شنبه، شهریور ۰۵، ۱۳۸۴

يمين و يسار

پيش‌تر ديديم كه حمله روس‌ها به فرماندهي فيلدمارشال گودويچ به قلعه ايروان در شوال 1223ه.ق. (آذر 1187ه.ش. – نوامبر 1808م.) به شكست انجاميد و قواي روسيه ناچار شد در مسيري دشوار و سرد تا تفليس عقب‌نشيني كند كه در اين ميان تلفات زيادي متحمل شد. گودويچ مدتي بعد توسط تزار آلكساندر احضار شد و جاي خود را به ژنرال «انشف ترومسوف» داد. خاوري شيرازي «مغضوب» شدن گودويچ را ناشي از شكست در ايروان دانسته است. او در نخستين صفحات ذكر حوادث سال 1224ه.ق. در «تاريخ ذوالقرنين؛ نامه خاقان» چنين مي‌نويسد: «در خلال اين احوال خبر رسيد كه غراف گداويچ (گودويچ) سردار روسيه به سبب شكست در دور ايروان در دولت روس مغضوب [شد] و پادشاه او را احضار [كرد] و «طورمصوف» (ترومسوف) نامي را كه حريفي جرّار و دليري غدّار است به سرداري گرجستان منصوب [كرده] و روانه داشته است».
واكنش
به نظر مي‌رسد خبر انتصاب فرمانده جديد قواي روسيه در گرجستان، كه در ماه صفر 1224ه.ق. به تهران رسيد، در نگاه فتحعلي‌شاه به تجديد اراده روس‌ها براي ادامه تهاجم به ايران تعبير شده است. او با شنيدن اين خبر «به احضار لشكرِ قيامت‌اثر فرمان داد» و به سوي چمن سلطانيه در نزديكي زنجان حركت كرد. شاه قاجار در هنگام توقف در سلطانيه پسر ارشدش، شاهزاده محمدعلي‌ميرزا را نيز از كرمانشاه فراخواند تا او را در سفر به آذربايجان همراهي كند. محمدعلي‌ميرزاي دولتشاه با وجود اينكه پسر بزرگ فتحعلي‌شاه بود، از آنجا كه مادرش از قاجار نبود نمي‌توانست وليعهد پدر باشد، اما حكومت بر ولايات غربي ايران را بر عهده داشت. او و سپاهيانش دو روز پيش از حركت فتحعلي‌شاه به سوي آذربايجان به اردوي پادشاه ملحق شدند و همراه او به حركت در آمدند.
«در روز نزول موكب اجلال در چمن اوجان (بستان‌آباد كنوني در نزديكي تبريز)، نواب نايب‌السلطنه (عباس‌ميرزا) با هزاران اميد و آرزومندي معادل بيست‌هزار پياده‌ي نظام‌جديد را با بيست عراده توپ جهان آشوب آراسته و مساوي سه ميل راه از دو جانب صف آراي گشتند و شاهنشاه قدردان بر جميع شاهزادگان و خاصّان، زبان‌ها پر از آفرين و تحسين، از ميان آن دو صف گذشتند. حضرت صاحبقران هر يك از سرهنگان و نايبان و صاحبان مناصب، بل فردفرد توابين (سربازان) را مرحمتي زياده مي‌فرمود و زبان به تحسين و آفرين مي‌گشود. يوم 22 جمادي‌الثاني، با ساعتي سعد كه سعادت از آن كسب شرف مي‌نمود، در عمارت باشرافت اوجان نزول اجلال دست داد و دو شاهزاده بلندمقدار هر يك با قشون ابواب‌جمعيِ خود در يمين و يسار اردوي ظفرشعار به فاصله يك فرسنگ بيفتاد[ند]». («تاريخ ذوالقرنين؛ نامه خاقان»، تصحيح و تحقيق ناصر افشارفر)
پيشنهاد
فتحعلي‌شاه در چمن اوجان از تحركات تازه قواي روسيه به فرماندهي ترومسوف آگاهي يافت. فرمانده جديد سپاه روسيه فوجي از قواي خود را به فرماندهي ژنرال «نيالسين» به قراباغ و فوجي را به شوره‌گل فرستاده بود. او پالكونيك «دلي» را نيز راهي گنجه كرده بود تا از ايلات قزّاق و شمس‌الدين‌لو محافظت كند. بنابراين فتحعلي‌شاه شاهزاده محمدعلي‌ميرزا را با «20 هزار سواره و پياده جرّار و پنج عرّاده توپ آتشبار» به سوي شوره‌گل و پنبك و حوالي تفليس فرستاد و شاهزاده عباس‌ميرزا را با چند روز تأخير راهي گنجه كرد.
محمدعلي‌ميرزا ابتدا به ايروان رفت و حسين خان ايرواني (بيگلربيگي ايروان) را با خود همراه كرد. او سپس اسماعيل بيك دامغاني را با فوجي راهي حمّاملو و بيك‌كندي كرد تا قواي روسيه را در آنجا زمين‌گير كند. به اين ترتيب روس‌ها از محافظت ايل بزچلو و طوايفي كه از ايروان به شوره‌گل و پنبك (سرزمين‌هاي تحت اشغال روس‌ها) كوچيده بودند غافل ماندند و محمدعلي‌ميرزا به غارت آنها پرداخت. شاهزاده اين شيوه را تا سرزمين‌هاي نزديك تفليس ادامه داد و «احشامات بزچلو و ارامنه و گرج را كه قريب به تفليس اقامت داشتند، اناثاً و ذكوراً قتيل و اسير و اموال ايشان صامتاً، ناطقاً منهوب و دستگير شد»! شاهزاده محمدعلي ميرزا پس از اين «فتوحات نمايان» از سوي قارص به سوي ايروان بازگشت و در نزديكي ارس در انتظار برادر ماند.
از سوي ديگر عباس‌ميرزا به فرمان شاه از راه گوگچه به سوي گنجه تاخت. به نوشته عبدالرزاق مفتون دنبلي، هنگامي كه شاهزاده به نخجوان رسيد، دو فرستاده از سوي ترومسوف با پيشنهاد صلح نزد او آمدند: «پولكونيك بارون ويردي و اصيصور (؟) ميخائيل، برادرزاده طورمصوف (ترومسوف) با نامه او شرفياب حضور سعادت‌دستور گرديد[ند]. خلاصه مضمون آن‌كه: بعضي از ولايات مملكت ايران از طرف دولت قاهره به دولت روس مفوض شود تا در عوض مملكت ارزنه‌الروم و بغداد و سرحدات مملكت عثمانيه متّصله به ايران از موافقت دولت روس منتقل به ايران گردد(!)» («مآثر سلطانيه» عبدالرزاق مفتون دنبلي، تصحيح و تحشيه غلامحسين زرگري‌نژاد)
دنبلي در شرح اين پيشنهاد عجيب به نقل اين مصراع بسنده كرده است كه: به دشت آهوي ناگرفته مبخش! ترومسوف همچنين در ادامه نامه خود شاهزاده را به اعزام فرستاده‌اي نزد دولت روسيه ترغيب كرده بود. عباس‌ميرزا فرستادگان ژنرال روس را همراه نامه ترومسوف به سوي تبريز فرستاد و تصميم‌گيري در مورد پيشنهادهاي ايشان را به فتحعلي‌شاه واگذارد.
شاهزاده عباس‌ميرزا سپس به سوي گنجه رفت. پالكونيك دلي با مشاهده عده و سازوبرگ اردوي شاهزاده از مواجهه با او اجتناب كرد و عباس‌ميرزا توانست ايلات و طوايف آن حوالي را به سوي ايروان كوچ دهد. شاهزاده پس از عبور از مسيرهايي سرد و دشوار، سرانجام در چمن گوگچه به محمدعلي‌ميرزا پيوست. (ادامه دارد)

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی