یکشنبه، اسفند ۲۳، ۱۳۸۳

دستگيري قوام

ميرزا احمدخان قوام‌السلطنه، والي وقت خراسان، كه پس از كودتاي سوم اسفند 1299 به حكومت سيدضياءالدين طباطبايي تن نداده بود، روز 13 فروردين 1300 به دستور كلنل محمدتقي‌خان (پسيان) بازداشت شد. قوام در آن روز به همراه جمعي از رجال خراسان براي مراسم سيزده‌به‌در به قريه ملك‌آباد در نزديكي مشهد رفته بودند. عصر آن روز در حالي كه جماعت به شهر بازمي‌گشتند، ماژور اسماعيل‌خان (صاحب‌منصب ژاندارمري) جلوي كالسكه والي را گرفت و او را به زندان ژاندارمري منتقل كرد. ژاندارم‌ها بلافاصله به دستور كلنل سراغ دوستان و نزديكان قوام رفتند و آنها را دستگير كردند. نصرت‌الملك، مقبل‌السلطنه، حاج محمدجعفر كشميري، نجدالسلطنه، مجلل‌التوليه، آقا احمد دانش و ميرزا محمد ملك‌زاده از جمله بازداشت‌شدگان بودند. سيدضياء دو روز پيش‌تر در تلگراف رمزي به كلنل محمدتقي‌خان دستور دستگيري قوام و اعزام او به تهران را صادر كرده بود. بنابراين كلنل بلافاصله پس از دستگيري والي، به عنوان حاكم نظامي زمام امور خراسان را به دست گرفت. او اثاثيه، جواهرات و اسب‌هاي تركمني گران‌بهاي قوام را به نفع دولت مصادره كرد و او را روز 31 فروردين ماه، در حالي كه به شدت بيمار بود، به همراه دكتر حاذق‌الدوله (طبيب شخصي‌اش) تحت نظر چهل ژاندارم راهي تهران كرد.
انگيزه‌ها
به نوشته محمدعلي همايون كاتوزيان: «[پسيان] و قوام كينه ديرينه‌اي از يكديگر به دل داشتند. هر دو مردان مقتدري بودند و تره براي همديگر خرد نمي‌كردند. قوام [پسيان] را متجدد تازه به دوران رسيده‌اي مي‌دانست و او قوام را مرتجعي فاسد. هنگامي كه ضيا سقوط كرد، پسيان مانند بسياري ديگر از جمله دوستان سرسپرده‌اش عارف و ايرج[ميرزا] آن را توطئه خارجي و بازگشت ارتجاع تلقي كردند. ولي آنچه پسيان را بخصوص انديشناك كرد شخص قوام بود كه اينك –از نظر آنان- در رأس «بازگشت ارتجاع و نفوذ خارجي» قرار گرفته بود. پس دو انگيزه تقويت‌كننده يكديگر باعث مخالفت پسيان با دگرگوني (سقوط سيدضيا و رئيس‌الوزرايي قوام‌السلطنه) بودند، هرچند انگيزه شخصي بايد همسنگ انگيزه اجتماعي بوده باشد. در فاصله خرداد تا مهر 1300 (ماه‌هاي پس از سقوط سيدضيا)، پسيان با سردرگمي –و ظاهراً نگران از بابت مشروعيت قانوني- گاه طاغي و غاصب حكومت خراسان به نظر مي‌رسيد و گاه سپر مي‌افكند و به مركز، جز قوام، ابراز وفاداري مي‌كرد. او 6000 ژاندارم تعليم‌ديده تحت فرمانش داشت كه جانشان را براي او مي‌دادند، حال آنكه حتي نصف اين نيرو در تهران موجود نبود و سرانجام رضاخان ناچار شد نيرويي گسيل كند كه از چندصدنفر قزاق تجاوز نمي‌كرد.» («دولت و جامعه در ايران»)
اعزام نيروهاي قزاق تحت فرماندهي حسين‌آقا خزائي به خراسان، 22 مرداد 1300 بود. اما پيش از آن حوادث ديگري رخ داده بود كه ترديد و دشواري‌هاي كلنل را نشان مي‌داد. كابينه كودتا روز چهارم خرداد با عزل سيدضيا به دست احمدشاه سقوط كرده بود. روز بعد كلنل پسيان در تلگرافي به سردارسپه پيشنهاد كرد با استفاده از قواي نظامي امور كشور را قبضه كند، اما واكنش احمدشاه اين بود كه او را از مداخله در امور حكومتي خراسان منع كرد. ناگوارترين خبر را كلنل روز 8 خرداد دريافت كرد كه دانست رئيس‌الوزراي تازه كسي جز قوام‌السلطنه نيست. قوام فوراً نجدالسلطنه را كه در خراسان به سر مي‌برد به حكومت خراسان منصوب كرد. كلنل كه خطر را احساس كرده بود با كنترل تلگراف‌هاي ميان تهران و مشهد از تصميم قوام مطلع شد و براي جلوگيري از اقدامات احتمالي دوستان او در خراسان، تعداد ديگري از آنها را بازداشت كرد كه نجدالسلطنه نيز در ميان آنان بود.
سرنوشت
كلنل كه به خوبي مي‌دانست در مخمصه بدي گرفتار شده است، هفته بعد در تماس با دربار آمادگي خود را براي كنار رفتن از اداره خراسان اعلام كرد. اما شرط او اين بود كه مواجب يك سال گذشته‌اش را به همراه هزينه سفر دريافت كند و به اروپا برود. اين پيشنهاد گويا پاسخ مورد انتظار او را دريافت نكرد، بنابراين در اوايل مردادماه اعيان، تجار، روزنامه‌نگاران و اصناف خراسان را به جلسه‌اي دعوت كرد و از ايشان خواست در تلگراف به تهران ابقاي او را خواستار شوند. آنها چنين كردند اما دو روز بعد خبر رسيد كه شاه صمصام‌السلطنه را به ولايت خراسان منصوب كرده است. كلنل با تلگراف به صمصام تبريك گفت اما تأكيد كرد پيش از ورود او بايد تكليف پاره‌اي از مشكلات مشخص شده باشد و والي جديد سواران بختياري را با خود به خراسان نياورد. او يكبار هم سعي كرد با تعدادي از نمايندگان خوشنام و ملي مجلس مخابره حضوري ترتيب دهد كه موفق نشد. به نظر مي‌رسد كلنل به دنبال يافتن راهي شرافتمندانه براي عقب‌نشيني بوده و براي دستيابي به توافقي مناسب، انعطاف كافي نشان مي‌داده است، اما مقامات (احتمالاً به اشاره قوام كه كينه او را به دل گرفته بود) با او همراهي نمي‌كردند. در اين هنگام بود كه اردوي قزاق‌ها به سوي خراسان روانه شدند. اين نيروها كه روشن بود توانايي سركوب كلنل را به تنهايي ندارند تا نزديكي مشهد پيشروي كردند و همانجا اردو زدند. از سوي ديگر قوام براي امير شوكت‌الملك علم (امير قائنات) و سردار معزز بجنوردي (حاكم بيرجند) پيام فرستاد كه كلنل ياغي است و آنها بايد او را از ميان بردارند. اين دو خان با نفوذ كه از سال‌ها پيش در شمال و جنوب خراسان حكومت داشتند، خود از سياست‌هاي تمركزگرايانه و تجددخواهانه كلنل ناراضي بودند. بنابراين فوراً دستور رئيس‌الوزرا را عملي كردند و آماده حمله به كلنل شدند. پسيان كوشيد با امير شوكت‌الملك به تفاهم برسد، اما پيش از آنكه موفق شود ناچار شد با نيروي كوچكي به سركوب كردهاي شادلوي شمال (كه تحت فرمان سردار معزز بودند) برود كه در نبرد با ايشان كشته شد.

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی