«خوش خدمتي»
ماجراي سفر ميرزا ابوالحسن خان شيرازي (فرستاده فتحعليشاه به دربار پادشاه انگلستان) را تا جايي روايت كرديم كه در هنگام ورود به لندن در اعتراض به سادگي مراسم استقبالي كه برايش ترتيب داده بودند خشمگين شد و فرياد زد: «از حاجيخليل و محمدنبي (ايلچيان ايران) استقبال بهتري در هند به عمل آمده بود، همچنين از ايلچي ايران در پاريس؛ اينگونه بيتوجهي اهانتي بود به قبلهعالم!»
دنيس رايت، نويسنده كتاب «ايرانيان در ميان انگليسيها» كه روايت ما از سفر ميرزا ابوالحسن بر آن استوار است، تأكيد دارد كه اين سوءتفاهم از ناآشنايي ايلچي ايران نسبت به رسوم انگليسيها نشأت گرفته است. با اين وجود و با توجه به اهميتي كه انگلستان در آن هنگام براي پيمان اتحاد با ايران قائل بود، مقامات لندن از هيچ كوششي براي دلجويي از سفير رنجيدهخاطر ايران فروگذار نكردند. اين كوششها به حدي بود كه رايت در مواردي آن را «خوشخدمتي» توصيف كرده است. «خانهاي براي اقامت او اجاره كردند كه متعلق به به جان مالكوم بود (شماره 9 خيابان «منسفيلد»)؛ تعدادي خدمه انگليسي و يك كالسكه اختصاصي در اختيارش قرار دادند و خرج سفره و هزينه لباسشويياش را بر عهده گرفتند. جيمز موريه شب و روز مراقب بود و حتي با ميهمانان ايراني همخانه شد. سر «گور اوزلي» (بارونت) كه از رجال بازنشسته حكومت هندوستان بود و با زبان و ادبيات فارسي آشنايي نزديك داشت به عنوان ميهماندار رسمي ميرزا ابوالحسن انتخاب شد و براي راضي نگاه داشتن ميهمان از راه رسيده از هيچ كوششي فروگذار نكرد. اما راضي كردن ميرزا به هيچ وجه آسان نبود چون ميگفت اگر از دستورات فتحعليشاه اطاعت نكند و نتواند ظرف چهار روز از ورودش به لندن به حضور پادشاه انگلستان برسد كارش زار خواهد بود و وقتي به تهران بازگشت ايبسا سرش بر باد رود». («ايرانيان در ميان انگليسيها» دنيس رايت، ترجمه كريم امامي)
دلجويي
جورج سوم، پادشاه وقت انگلستان در آن هنگام بيمار بود و در قصري خارج از لندن به سر ميبرد. اما تشريح اين وضعيت براي ميرزا ابوالحسن رنجيده و هراسان دشوار بود. انگليسيها بسيار نگران بودند كه اگر ميرزا به تهديد خود مبني بر بازگشت فوري به تهران عمل كند، آينده اتحاد استراتژيكشان با ايران به خطر افتد. به ياد داشته باشيد كه ايران به عنوان سنگري در برابر هجوم دشمنان اروپايي انگلستان به هند اهميتي يگانه براي بريتانيا داشت. نتيجه اين شد كه «لرد ولزلي»، وزير وقت امور خارجه انگلستان، تصميم گرفت شخصاً به ديدار ايلچي ايران برود و شرايط را برايش توضيح دهد، هر چند حتي اين هم كفايت نميكرد.
«اولين اقدام اين بود كه وزير خارجه بريتانيا... رسماً به همراهي وزراي ديگر كابينه در حالي كه همگي لباس تمام رسمي پوشيده بودند از ميرزا ابوالحسن ديدار كنند. بعد شخص نخستوزير، مستر «اسپنسر پرسيوال»، در خانه شماره 9 خيابان منسفيلد حضور يافت و وعده داد نامهاي به فتحعليشاه بنويسد و در آن توضيح دهد كه ملاقات فوري ديپلماتهاي خارجي با پادشاه [انگليس] به محض ورودشان، در انگلستان معمول نيست و تأخيري كه در امر شرفيابي نماينده ايران پيش خواهد آمد طبيعي است و هيچگونه قصد اهانت يا بياحترامي در كار نيست... در آن تاريخ حتي رفتن وزير امور خارجه بريتانيا به خانه يك سفير، چه رسد به شخص نخستوزير، امري بيسابقه بود مگر احياناً در مورد پرسابقهترين سفراي كبار.»
عنوان
توجه غيرعادي نخستوزير و وزير امور خارجه انگلستان به ميرزا ابوالحسن و برنامهاي كه قرار بود براي ملاقات او با شاه ترتيب دهند ايجاب ميكرد كه منزلت او تا حد ممكن در نزد افكار عمومي بالا رود. جيمز موريه بعداً در اين مورد به رئيسش (هارفورد جونز) در تهران گزارش داد: «اولين مشكل بزرگ اين بود كه معلوم كنيم ماهيت ديپلماتيك ميرزا ابوالحسن حقيقتا چيست. اگر چه شما عنوان بسيار پاييني به او داده بوديد (جونز در گزارشش ميرزا را «كاردار موقت» خوانده بود)، ولي در اينجا به خاطر مسائل سياسي صلاح دانستيم عنواني خيلي بالاتر به او بدهيم كه سرانجام [اين عنوان] «سفير فوقالعاده» تعيين شد». اين در حالي بود كه دولت ايران، ميرزا ابوالحسن را به عنوان «وكيل» خود معرفي كرده بود.
از سوي ديگر مقامات وزارت خارجه بريتانيا براي توجيه امتيازات ويژهاي كه براي سفير ايران (نسبت به سفراي ديگر) قائل ميشدند از موريه خواستند گزارشي اغراقآميز از مراسم استقبال جونز در تهران تهيه كند كه در روزنامه «مورنينگ كرونيكل» چاپ شد.
سرانجام ولزلي روز 11 دسامبر 1809 (چهار ذيقعده 1224) نامهاي به دربار انگلستان نوشت و درخواست كرد شاه سفير ايران را هر چه زودتر بپذيرد. او در اين نامه ميرزا ابوالحسن را «سفير فوقالعاده و وزير مختار» ايران معرفي كرد و با اشاره به كوششهاي فرانسويها براي اتحاد با شاه قاجار، از پادشاه خود خواست تا حد ممكن از نمايش شكوه و جلالش دريغ نورزد. جورج سوم درخواست وزير خارجه را در حدي كه برايش ممكن بود پذيرفت و ايلچي ايران را به حضور خواند. ميرزا ابوالحسن پس از ملاقات با پادشاه سرانجام آرام شد و به زندگي عادي بازگشت. جزئيات بيشتر ملاقات ايلچي ايران با شاه انگلستان و ماجراهاي جذاب دوران اقامت او در لندن موضوع يادداشت بعدي ما در اين ستون خواهد بود.
ماجراي سفر ميرزا ابوالحسن خان شيرازي (فرستاده فتحعليشاه به دربار پادشاه انگلستان) را تا جايي روايت كرديم كه در هنگام ورود به لندن در اعتراض به سادگي مراسم استقبالي كه برايش ترتيب داده بودند خشمگين شد و فرياد زد: «از حاجيخليل و محمدنبي (ايلچيان ايران) استقبال بهتري در هند به عمل آمده بود، همچنين از ايلچي ايران در پاريس؛ اينگونه بيتوجهي اهانتي بود به قبلهعالم!»
دنيس رايت، نويسنده كتاب «ايرانيان در ميان انگليسيها» كه روايت ما از سفر ميرزا ابوالحسن بر آن استوار است، تأكيد دارد كه اين سوءتفاهم از ناآشنايي ايلچي ايران نسبت به رسوم انگليسيها نشأت گرفته است. با اين وجود و با توجه به اهميتي كه انگلستان در آن هنگام براي پيمان اتحاد با ايران قائل بود، مقامات لندن از هيچ كوششي براي دلجويي از سفير رنجيدهخاطر ايران فروگذار نكردند. اين كوششها به حدي بود كه رايت در مواردي آن را «خوشخدمتي» توصيف كرده است. «خانهاي براي اقامت او اجاره كردند كه متعلق به به جان مالكوم بود (شماره 9 خيابان «منسفيلد»)؛ تعدادي خدمه انگليسي و يك كالسكه اختصاصي در اختيارش قرار دادند و خرج سفره و هزينه لباسشويياش را بر عهده گرفتند. جيمز موريه شب و روز مراقب بود و حتي با ميهمانان ايراني همخانه شد. سر «گور اوزلي» (بارونت) كه از رجال بازنشسته حكومت هندوستان بود و با زبان و ادبيات فارسي آشنايي نزديك داشت به عنوان ميهماندار رسمي ميرزا ابوالحسن انتخاب شد و براي راضي نگاه داشتن ميهمان از راه رسيده از هيچ كوششي فروگذار نكرد. اما راضي كردن ميرزا به هيچ وجه آسان نبود چون ميگفت اگر از دستورات فتحعليشاه اطاعت نكند و نتواند ظرف چهار روز از ورودش به لندن به حضور پادشاه انگلستان برسد كارش زار خواهد بود و وقتي به تهران بازگشت ايبسا سرش بر باد رود». («ايرانيان در ميان انگليسيها» دنيس رايت، ترجمه كريم امامي)
دلجويي
جورج سوم، پادشاه وقت انگلستان در آن هنگام بيمار بود و در قصري خارج از لندن به سر ميبرد. اما تشريح اين وضعيت براي ميرزا ابوالحسن رنجيده و هراسان دشوار بود. انگليسيها بسيار نگران بودند كه اگر ميرزا به تهديد خود مبني بر بازگشت فوري به تهران عمل كند، آينده اتحاد استراتژيكشان با ايران به خطر افتد. به ياد داشته باشيد كه ايران به عنوان سنگري در برابر هجوم دشمنان اروپايي انگلستان به هند اهميتي يگانه براي بريتانيا داشت. نتيجه اين شد كه «لرد ولزلي»، وزير وقت امور خارجه انگلستان، تصميم گرفت شخصاً به ديدار ايلچي ايران برود و شرايط را برايش توضيح دهد، هر چند حتي اين هم كفايت نميكرد.
«اولين اقدام اين بود كه وزير خارجه بريتانيا... رسماً به همراهي وزراي ديگر كابينه در حالي كه همگي لباس تمام رسمي پوشيده بودند از ميرزا ابوالحسن ديدار كنند. بعد شخص نخستوزير، مستر «اسپنسر پرسيوال»، در خانه شماره 9 خيابان منسفيلد حضور يافت و وعده داد نامهاي به فتحعليشاه بنويسد و در آن توضيح دهد كه ملاقات فوري ديپلماتهاي خارجي با پادشاه [انگليس] به محض ورودشان، در انگلستان معمول نيست و تأخيري كه در امر شرفيابي نماينده ايران پيش خواهد آمد طبيعي است و هيچگونه قصد اهانت يا بياحترامي در كار نيست... در آن تاريخ حتي رفتن وزير امور خارجه بريتانيا به خانه يك سفير، چه رسد به شخص نخستوزير، امري بيسابقه بود مگر احياناً در مورد پرسابقهترين سفراي كبار.»
عنوان
توجه غيرعادي نخستوزير و وزير امور خارجه انگلستان به ميرزا ابوالحسن و برنامهاي كه قرار بود براي ملاقات او با شاه ترتيب دهند ايجاب ميكرد كه منزلت او تا حد ممكن در نزد افكار عمومي بالا رود. جيمز موريه بعداً در اين مورد به رئيسش (هارفورد جونز) در تهران گزارش داد: «اولين مشكل بزرگ اين بود كه معلوم كنيم ماهيت ديپلماتيك ميرزا ابوالحسن حقيقتا چيست. اگر چه شما عنوان بسيار پاييني به او داده بوديد (جونز در گزارشش ميرزا را «كاردار موقت» خوانده بود)، ولي در اينجا به خاطر مسائل سياسي صلاح دانستيم عنواني خيلي بالاتر به او بدهيم كه سرانجام [اين عنوان] «سفير فوقالعاده» تعيين شد». اين در حالي بود كه دولت ايران، ميرزا ابوالحسن را به عنوان «وكيل» خود معرفي كرده بود.
از سوي ديگر مقامات وزارت خارجه بريتانيا براي توجيه امتيازات ويژهاي كه براي سفير ايران (نسبت به سفراي ديگر) قائل ميشدند از موريه خواستند گزارشي اغراقآميز از مراسم استقبال جونز در تهران تهيه كند كه در روزنامه «مورنينگ كرونيكل» چاپ شد.
سرانجام ولزلي روز 11 دسامبر 1809 (چهار ذيقعده 1224) نامهاي به دربار انگلستان نوشت و درخواست كرد شاه سفير ايران را هر چه زودتر بپذيرد. او در اين نامه ميرزا ابوالحسن را «سفير فوقالعاده و وزير مختار» ايران معرفي كرد و با اشاره به كوششهاي فرانسويها براي اتحاد با شاه قاجار، از پادشاه خود خواست تا حد ممكن از نمايش شكوه و جلالش دريغ نورزد. جورج سوم درخواست وزير خارجه را در حدي كه برايش ممكن بود پذيرفت و ايلچي ايران را به حضور خواند. ميرزا ابوالحسن پس از ملاقات با پادشاه سرانجام آرام شد و به زندگي عادي بازگشت. جزئيات بيشتر ملاقات ايلچي ايران با شاه انگلستان و ماجراهاي جذاب دوران اقامت او در لندن موضوع يادداشت بعدي ما در اين ستون خواهد بود.
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی