ديديم كه فتحعليشاه روز 23 نوامبر 1808 (3 شوال 1223ه.ق.) ژنرال گاردان (سفير فرانسه در تهران) را احضار كرد و در گفتگويي مفصل با او دشواريهاي روابط دو كشور، انتظار طولاني و بيحاصل براي دريافت پاسخ نامههايش از امپراتور فرانسه، بياعتنايي روسها و خطر هجوم انگليسيها در جنوب را به او يادآور شد. او از گاردان گلايه كرد كه چرا به افسران فرانسوي مأمور خدمت در اردوي عباسميرزا دستور داده است از مشاركت در جنگي كه روسها در ايروان و نخجوان با قشون ايران آغاز كردهاند، بپرهيزند. شاه ادامه داد: «از مشاهده احوال چنين تصوّر ميكنيم كه فرانسه نميتواند به ما كمك و معاونتي بنمايد». («مأموريت ژنرال گاردان در ايران» ترجمه عباس اقبال)
مسيو ژوانن، مترجم اول سفارت فرانسه، در گزارشي كه دو روز بعد براي وزارت خارجه كشورش فرستاد نوشته است: «سرتيپ گاردان [در پاسخ به گفتههاي فتحعليشاه] به عرض رساند كه او نيز از اين تأخير وصول اخبار فوقالعاده متأثر و متأسف است و گمان ميكند كه امور پرتغال و اسپانيا موقتاً نظر امپراطور (ناپلئون) را از مشرق زمين برگردانده و الّا همينكه از رفتار عجيب روسها مسبوق شود يقيناً جزاي آن را به سختي خواهد داد و صاعقهوار بر دشمنان فرود آمده ايشانرا مضمحل خواهد ساخت».
فريب
به نوشته ژوانن شاه و صدراعظم ايران با اندوه و اندكي خشم پاسخ دادند كه پس چرا اين صاعقه در ده ماه گذشته فرود نيامده است؟ آن دو گفتند كه روسها دولت فرانسه را فريب دادهاند و قلباً به انگليسيها تمايل دارند. فتحعليشاه در ادامه تذكّر داد كه خلف وعده ناپلئون در برابر ايران او را گرفتار بدنامي خواهد كرد. او گفت: «دولت انگليس بر عدد دشمنان ناپلئون افزوده است و ما براي آنكه در مقابل عالميان علاقه خود را نسبت به ملت شما و صداقت خود را در پيشنهادهاي خويش به اثبات رسانده باشيم يكي از سفراي انگليس (جان مالكوم) را با وجود هداياي هنگفت و پيشنهادهاي بياندازه، با نهايت خفت باز گردانديم. معهذا دولت مزبور هنوز به ما فشار ميآورد و عنقريب سفير ديگري (هارفورد جونز) از او با هداياي نفيس به حدود جنوب ممالك ما خواهد آمد... [انگليسيها ميگويند] قشون انگليس اگر از قبول اتّحاد با آن دولت سرپيچي كنيد به ايران حمله خواهد برد و در خلاف اين صورت حاضر است كه در مقابل روسها به دفاع قيام نمايد و گرجستان را به شما برگرداند. اينها مختصري است از شرح تهديدات و پيشنهادهاي انگليس. حال خود در باب گرفتاري ما در شمال و جنوب فكر كنيد و دوري و سكوت فرانسه را نيز در نظر بگيريد. آيا براي ما ممكن است كه در شمال و جنوب با روسها و انگليسيها هر دو بجنگيم؟»
گاردان در پاسخ فتحعليشاه انگليسيها را به ظاهرسازي و فريب متهم كرد و تأكيد كرد چنانچه فرستادهاي از انگليس در ايران پذيرفته شود، «سفير فرانسه با وجود نهايت تأسفي كه از مفارقت درگاه پادشاهي كه تا اين حد نسبت به فرانسه علاقه نشان داده و نسبت به شخص او مرحمت داشته، خود را به ترك ايران مجبور خواهد ديد». شاه در پاسخ او يادآوري كرد كه در بسياري از كشورها، از جمله عثماني، هم سفير فرانسه مقيم است و هم سفير انگلستان و اين توليد اشكالي نكرده است. او به گاردان پيشنهاد كرد دستكم تا رسيدن دستورالعملي از سوي دولت متبوعش در ايران بماند: «در صورتي كه شما مسبوقيد كه ما با چه نفرتي مجبوريم سفير انگليس را بپذيريم، ديگر موجب حركت شما از تهران چيست؟... تير اميد ما در هر طرف به سنگ خورده، چون فرانسه ما را رها كرده و جنگ كردن در طرف جنوب نيز براي ما مقدور نيست مجبوريم به قبول پيشآمدي تن در دهيم كه قلب ما از انديشه آن نيز نفرت دارد».
مهلت
گاردان بار ديگر با كمال احترام يادآوري كرد براي حفظ حيثيت امپراتور فرانسه ناچار است در صورت پذيرفته شدن فرستاده انگليس در دربار فتحعليشاه، ايران را ترك كند. شاه از در دلجويي در آمد و پس از مدتي مذاكره سرانجام قرار شد دولت ايران پذيرش فرستاده انگليس را (به اميد رسيدن پاسخي از فرانسه) دو ماه به تأخير اندازد: «اعليحضرت شصت روز فرصت را از تاريخ اول شوال تا اول ذيالحجه (23 نوامبر 1808 تا 20 ژانويه 1809) پذيرفت، سپس با تأسف اظهار داشت كه اما اين اخبار [كه در انتظار رسيدن آن هستيم] متضمن چه مطالبي خواهد بود؟... آيا ميشود اطمينان كرد كه امپراطور (ناپلئون) بعد از انقضاي مهلتي كه ما به شما دادهايم بر تعرّض روسها به خاك ايران اطلاع حاصل كند؟ آيا اعليحضرت از حال وحشتي كه ما ميگذرانيم مسبوق خواهد شد و مجال تدارك وسايل رفع آن را خواهد داشت»؟
گاردان با توجه به ترديدهاي فتحعليشاه پيشنهاد كرد كه 15 روز به مدت تعيين شده افزوده شود. اما شاه جواب داد كه رسيدن نخستين مكاتبات از فرانسه و بازگشت مسيو لاژار (كه مدتي پيشتر براي مذاكره با گودويچ به قفقاز رفته بود) اوضاع را روشنتر خواهد كرد، در آن صورت اگر لازم ديد مدت را تمديد خواهد كرد: «بعد اعليحضرت به جناب ميرزا شفيع (صدراعظم) امر كرد كه شرحي رسمي در دادن شصت روز مهلت به جناب سرتيپ گاردان بنويسد و با او در رفع اشكالاتي كه براي طرفين پيش آمده گفتگو نمايد. جلسه به همينجا ختم شد».
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر