در شماره گذشته خوانديد كه كشمكش ميان هارفورد جونز (فرستاده دولت انگلستان) و جان مالكوم (فرستاده حكومت هندوستان) براي به دست آوردن عنوان نمايندگي رسمي بريتانيا در ايران، به جايي رسيد كه لرد مينتو، فرمانداركل هندوستان، مالكوم را بار ديگر راهي ايران كرد و به دكتر «آندرو جيوكس» كه در مقر نمايندگي دائم كمپاني هند شرقي در بوشهر ساكن بود دستور داد، براي فراهم آوردن مقدمات ورود مالكوم عازم تهران شود. جيوكس دستور داشت تا رسيدن مالكوم «مسئوليت حفظ منافع بريتانيا» را به عهده بگيرد. آشكار است كه اين اقدام مينتو به معني پايان دادن به مأموريت جونز و عزل او بود. اما جونز حاضر نشد بپذيرد كه فرمانداركل حق بركناري او را دارد و به اقامت خود به عنوان فرستاده پادشاه انگلستان ادامه داد. لرد مينتو، علاوه بر اين، از به جريان افتادن حوالههاي مالي جونز جلوگيري كرد تا او را در مضيقه مالي قرار دهد. مدتي بعد «خبر ورود كاپيتان مالكوم به بوشهر به فتحعليشاه رسيد. شاه قاجار كه اين بار بر خلاف شرايط مأموريت پيشين مالكوم تحت فشار ژنرال گاردان قرار نداشت، طبعاً با پذيرفتن مالكوم مخالفت نكرد. سر جان مالكوم چون در 18 جماديالاول 1225 (21 ژوئن 1810م. – 31 خرداد 1189ه.ش) وارد چمن سلطانيه (اقامتگاه فتحعليشاه در نزديكي زنجان) شد، خود را سفير واقعي انگلستان شمرد و مطابق دستورالعمل لرد مينتو، سفارت جونز را انكار كرد». (حاشيه «مآثر سلطانيه» غلامحسين زرگرينژاد)
تبريز
به نوشته عبدالرزاق دنبلي درست در همين روزها بود كه «امضاي سفارت سر هرفرد جنس برونت از دولت انگريز به تبريز رسيد و موجب حركت او به معسكر (اردوگاه) همايون گشت و در ساحات جانفزاي سلطانيه، سفير پسنديده تدبير (جونز) و جنرال نيكوخصال (مالكوم)، بالاتفاق در معسكر خسروي مهرپرور بهرهاندوز عوارف (بخششها) بيحد بودند. اما جنرال مشاراليه (مالكوم) چون در آن مدت بر وجه استقرار از كار و كردار و كفايت رأي و رويت سر هرفرد جنس برونت استحضاري تمام يافته، از روي انصاف جبلي با وجود او، وجود خويش را لازم نديده، چند روزي در تبريز مانده از آنجا با مهمانداري لايق و عزت و احترام تمام از راه كردستان و كرمانشاهان مراجعت نمود».
«عوارفي» كه مالكوم در مدت اقامتش رد سلطانيه از آن بهرهمند شد، علاوه بر هداياي گرانبها، نشان شيروخورشيدي بود كه از فتحعليشاه گرفت. مالكوم نيز 12 عراده توپي را كه به عنوان هديه آورده بود به عباسميرزا تقديم كرد، چند تن از همراهان خود را در تبريز گذاشت و از راه بغداد به هند بازگشت. «چون غالب مهمات بنا و بنياد اكثر امور با دولت عثمانيه و فرنگ حسبالامر پادشاهي به نواب نايبالسلطنه محول بود، نواب نايبالسلطنه چه در اين امور و چه در محاربه روسيه (كه در اين هنگام با دولت ايران و انگريز خصومت و با فرانسه موافقت داشت) لمحهاي و لحظهاي نميآسود و حضور سفير مشاراليه (جونز) نظر به رأي متين و فكر دوربين در خدمت وليعهدِ با جلالت و تمكين لازم مينمود، لهذا بعد از فراغت سفير مشاراليه از بستن عهد و اتمام عهدنامه و برخي امور، حسبالامر پادشاهي متوقف تبريز و خدمتگزاري نواب نايبالسلطنه مأمور گشته، به حسن خدمت و وفور غيرت محرميّت كلي و اختصاص عليحده در آن سركار (عباسميرزا) يافت كه محسود اكثر كارگزاران قديمالخدمه شد، چه جاي ديگران!»
اطلاعات
و اما به ياد داريد از جمله وظايف مالكوم در مأموريت دوم خود، جمعآوري اطلاعاتي بود كه به شناخت بيشتر ايران در نزد انگليسيها كمك كند. او بر همين اساس در بازگشت به هندوستان، چند ماه از وقت خود را صرف تدوين كتاب معروف «تاريخ ايران» كرد. اين وظيفه، يعني تكميل اطلاعات مربوط به ايران، در دستورالعمل سفارت «سر گور اوزلي» نيز مورد تأكيد قرار گرفت. اوزلي كه به همراه ميرزا ابوالحسن شيرازي از لندن به تهران آمد و نخستين سفير مقيم دولت بريتانيا در ايران محسوب ميشود، دستور داشت: «از هر چه تحت اختيار دارد استفاده كند تا در باره امكانات نظامي و مالي پادشاهي ايران، محصولات عمده آن كشور و وضع كشاورزي و بازرگاني و پيشهوري اطلاعات دقيقي فراهم آورد. او به علاوه ميبايست درباره آداب و رسوم و عقايد و تاريخ و آثار باستاني ايران هرگونه اطلاعات قابل كسبي را جمعآوري نمايد. به او اختيار داده شد به اين منظور كاركناني را در استخدام بگيرد و به منظور خريد كتب خطي فارسي و عربي به قيمت مناسب براي «موزه بريتانيا» تا ششصد ليره در سال خرج نمايد. اوزلي همچين دستور يافت «گياهان، بذرها و ريشههاي كمياب» را براي باغ سلطنتي نباتات در «كيو» در حومه لندن جمعآوري كند». («انگليسيها در ميان ايرانيان» دنيس رايت، ترجمه لطفعلي خنجي)
اوزلي در ژوئيه 1810م. (جماديالثاني 1225ه.ق. – تير 1189ه.ش.) به همراه همسر جوان و فرزند سهسالهاش به كشتي نشست و با همراهي ميرزا ابوالحسن شيرازي راهي بندر بوشهر شد. آنها پس از سفري دشوار و توقفهاي مكرّر در مادئيرا، ريودوژانيرو، سيلان، كوشن و بمبئي، سرانجام در مارس 1811م. (صفر 1226ه.ق. – اسفند 1189م.) به بوشهر وارد شدند. پس از آن نيز حدود هشت ماه طول كشيد تا «سفير فوقالعاده و تامالاختيار» بريتانيا به تهران برسد.
ماجراي مأموريت اوزلي در ايران و نقشي كه او در انعقاد قرارداد گلستان ميان ايران و روسيه داشت، موضوع شماره بعدي اين رشته مقالات خواهد بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر