورود به پايتخت آمدند گفته بود: مگر اعليحضرت نمي‌دانند اين اردوي قزاق چقدر زحمت كشيده و در راه مملكت چه فداكاري‌ها كرده و در اين مدت با جنگلي‌ها و بلشويك‌ها چه زدوخوردها داشته و چقدر تلفات داده است؟... حالا كه في‌الجمله فراغتي پيدا كرده‌ايم و مي‌خواهيم به خانه‌هاي خود برگرديم، ما را از آمدن به تهران و ديدن زن و فرزند منع مي‌كنند؟... اين است اجر زحمات و پاداش خدمات قزاق؟»
نقش نرمن
در اين ميان سيدضياءالدين طباطبايي نيز به قزاق‌ها پيوست. او عبا و عمامه را كنار گذاشته بود و خود را براي تشكيل دولت كودتا آماده مي‌كرد. او همراه خود لباس و پول (براي پرداخت مواجب عقب‌مانده قزاق‌ها) آورده بود كه منشاء اين پول احتمالاً سفارت انگليس بوده است. سيدضياء بر خلاف رضاخان قصد واقعي خود را در برخورد با فرستادگان دولت و شاه پنهان نكرد و ضمن «خائن» خواندن دولتمردان وقت گفت: «به تهران مي‌رويم تا اين دست‌هاي ناپاك را از ميان برداريم... و مركز را از اين كثافت‌ها پاك كنيم». ديگر همه فهميدند كه جلوي قزاق‌ها را نمي‌توان گرفت. هدف آنها هم آشكار شده بود.
از مهمترين شواهدي كه نقش نرمن را در كودتا و يا دست‌كم آگاهي كامل او را از ماجرا نشان مي‌دهد، يادداشت روز 28 بهمن آيرونسايد است: «درباره رضا با نرمن حرف زدم. بسيار وحشت داشت، حاضر نبود كلك شاه كنده شود. به او گفتم به رضا اعتقاد دارم... بايد دير يا زود قزاق‌ها را آزاد مي‌گذاشتم». شواهد ديگر نيز نشان مي‌دهد كه نرمن در طراحي كودتا شركت داشته است. به نظر مي‌رسد او بود كه آيرونسايد را متقاعد كرد رضاخان به تنهايي توانايي اداره كشور را ندارد چرا كه سياستمدار نيست و رجال سياسي او را نمي‌شناسند. بنابراين وارد كردن سيدضياء به ماجرا (به عنوان رهبر سياسي كودتا و رئيس دولت مقتدري كه قرار بود بر سر كار آيد) احتمالاً به پيشنهاد نرمن بوده است. تأييد كم سابقه و مطلقي كه نرمن بلافاصله پس از كودتا (در گزارش‌هايش براي وزارت‌خارجه بريتانيا) از سيدضياء كرده است نيز اين ظن را تقويت مي‌كند. او در گزارش 13 اسفند خود به كرزن (وزيرخارجه وقت انگلستان) مي‌نويسد: «رئيس‌الوزراي جديد نخستين كسي است كه جداً در صدد برآمده است تا دست به اصلاحات بزند و ايران را در موقعيتي قرار دهد كه بتواند به خود كمك كند و من اميدوارم كه اين واقعيت كه وي به طرزي نسبتاً حاد به قدرت رسيد، دولت اعليحضرت (پادشاه انگلستان) را نسبت به او بدبين نكند... براي گرفتن قدرت از دست دارودسته‌اي كوچك از افراد فاسد يا ناتوان، يا هر دو، كه تا كنون قدرت را در انحصار خود داشته‌اند و چيزي نمانده است كه كشور را به ويراني بكشند، حبس و تبعيد تنها راه بازداشتن آنها از اشغال مجدد مقام‌هاي سابق و انجام دادن كارهاي پليدشان است.»
نرمن همان روز در پيام ديگري نوشت: «سيدضياءالدين نخستين كسي است كه پس از ميرزا تقي‌خان اميركبير در صدد تغييرهاي جدي برآمده است.»
با توجه به اين‌گونه اظهارنظرها، باور كردن اينكه نرمن، چنانكه خود ادعا كرده، به كلّي از طرح كودتا بي‌خبر بوده و مطلقاً نقشي در برآمدن اين «اميركبير» جديد نداشته، به راستي دشوار است!

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی