دوشنبه، خرداد ۰۹، ۱۳۸۴

نبرد در گورستان

به ياد داريد كه دومين مأموريت شاهزاده عباس‌ميرزا در آذربايجان، كمتر از يك سال پس از نخستين مأموريت او آغاز شد. وليعهد و نايب‌السلطنه فتحعلي‌شاه قاجار اين‌بار وظيفه داشت با تحريكات ابراهيم‌خليل‌خان جوانشير، والي قره‌باغ، كه به روس‌ها نزديك شده بود مقابله كند. هدف ديگر عباس‌ميرزا در اين سفر بازگرداندن شهر گنجه به سرزمين‌هاي تحت حاكميت دولت قاجار بود. شهر گنجه از سال 1218ه.ق. (اواخر سال 1182ه.ش.) در تصرف روس‌ها قرار داشت.
شاهزاده قاجار به اين ترتيب روز 14 صفر 1220ه.ق. (مطابق 24 ارديبهشت 1184ه.ش.) با بيست‌هزار سپاهي و يكصد عراده توپ راهي آذربايجان شد تا از آنجا به سوي قفقاز لشكركشي كند. ميرزا بزرگ قائم مقام فراهاني، وزير معروف دربار فتحعلي‌شاه در اين مأمورتي عباس‌ميرزا را همراهي مي‌كرد. پادشاه نيز ده روز پس از عزيمت عباس‌ميرزا، ابتدا «به بهانه شكار» عازم سلطانيه زنجان شد و پس از چند روز توقف به سوي آذربايجان به راه افتاد. او يكي از تواناترين فرماندهان خود را كه اسماعيل‌خان دامغاني نام داشت، از ميانه راه مأمور كرد سريع‌تر خود را به عباس‌ميرزا برساند و در خدمت او باشد.
پل خداآفريد
از سوي ديگر ابراهيم خليل‌خان جوانشير، والي قره‌باغ، هنگامي كه آگاه شد سپاه عباس‌ميرزا از راه اهر به سوي او در حركت است، به قلعه شوشي رفت و پيكي نزد سيسيانف به گنجه فرستاد تا از او ياري طلبد. سيسيانف فوراً فوجي از سربازان خود را به كمك ابراهيم خليل‌خان فرستاد. خان عده‌اي سوار و پياده قره‌باغي به فرماندهي پسرش، محمدحسن‌خان، همراه سپاهيان روس كرد تا پل «خداآفريد» را ببندند و مانع عبور اردوي شاهزاده قاجار از رود ارس شوند.
به نوشته عبدالرزاق دنبلي، مورخ رسمي نايب‌السلطنه و نويسنده كتاب «مآثر سلطانيه»، عباس‌ميرزا در اين هنگام (ربيع‌الاول 1220ه.ق. مطابق تابستان 1184ه.ش.) در اهر بود. او ساعتي پس از آنكه اسماعيل‌خان دامغاني را به فرماندهي گروهي از سواران پيشرو به سوي پل خداآفريد راهي كرد، خبر يافت كه قواي روس و قره‌باغي‌ها پل را بسته‌اند؛ بنابراين فوراً اردو را به دنبال اسماعيل‌خان حركت داد. پيش‌قراولان سپاه به فرماندهي اسماعيل‌خان در چهار فرسنگي پل خداآفريد با قواي حريف روبرو شدند و جنگي سخت ميان آنها درگرفت. به نوشته دنبلي عرصه چنان بر اسماعيل‌خان تنگ شد كه «كار از ملاحظه نام و ننگ گذشت» و سردار نامدار قاجار، در حالي كه از تماشاي «غيرت» و جانبازي سربازانش به گريه افتاده بود، به «حملات مردانه و كوشش‌هاي دليرانه» دست گشود. «نزديك بود دليران اسلام را چشم‌زخمي رسد كه در آن حال موكب ظفركوكب نايب‌السلطنه از دور نمايان» شد.
به اين ترتيب روس‌ها و قره‌باغي‌ها كه توان مقابله با سپاه شاهزاده را در خود نمي‌ديدند، از ميان بيشه و جنگل به سوي قلعه شوشي عقب‌نشيني كردند. عباس‌ميرزا تا محلي به نام آق‌اوغلان آنها را تعقيب كرد اما چون ديد سرعت حركت سپاه با برگ و بنه كند است، فرمان داد گروهي از سربازان به رسمي كه به آن «سباي» مي‌گفتند، تجهيزات سنگين را بيفكنند و فراريان را به سرعت تعقيب كنند. اين تدبير مؤثر افتاد و عده‌اي از نيروهاي حريف كشته و اسير شدند.
اردوي عباس‌ميرزا روز بعد به قلعه «پناه‌آباد» رسيد و بيرون قلعه متوقف شد. قلعه‌نشينان كه از وابستگان ابراهيم خليل‌خان بودند، از رسيدن سپاه ايران به هراس افتادند و درهاي قلعه را بستند. اما همان روز خبر رسيد فوجي از ارتش روسيه به فرماندهي پالكونيك گرگين و كتلاروسكي، به درخواست والي قره‌باغ، براي محافظت از قلعه پناه‌آباد از گنجه به راه افتاده‌اند و هم‌اكنون در راه هستند. از سوي ديگر خبر ورود فتحعلي‌شاه قاجار با سپاه به اردوگاه تخت‌طاووس در هشت فرسخي قلعه پناه‌آباد نيز در همان روز آشكار شد و روحيه ايرانيان را تقويت كرد. به اين ترتيب با رسيدن قواي روسيه و قره‌باغي‌ها، دو سپاه آماده جنگي بزرگ شدند.
قلعه پناه‌آباد
عباس ميرزا، اسماعيل‌خان دامغاني را به سمت «چرخچي‌باشي» (فرمانده پيش‌قراولان) گماشت، فرماندهي سواران را به پيرقلي‌خان، علي‌خان قوانلو و صادق‌خان عزالدين‌لو سپرد، مهدي‌قلي‌خان قاجار را به سركردگي پياده‌ها برقرار كرد، گروه تفنگچيان را به رهبري اللهوردي‌خان قاجار به تپه‌اي مشرف بر ميدان جنگ فرستاد و خود در قلب سپاه قرار گرفت. جنگ «سه ساعت به غروب مانده» آغاز شد. دو طرف ساعتي با گلوله توپ و تفنگ يكديگر را هدف قرار دادند و سپس سواران عباس‌ميرزا از دو سو به صفوف حريف حمله بردند. روس‌ها پس از اندكي مقاومت مجبور به عقب‌نشيني شدند و خود را به گورستاني وسيع رساندند كه پناهگاه مناسبي برايشان بود. آنها در ميان گورستان دايره بستند و توپ‌هاي متحرك قدرتمندشان را گرداگرد خود مستقر كردند، اطراف آنها را خندق كندند و پياپي به سوي هركس كه نزديك مي‌شد گلوله ريختند.
عباس‌ميرزا كه چنين ديد، به تفنگچيان دستور داد از بلندي به سوي روس‌ها شليك كنند. او سپاهيان خود را واداشت روس‌ها را به محاصره آوردند و در اطراف گورستان سنگر بسازند. از سوي ديگر هنگامي كه گزارش وضعيت به اردوگاه فتحعلي‌شاه در تخت‌طاووس رسيد، او چند عراده توپ سنگين براي وليعهد فرستاد و به اين ترتيب حجم آتش سپاه ايران بر روس‌ها برتري يافت.
اين وضعيت شش روز تمام ادامه داشت و دو طرف با توپ و تفنگ به سوي يكديگر شليك مي‌كردند. سرانجام در روز ششم عباس‌ميرزا به پياده نظام خود فرمان داد به سوي خندق‌ها يورش برند. به اين ترتيب سربازان ايران در ميان آتش روس‌ها پيشروي كردند و به سنگرهاي حريف راه يافتند. روس‌ها كه جنگ را باخته بودند، رو به گريز گذاشتند كه در اين ميان عده زيادي از ايشان كشته و اسير شدند. اما فرمانده آنها توانست خود را به كوهي بلند و پر پيچ‌وخم برساند و بگريزد.
در اين هنگام خبر رسيد كه سيسيانف براي كمك به قواي روس از گنجه حركت كرده و در كنار رود ترتر اردو زده است.

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی