شنبه، مرداد ۲۹، ۱۳۸۴

كشاكش

«... القصه، محض ورود «سر هرفورد جنس برونت» به اصفهان، مقصود اصلي دولت انگريز حاصل گشته، جنرال غاردان خان از مقر خلافت حركت و روانه آذربايجان شد. اطوار و اوضاع و گفتار و كردار «سر هرفرد جنس برونت» روز به روز مقبول طبع قاآني گشته، به اولياي دولت در گفت و شنود به حسن گفتار و قاعده‌داني عهود دوستي ميانه دولتين ايران و انگريز كماينبغي (چنانكه شايسته است) بر وفق مصلحت دولت بسته و رشته جدايي گسسته شد... («برونت» (بارون) به اصطلاح ايشان (انگليسي‌ها)، منصبي شريف است و پادشاه انگريز هركس را كه منصب برونتي تفويض نمايد، اين شرافت در دودمان او باقي خواهد بود.)» («مآثر سلطانيه» عبدالرزاق مفتون دنبلي)
از جمله «قاعده‌داني»هاي هارفورد جونز كه گويا فتحعلي‌شاه را بسيار شادمان كرد، قرار دادن الماسي گرانبها در جوف استوارنامه‌اش بود «كه هنگام افتتاح، مشهودِ نظرِ آفتاب‌اثر شد». به نوشته غلامحسين زرگري‌نژاد در حاشيه «مآثر سلطانيه»، جونز در شيراز اين الماس را به حاجي يوسف زرگر، دوستي كه از هنگام مسئوليت دفتر كنسولي انگلستان در بصره با او مراوده داشت، نشان داد و حاجي قيمت آن را حدود بيست‌هزار تومان برآورد كرد. جونز اين الماس را در دوره لطفعلي‌خان زند خريده بود. حاجي يوسف به محض ديدن الماس آن را شناخت و گفت: «من اين الماس را مي‌شناسم. در روزگار علي‌مرادخان و جعفرخان و لطفعلي‌خان آرزو داشتم آن را ببينم. كريم‌خان اين الماس را در نگين انگشتر خود قرار داده بود. گاهي هم زنان حرم آن را در انگشتر خود قرار مي‌دادند. پس از مرگ كريم‌خان اين الماس به دست جانشينان او افتاد...»
جونز با خود فكر كرد در تهران، احتمالاً به جز ميرزا بزرگ قائم‌مقام، كسي اين الماس را نمي‌شناسد، بنابراين از دوستش حاجي‌يوسف خواست در آن مورد با ديگران سخن نگويد.
پيمان
«هارفورد جونز در اوايل مارس 1809 به تهران وارد شد و از آنجا كه مذاكرات او در واقع پيش از رسيدن به تهران در شيراز آغاز شده بود، به هدف خود يعني عقد پيمان مقدماتي مودت و اتحاد نايل آمد». اين پيمان به طور خلاصه مقرر مي‌داشت كه ايران تمام عهدنامه‌هاي پيشين خود را با دولت‌هاي اروپايي ملغي اعلام كند(فين‌كنشتاين) و به هيچ دولتي اجازه عبور از خاك خود براي دست‌يافتن به هند را ندهد، در برابر بريتانيا به ايران براي دفع تهاجم قدرت‌هاي اروپايي ياري رساند. «حكومت هندوستان كه مجبور بود براي اجراي اين عهدنامه از خود مايه بگذارد، چاره‌اي نداشت جز اينكه شرايط عهدنامه را با بي‌ميلي بپذيرد – شرايطي كه حاصل مذاكرات فرستاده‌اي بود كه حكومت هندوستان كوشيده بود او را بي‌اعتبار سازد و نماينده خود نداند. حكومت هندوستان ترجيح مي‌داد [فتحعلي]شاه را با باز گذاردن دست مالكوم در اجراي نقشه مطلوب خود به زانو در آورد. نقشه مالكوم آن بود كه جزيره خارك را با يك نيروي شش‌هزار نفري به تصرّف در آورد و حكومت هندوستان حاضر بود اين نيرو را در اختيار مالكوم قرار دهد». («انگليسي‌ها در ميان ايرانيان» دنيس رايت، ترجمه لطفعلي خنجي)
متن پيمان مقدماتي مي‌بايست براي تأييد توسط دولت انگلستان به لندن فرستاده شود. از سوي ديگر رقابت ميان جونز و مالكوم دربار ايران را در مورد اصالت ادعاي جونز به عنوان «فرستاده شخص پادشاه انگلستان» به ترديد انداخته بود. در نتيجه تصميم گرفته شد پيمان مقدماتي توسط جيمزموريه (منشي مخصوص جونز) و ميرزاابوالحسن شيرازي، به عنوان سفير فتحعلي‌شاه، به لندن برده شود و پس از مذاكره و توافق در مورد جزئيات به تصويب برسد (شرح سفر ميرزاابوالحسن و موريه را پيش‌تر به طور مفصل مرور كرده‌ايم).
هند
از سوي ديگر در حالي كه بررسي و تأييد پيمان اتحاد در لندن در جريان بود «حكومت هندوستان كه از شكست مالكوم و موفقيت هارفورد جونز دلشكسته بود بر آن شد كه مالكوم را بار ديگر به ايران بفرستد، حال آنكه جونز هنوز در ايران بود و اين تقارن مي‌توانست زشتي به بار آورد. هدف حكومت هندوستان آن بود كه زير پاي جونز را به نفع مالكوم جارو كند و با اين كار مسئوليت و اختيارات خود را در مورد روابط با ايران بار ديگر مسجل سازد و در عين حال اعتبار كمپاني هند شرقي را كه به قول فرمانداركل هندوستان به علت «اقدامات نابخردانه و بي‌مجوز» هارفورد جونز تضعيف گشته بود، احياء كند. هدف ثانوي اين بود كه تا آنجا كه ممكن است در باره ايران اطلاعات به دست آيد، زيرا بيمي كه در آن اواخر بر اثر احتمال حمله به هندوستان پديد آمده بود حكومت هندوستان را متوجه ساخت كه تا چه اندازه از ايران بي‌اطلاع است».
به اين ترتيب دكتر «آندرو جيوكس» از مقر نمايندگي دائم كمپاني هند شرقي در بوشهر مأمور شد به تهران سفر كند و مقدمات سفر مالكوم را فراهم آورد. او همچنين مأمور بود تا هنگام رسيدن مالكوم، «مسئوليت حفظ منافع بريتانيا» را در ايران به عهده بگيرد. «ولي هارفورد جونز ايستادگي كرد و حاضر نشد بپذيرد فرمانداركل هندوستان اختيار بركناري او را دارد. مالكوم كه عده‌اي از افسران و مأموران بااستعداد كمپاني هند شرقي او را همراهي مي‌كردند، در فوريه 1810 وارد بوشهر شد و در مسير معمول به سوي تهران به راه افتاد. البته به علت حضور هارفورد جونز در دربار ايران و به علت اختلافات پيشين جونز و مالكوم مسائل و برخوردهايي پديد آمد، ولي كار به تضاد علني نكشيد».
(ادامه دارد)

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی