دوشنبه، شهریور ۰۷، ۱۳۸۴

ميرزا بزرگ و ترومسوف

در شماره گذشته ماجراي عزيمت فتحعلي‌شاه قاجار را به آذربايجان و يورش دو شاهزاده را به ولايات نخجوان، گنجه، پنبك و شوره‌گل در تابستان سال 1188ه.ش. (1224ه.ق. – 1809م.) خوانديد. شاه قاجار پس از پايان اين عمليات به تهران بازگشت: «چون رأي عالم‌آرا بر آن تعلق يافت كه در جميع سرحدّ و ثغور مملكت آذربايجان قلاع زرّينه به جهت محافظت از دستبرد روسيه بسته گردد، لهذا حكم رفت كه جناب ميرزا بزرگ فراهاني از آذربايجان به دربار سپهر مباني شتابد. پس از ورود، مبلغ دويست هزار تومان زر نقد از خزانه عامره به جهت مصارف اين كار عنايت رفت و حكم شد كه به دستياري مهندسين انگريزي در حدود قراباغ و نخجوان و خوي و اردبيل و سرحدّ طوالش، قلعه‌جات رفيع و خناديق عميق مهيّا داشته درون هر يك را از انواع آلات و ادوات حرب و آذوقه بي‌شمار انباشته دارند.» («تاريخ ذوالقرنين؛ نامه خاقان» خاوري شيرازي، تصحيح ناصرافشارفر)
گويا در همين سفر، ميرزا بزرگ فراهاني از شاه درخواست كرد سمت وزارت نايب‌السلطنه را به پسر ارشدش ميرزا محمدحسن واگذارد و خود مقيم پايتخت شود: «وزير عديم‌النظير... چون مرحمت پادشاهانه را نظر به سيادت و قدمت خدمت درباره خود به سرحدّ كمال يافت، استدعا كرد كه منصب وزارت او به خلف ارشد اكبرش سلاله‌الكرام والطياب، ميرزا محمدحسن كه به حسن سلوك و خلق حسن و صفات مستحسن... مستثني است، مفوض [شود] و آن جناب خود معتكف آستان پادشاهي كه مقام راستان است گردد... چون وزيرزاده معظّم نظر به استعداد و قابليت فطري، منظور عنايت سلطاني بود و رعايت خاطر ميرزا بزرگ نيز داور كشورستان را به سبب ظهور خدمات شايان فرض عين و عين فرض مي‌نمود، ملتمس (درخواست) او در پيشگاه سريرِ گردون‌نظير مقرون به قبول [افتاد] و خدمت وزارت نواب نايب‌السلطنه و الخلافه به ميرزا محمدحسن موكول شد... ميرزا بزرگ هم به رتبه جليل‌القدر قائم‌مقامي و نيابت وزارت ديوان اعلي سرافراز گشت... و در همان اوقات مأمور به آذربايجان گرديد كه خلف سعادتمند را در كار خود مستقل ساخته... [سپس به تهران بازگردد و] مقيم آستان كيوان‌مقام گردد.» («مآثر سلطانيه» عبدالرزاق مفتون دنبلي، تصحيح و تحشيه غلامحسين زرگري‌نژاد)
فرستاده
از قضا بازگشت ميرزابزرگ به آذربايجان با ورود پالكونيك بارون ويردي، فرستاده ترومسوف (حكمران گرجستان و فرمانده سپاهيان روسيه در قفقاز) همزمان شد. ويردي حامل نامه‌اي از ژنرال روس براي شاهزاده عباس‌ميرزا بود كه در آن چنين مضموني آمده بود: «از جانب پادشاه روس شرحي به من رسيده، واضح و مبرهن گرديده كه پادشاه روس خواهان دوستي با دولت ايران است و من براي تمهيد قواعد مصالحه مأمورم... اگر رأي اولياي دولت ايران قرار بر متاركه يابد، در مدت متاركت از تردد سفرا و اجتماع آراء آفتاب مصالحه اصلي بر اقطار امصار (شهرها) تابد و به واسطه اين صلح و صلاح هر دو مملكت آسودگي يابند و تجّار و ارباب معاملات طرفين، به فراغ بال و عدم تشويش به سوي سودا و سود خود شتابند. به همين سبب شروح مؤكده به هر يك از سرحدّداران نوشته‌ام و بساط مجادلت از هر كران در نوشته، از شما نيز خواهش دارم كه چون انجام كار متاركه موقوف بر آن است كه در سرحدّ محال متصرّفي خود شرفياب حضور نايب‌السلطنه و الخلافه شوم، با يك كدام از ميرزا شفيع اعتمادالدوله يا ميرزا بزرگ نايب‌الوزاره ملاقات نمايم، بنابرآن بارون ويردي را روانه ساخته منتظر حصول مأمول (موضوع مورد انتظار) خواهم بود». (مآثر سلطانيه)
ملاقات
شاهزاده عباس‌ميرزا نامه ترومسوف و پيغام‌هاي ويردي را براي كسب تكليف نزد فتحعلي‌شاه فرستاد. شاه ميرزا بزرگ فراهاني را كه به تازگي منصب قائم‌مقامي يافته بود، مأمور ملاقات ژنرال روس و سنجش شرايط او كرد. به اين ترتيب ويردي پاسخ دربار ايران را براي فرمانده‌اش فرستاد و خود در تبريز ماند تا مقدمات ملاقات را تدارك ببيند. عباس‌ميرزا نيز براي نشان دادن حسن نيت خود عمليات جنگي را متوقف كرد و به سردارانش فرمان داد فعلاً از نبرد با روس‌ها بپرهيزند. در همين ايام دو حادثه اتفاق افتاد كه نزد بسياري از تاريخ‌نگاران ايراني نشانه عدم صداقت روس‌ها در ارائه پيشنهاد متاركه به حساب آمده است. نخست اين‌كه «فوجي از طرف شيروان به حدود مغان تاختن كرده، قريب 20هزار رأس گوسفند ايل قراجه‌داغ را تاراج نمودند و ايل مزبور از بيم بازخواست نايب‌السلطنه در مقام تلافي و كاوش بر نيامد». دوم اين‌كه «فوجي از روسيه علي‌الغفله وارد «مقري» در قره‌باغ –كه تا آن زمان از جانب شاهزاده كامران در تصرّف ابوالفتح‌خان (جوانشير) بود- گشتند».
عباس‌ميرزا به هر دو حادثه اعتراض كرد و بارون ويردي ناخرسندي او را به آگاهي ترومسوف رساند. ترومسوف در نامه‌اي به عباس‌ميرزا از ماجراي مغان اظهار تأسف كرد و مدعي شد اين كار خلاف دستور او بوده است. او وعده داد در هنگام ملاقات با ميرزا بزرگ درباره چگونگي جبران خسارت مذاكره خواهد كرد. ترومسوف همچنين به قواي روس كه «مقري» را تصرّف كرده بودند دستور داد آنجا را تخليه كنند و چنين شد.
سرانجام ميرزا بزرگ قائم‌مقام به همراه عده‌اي از امرا و سرداران ايراني در عسكران به ديدار ترومسوف رفتند. به گزارش دنبلي، ترومسوف «شرايط استقبال و اعزاز و احترام را زياده از آنچه مظنون (مورد گمان) بود، به آداب تواضع و فروتني مقرون داشت و دقيقه‌[اي] از مراسم انسانيت فرو نگذاشت». اما اين ملاقات، به دلايلي كه در شماره آينده ذكر خواهد شد، موفقيتي در بر نداشت.

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی