دوشنبه، خرداد ۰۹، ۱۳۸۴

معين و انتخابات رياست جمهوري

خيلي وقت بود اينجا چيز مستقلي ننوشته بودم و وبلاگم عملاً به آرشيو مطالبي كه براي شرق مي‌نويسم تبديل شده بود! اما اين ماجراي معين باعث شد هوس كنم چيزكي بنويسم.
راستش من تا يكي دو ماه قبل خيلي اميدوار نبودم كه معين بتواند نظر افكار عمومي را جلب كند. در واقع انتخاب او را توسط جبهه مشاركت و مجاهدين انقلاب «بي‌سليقگي» مي‌دانستم. تا اينكه بعد از يكي دو جلسه كه با وبلاگ‌نويس‌ها داشت، ديدم تأثير بدي روي آنها نگذاشته است. با اين حال گمان نمي‌كردم به فرض برنده شدن در انتخابات بتواند كار چنداني انجام دهد و خلاصه خيلي فكرش را نمي‌كردم. حتي همه جا مي‌گفتم اگر بنا باشد از بين نامزدهاي موجود در انتخابات كسي را برتري بدهم، آن كس كروبي است كه دست‌كم قدري «چقر» است و گاهي يك «لُر بازي» هاي به درد بخوري در مي‌آورد. آسيب‌پذيري‌اش هم كمتر است. او در اين چند سال، هر وقت كسي را بي‌خود مي‌گرفتند و اهل و عيالش نمي‌دانستند او را چه كسي گرفته و كجا برده، تنها مسئول بلندمرتبه‌اي بود كه مي‌شد به او مراجعه كرد و واقعاً هم پيگيري مي‌كرد و جواب مي‌داد. اين پيگيري‌هايش گاهي در حد گرفتن اجازه يك تماس تلفني و اينها مؤثر هم بود كه اگر كسي در اين موقعيت‌ها گير كرده باشد، مي‌داند چقدر اهميت دارد.
ماجراي رد صلاحيت و حكم حكومتي رهبري در مورد معين، به ماجرا پيچيدگي بيشتري داد. از نظر من روشن بود كه اين رد و تأييد، به قول حجاريان، سناريوي كاملاً آشكاري بود. معني اين كار از نظر من اين بود كه آقاي خامنه‌اي و شوراي نگهبان دايره‌اي تنگ كشيدند كه فقط «خودي‌ها» درون آن بودند، بعد البته به آقاي معين گفتند كه شما هم اگر مايليد، اول سپرتان را زمين بگذاريد و بعد بفرمائيد تو!
بنابراين عقيده داشتم معين نبايد ورود دوباره به انتخابات را بپذيرد مگر اينكه بتواند به روشني معلوم كند كه سپرش هنوز دستش است. كاري كه آنها مي‌خواستند بكنند اين بود كه انتخابات را كماكان بدون اپوزيسيون برگزار كنند و در عين حال اين ژست را هم بگيرند كه «همه سليقه‌ها» حضور دارند. به اين نتيجه رسيده بودم كه اگر معين واقعاً مي‌خواهد به عنوان اپوزيسيون به صحنه برگردد، بايد نامه‌اي به رهبري بنويسد كه: «من اين دستور شما را «حكم حكومتي» نمي‌دانم ولي عده‌اي، از جمله شوراي نگهبان، آن را حكم مي‌دانند. روشن كنيد كه اگر اين را به عنوان حكم حكومتي داده‌ايد، ما نياييم چون اين روش را قبول نداريم». به اين ترتيب توپ به زمين خودشان بر مي‌گشت. اما بايد از همه اينها بگذريم، چون معين اعلاميه داد و به انتخابات برگشت.
اين‌روزها فكر مي‌كنم كه اطلاعيه معين خوب بود. به ويژه نكته بسيار بسيار مهمي داشت كه وعده به كار گرفتن نيروهاي اپوزيسيون خارج از نظام در حكومت بود. اين وعده‌اي تعهدآور است كه به راحتي نمي‌شود از زيرش شانه خالي كرد. مي‌دانيم بسياري از سمت‌هاي مهم دولتي (از جمله معاونت‌هاي رئيس‌جمهور) نياز به رأي اعتماد مجلس ندارد كه بتوانند جلويش را بگيرند. اين امر اهميت سمبوليك فوق‌العاده‌اي دارد و بايد به فال نيك گرفته شود. نكته ديگر اعلاميه معين اين بود كه به روشني نشان داد كه سپرش را نيانداخته است.
اما با همه اينها مدام به اين مسئله فكر مي‌كنم كه آيا يخ انتخابات خواهد شكست؟ بدترين حالت اين است كه معين با وجود اين كارها، رأي نياورد. همه مي‌دانند كه اگر يخ انتخابات نشكند معني‌اش اين نيست كه رأي دهنده‌ها اين حرف‌ها را قبول ندارند، بلكه معني‌اش اين است كه اكثر آنها ديگر هيچ اميدي به اصلاح اين حكومت ندارند. اما چه كسي مي‌تواند اين واقعيت روشن را به آقايان حالي كند؟
از طرفي گيريم معين رئيس‌جمهور شد. حالا با اين مجلس و شوراي نگهبان و دادستاني و... چه گلي مي‌خواهد به سرش بگيرد؟ عجب بساطي شده است!

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی