پيشروي روسها
چنانكه در شماره گذشته خوانديد، شهر تبريز در اوايل ربيعالثاني سال 1243ه.ق. بدون مقاومت تسليم روسها شد. نيروهاي ژنرال آريستوف ارك شهر را به تصرف در آوردند و آصفالدوله را به اسارت گرفتند. آريستوف خبر گشودن تبريز را براي پاسكويچ (حكمران گرجستان و فرمانده سپاه قفقاز) به ايروان فرستاد. پاسكويچ به تبريز آمد و اداره شهر را -براي جلوگيري از تحريك ساكنان- به ميرفتاح سپرد (او پسر حاجي ميرزا يوسف مجتهد و از روحانيون شهر بود كه پيش از رسيدن روسها بر منبر براي امپراطور روسيه دعا خواند و مردم را به استقبال از قشون روسيه تشويق كرد). فتحعليخان رشتي (حاكم تبريز) كه از سوي شاهزاده عباسميرزا مأمور رساندن پيامي هشدارآميز به پاسكويچ بود، در ميانه راه ايروان - تبريز به ژنرال روس رسيد، اما شهر ديگر سقوط كرده بود و توجه چنداني به او و پيامي كه آورده بود نشد. با اين وجود به نوشته محمدتقي لسانالملك سپهر، پاسكويچ «بعد از ورود به تبريز از دورانديشي چنان صواب شمرد كه مداخلت در امور مسلمين نفرمايد تا مبادا به يكبار برشورند و آن كنند كه اصلاح نتوان كرد. [لذا] آصفالدوله را ديداري از در مهر و حفاوت نمود و در معني طريق مسالمت و مصالحت سپرد و حكومت شهر را نيز همچنانكه بود تفويض به فتحعليخان رشتي داشت و با او كار بر وفق مدارا كرده آنگاه به طلب فتح خوي برخاست و سپاهي بدان جانب مأمور كرد. نايبالسلطنه چون چاره كار را در چنين هنگام جز در مصالحه نميدانست، روا نديد كه در سر خوي كار به مقاتلت و مخاصمت كند، بيدرنگ لشكري را كه در خوي اقامت داشت با آلات حرب و ضرب به سلماس آورد... و روسيه بيدافعي و مانعي به شهر خوي در رفتند». (ناسخالتواريخ)
پيآمد
سقوط مهمترين شهرهاي آذربايجان اختلافات و كينههاي قديمي را زنده كرد. به نوشته علياكبر بينا: «نتيجه آني سقوط شهر تبريز بروز قيام و انقلاب عمومي رؤساي ايلات در سراسر كشور بود. رؤساي ايل كه به نفع پسران و نوادههاي فتحعليشاه قدرت و نفوذ خود را از دست داده بودند، پي فرصت مناسب ميگشتند كه مزايا و امتيازات سابق خود را مجدداً به دست آورند. اغلب رؤساي ايلات آذربايجان به همين منظور با روسها همكاري كردند. قسمت اعظم ايالت آذربايجان يعني خوي و مرند و قرهباغ و تبريز و مشگين و سراب و ميانه و گرمرود و قسمتي از مراغه و خلخال به دست روسها افتاده بود. عباسميرزا با مشاهده اين وضع... ميرزا ابوالقاسم قائممقام را براي مذاكرات مقدمات صلح نزد پاسكويچ فرستاد و در نتيجه مقرر گرديد وليعهد و پاسكويچ همديگر را براي تشكيل كنفرانس صلح در تاريخ 19 ربيعالثاني در دهخوارقان (آذرشهر) ملاقات كنند». (تاريخ سياسي و ديپلوماسي ايران)
در اين ميان عباسميرزا پيام هشدارآميز ديگري توسط بيژنخان گرجي براي پاسكويچ فرستاده بود. «بسقاويج سخنان او را با ميزان عقل راست يافت و دانست كه فتح بسيار بلاد و امصار از بهر سلاطين به سهولت تواند بود، اما به صعوبت نتوان نگاه داشت، خاصه وقتي كه بينونت (دوگانگي) مذهب در ميان باشد. با اينكه روسيه هنوز تصرف كلي در تبريز نكرده بودند و با مسلمانان مخالطت فراوان نداشتند، بسيار كس از سالدات ايشان در برزن و بازار تبريز مفقود شد. چه بازاريان و اهل صنعت و حرفت هرجا به آن جماعت دست مييافتند، نابود ميساختند».
مذاكره
از سوي ديگر خبر سقوط آذربايجان روز جمعه دهم ربيعالثاني 1243ه.ق در تهران به فتحعليشاه رسيد. او بلافاصله ميرزا عبدالوهاب معتمدالدوله (وزير اعظم وقت) را مأمور جمعآوري لشكري گران از سراسر كشور كرد تا براي جلوگيري از پيشروي بيشتر روسها و بازستاندن آذربايجان آماده شود. در اين ميان مذاكرات صلح ميان عباسميرزا و پاسكويچ در دهخوارقان جريان داشت. پاسكويچ در اين مذاكرات روشن كرد كه شهرهاي ايروان، نخجوان و اردوباد را بازپس نخواهد داد و براي تخليه شهرهاي جنوب ارس نيز پانزده كرور زر به عنوان غرامت درخواست كرد. چون اين خبر به شاه رسيد پاسخ داد: «ما يك نيمه اين زر را به تجهيز لشكر عطا كنيم و يك تن از روسيان را در آذربايجان زنده نگذاريم».
مخالفت فتحعليشاه با پيشنهاد روسها روند مصالحه را متوقف كرد و سپاهيان روس بار ديگر به سوي مناطق تازه حركت كردند. «قواي مأمور گيلان در طول كرانه درياي خزر تا ناحيه طالش را متصرف شدند. يك لشكر روسي نيز اردبيل را اشغال كرد و مقبره شيخصفي و كتابخانه مهم و گرانبهاي آن مورد نهب و غارت سربازان روس قرار گرفت و آثار و تأليفات قيمتي آنجا باعث ازدياد ثروت و شهرت موزههاي سنپطرزبورگ گرديد». («تاريخ سياسي و ديپلوماسي ايران»، علياكبر بينا)
در اين هنگام سر جان مكدونالد، نماينده بريتانيا در ايران كه از بابت پيشروي بيشتر روسها و نزديك شدنشان به مرزهاي هند نگران بود، پيشنهاد ميانجيگري كرد و پرداخت بخشي از غرامت موردنظر روسها را (در قبال لغو دو بند از معاهده 1228 ايران و انگليس) از سوي دولت متبوعش به گردن گرفت.
به اين ترتيب فتحعليشاه سرانجام پرداخت غرامت را پذيرفت و مقدمات امضاي معاهده صلح فراهم شد. بار ديگر ميرزا ابوالحسنخان شيرازي كه عنوان «وزير امور دول خارجه» داشت براي مذاكره در مورد مفاد عهدنامه صلح به آذربايجان رفت و روند انعقاد معاهده معروف تركمنچاي آغاز شد.
چنانكه در شماره گذشته خوانديد، شهر تبريز در اوايل ربيعالثاني سال 1243ه.ق. بدون مقاومت تسليم روسها شد. نيروهاي ژنرال آريستوف ارك شهر را به تصرف در آوردند و آصفالدوله را به اسارت گرفتند. آريستوف خبر گشودن تبريز را براي پاسكويچ (حكمران گرجستان و فرمانده سپاه قفقاز) به ايروان فرستاد. پاسكويچ به تبريز آمد و اداره شهر را -براي جلوگيري از تحريك ساكنان- به ميرفتاح سپرد (او پسر حاجي ميرزا يوسف مجتهد و از روحانيون شهر بود كه پيش از رسيدن روسها بر منبر براي امپراطور روسيه دعا خواند و مردم را به استقبال از قشون روسيه تشويق كرد). فتحعليخان رشتي (حاكم تبريز) كه از سوي شاهزاده عباسميرزا مأمور رساندن پيامي هشدارآميز به پاسكويچ بود، در ميانه راه ايروان - تبريز به ژنرال روس رسيد، اما شهر ديگر سقوط كرده بود و توجه چنداني به او و پيامي كه آورده بود نشد. با اين وجود به نوشته محمدتقي لسانالملك سپهر، پاسكويچ «بعد از ورود به تبريز از دورانديشي چنان صواب شمرد كه مداخلت در امور مسلمين نفرمايد تا مبادا به يكبار برشورند و آن كنند كه اصلاح نتوان كرد. [لذا] آصفالدوله را ديداري از در مهر و حفاوت نمود و در معني طريق مسالمت و مصالحت سپرد و حكومت شهر را نيز همچنانكه بود تفويض به فتحعليخان رشتي داشت و با او كار بر وفق مدارا كرده آنگاه به طلب فتح خوي برخاست و سپاهي بدان جانب مأمور كرد. نايبالسلطنه چون چاره كار را در چنين هنگام جز در مصالحه نميدانست، روا نديد كه در سر خوي كار به مقاتلت و مخاصمت كند، بيدرنگ لشكري را كه در خوي اقامت داشت با آلات حرب و ضرب به سلماس آورد... و روسيه بيدافعي و مانعي به شهر خوي در رفتند». (ناسخالتواريخ)
پيآمد
سقوط مهمترين شهرهاي آذربايجان اختلافات و كينههاي قديمي را زنده كرد. به نوشته علياكبر بينا: «نتيجه آني سقوط شهر تبريز بروز قيام و انقلاب عمومي رؤساي ايلات در سراسر كشور بود. رؤساي ايل كه به نفع پسران و نوادههاي فتحعليشاه قدرت و نفوذ خود را از دست داده بودند، پي فرصت مناسب ميگشتند كه مزايا و امتيازات سابق خود را مجدداً به دست آورند. اغلب رؤساي ايلات آذربايجان به همين منظور با روسها همكاري كردند. قسمت اعظم ايالت آذربايجان يعني خوي و مرند و قرهباغ و تبريز و مشگين و سراب و ميانه و گرمرود و قسمتي از مراغه و خلخال به دست روسها افتاده بود. عباسميرزا با مشاهده اين وضع... ميرزا ابوالقاسم قائممقام را براي مذاكرات مقدمات صلح نزد پاسكويچ فرستاد و در نتيجه مقرر گرديد وليعهد و پاسكويچ همديگر را براي تشكيل كنفرانس صلح در تاريخ 19 ربيعالثاني در دهخوارقان (آذرشهر) ملاقات كنند». (تاريخ سياسي و ديپلوماسي ايران)
در اين ميان عباسميرزا پيام هشدارآميز ديگري توسط بيژنخان گرجي براي پاسكويچ فرستاده بود. «بسقاويج سخنان او را با ميزان عقل راست يافت و دانست كه فتح بسيار بلاد و امصار از بهر سلاطين به سهولت تواند بود، اما به صعوبت نتوان نگاه داشت، خاصه وقتي كه بينونت (دوگانگي) مذهب در ميان باشد. با اينكه روسيه هنوز تصرف كلي در تبريز نكرده بودند و با مسلمانان مخالطت فراوان نداشتند، بسيار كس از سالدات ايشان در برزن و بازار تبريز مفقود شد. چه بازاريان و اهل صنعت و حرفت هرجا به آن جماعت دست مييافتند، نابود ميساختند».
مذاكره
از سوي ديگر خبر سقوط آذربايجان روز جمعه دهم ربيعالثاني 1243ه.ق در تهران به فتحعليشاه رسيد. او بلافاصله ميرزا عبدالوهاب معتمدالدوله (وزير اعظم وقت) را مأمور جمعآوري لشكري گران از سراسر كشور كرد تا براي جلوگيري از پيشروي بيشتر روسها و بازستاندن آذربايجان آماده شود. در اين ميان مذاكرات صلح ميان عباسميرزا و پاسكويچ در دهخوارقان جريان داشت. پاسكويچ در اين مذاكرات روشن كرد كه شهرهاي ايروان، نخجوان و اردوباد را بازپس نخواهد داد و براي تخليه شهرهاي جنوب ارس نيز پانزده كرور زر به عنوان غرامت درخواست كرد. چون اين خبر به شاه رسيد پاسخ داد: «ما يك نيمه اين زر را به تجهيز لشكر عطا كنيم و يك تن از روسيان را در آذربايجان زنده نگذاريم».
مخالفت فتحعليشاه با پيشنهاد روسها روند مصالحه را متوقف كرد و سپاهيان روس بار ديگر به سوي مناطق تازه حركت كردند. «قواي مأمور گيلان در طول كرانه درياي خزر تا ناحيه طالش را متصرف شدند. يك لشكر روسي نيز اردبيل را اشغال كرد و مقبره شيخصفي و كتابخانه مهم و گرانبهاي آن مورد نهب و غارت سربازان روس قرار گرفت و آثار و تأليفات قيمتي آنجا باعث ازدياد ثروت و شهرت موزههاي سنپطرزبورگ گرديد». («تاريخ سياسي و ديپلوماسي ايران»، علياكبر بينا)
در اين هنگام سر جان مكدونالد، نماينده بريتانيا در ايران كه از بابت پيشروي بيشتر روسها و نزديك شدنشان به مرزهاي هند نگران بود، پيشنهاد ميانجيگري كرد و پرداخت بخشي از غرامت موردنظر روسها را (در قبال لغو دو بند از معاهده 1228 ايران و انگليس) از سوي دولت متبوعش به گردن گرفت.
به اين ترتيب فتحعليشاه سرانجام پرداخت غرامت را پذيرفت و مقدمات امضاي معاهده صلح فراهم شد. بار ديگر ميرزا ابوالحسنخان شيرازي كه عنوان «وزير امور دول خارجه» داشت براي مذاكره در مورد مفاد عهدنامه صلح به آذربايجان رفت و روند انعقاد معاهده معروف تركمنچاي آغاز شد.
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی