سه‌شنبه، شهریور ۰۱، ۱۳۸۴

عهد با اوزلي

در شماره گذشته ماجراي سفر دور و دراز سر گور اوزلي، سفير تام‌الاختيار و فوق‌العاده بريتانيا را به تهران خوانديد. «نخستين وظيفه اوزلي [پس از رسيدن به تهران] آن بود كه موافقت [فتحعلي]شاه را نسبت به پيمان قطعي كه متن آن را از لندن با خود آورده بود جلب نمايد. شاه موافقت كرد و پيمان در مارس 1812م. امضاء شد. اين پيمان شرايط پيمان مقدماتي جونز را تأييد مي‌كرد و تعميم مي‌داد».
بخش‌هايي از اين عهدنامه به شرح زير بود:
«فصل اول: اولياي دولت ايران بر خود لازم دانستند كه از تاريخ اين عهدنامه فيروز هر عهد و شرطي كه به هر يك از دولت‌هاي فرنگ بسته‌اند باطل و ساقط سازند و لشكر ساير طوايف فرنگيان را از حدود متعلقه به خاك ايران راه عبور به طرف هندوستان و سمت بنادر ندهند و احدي از اين طوايف را نگذارند كه داخل مملكت ايران شوند و اگر طوايف مزبور بخواهند از راه خوارزم يا تاتارستان و بخارا و سمرقند و غيره عبور به مملكت هند نمايند، شاهنشاه ايران حتي‌المقدور پادشاهان و والي‌ها و اعيان آن مسالك را مانع شوند و از راه طوايف مزبور را باز دارند، خواه از راه تهديد و تخويف (ترساندن) و خواه از رفق و مدارا.
فصل دوم: اگر دشمني از طوايف فرنگ به مملكت ايران آمده باشد يا بيايد و اولياي دولت عليّه ايران از دولت بهيّه انگليس خواهش اعانت و امداد نمايند، فرمانفرماي مملكت هند از جانب دولت بهيّه انگليس هرگاه امكان و قدرت داشته به قدري كه خواهش اولياي دولت عليّه ايران باشد عسكر و سپاه از مملكت هندوستان روانه سمت ايران نمايد و اگر به علت بعضي گرفتاري‌ها فرستادن عسكر امكان نداشته باشد، هر ساله مبلغ دويست هزار تومان به جهت اخراجات سپاه به سركار دولت عليّه ايران بدهند مادام كه جنگ و جدال با طوايف مزبوره در ميان باشد وجوه مزبور برقرار كارسازي شود و چون وجوه نقد مزبور براي نگهداشتن قشون است ايلچي دولت بهيّه انگليس را لازم است كه از رسيدن آن به قشون مستحضر و خاطر جمع شود و بداند كه در خدمات مرجوعه صرف مي‌شود.
فصل سوم: اگر احياناً طايفه فرنگ را كه با دولت ايران نزاع و جدال دارند با دولت بهيّه انگليس مصالحتي اتفاق افتد پادشاه والاجاه انگلستان كمال سعي و دقت نمايد كه فيمابين آن طايفه [با ايران] نيز رفع دشمني و نزاع شده صلح واقع گردد و اگر به جا نيفتد پادشاه ذيجاه انگلستان به طرقي كه مرقوم شد از مملكت هند عسكر و سپاه به كمك ايران مأمور كند يا آنكه دويت‌هزار تومان مقرره را براي خرج عسكر و ثمره كارسازي اولياي دولت عليّه ايران نمايد...
فصل چهارم: چون قرار مملكت ايران اين است كه مواجب قشون شش‌ماه به شش‌ماه پيش داده مي‌شود، قرارداد تنخواهي كه به عوض عساكر از دولت بهيّه انگليس داده شده، چنين باشد كه تنخواه مزبور را ايلچي آن دولت تهيه [كند و] هر چه ممكن شود زودتر و بيشتر مهم‌سازي (پرداخت) شود.
فصل پنجم: هرگاه طايفه افاغنه را با اولياي بهيّه انگليس نزاع و جدالي باشد، اولياي دولت عليّه ايران لشكركشي تعيين نموده و به قسمي كه مصلحت دولتين باشد به دولت انگليس اعانت و امداد نمايند و وجه اخراجات آن را از اولياي دولت بهيّه انگليس بگيرند از قراري كه اولياي دولتين قطع و فصل خواهند كرد. [اما] اگر جنگ و نزاعي فيمابين دولت عليّه ايران و افغان اتفاق افتد، اولياي دولت بهيّه انگليس را در آن ميان كاري نيست و به هيچ طرف كمك و امداد نخواهد كرد مگر اينكه به خواهش طرفين واسطه صلح گردند.
فصل ششم: در صورتي كه در سواحل درياي قلزم (در اينجا منظور درياي خزر است) چوب و اسباب مهيا شود و شاهنشاه ايران خواهش فرمايند كه در خورهاي مزبور كشتي‌هاي جنگي بسازند، پادشاه ذيجاه انگلستان اجازت به معلم و عمله كشتي‌ساز و غيرهم از دارالسلطنه لندن و هم از بندر بمبئي فراهم نمايند كه به خدمت شاهنشاه ايران حاضر و به خدمت مرجوعه مأمور شوند و مواجب و اخراجات آن با سركار پادشاه جمجاه دولت عليّه ايران باشد به موافق قراري كه با ايلچي دولت بهيّه انگليس داده خواهد شد.
فصل هفتم: اگر از رؤساي ايران كسي بخواهد دشمني كند و ياغي شود و فرار به ولايت انگليس نمايد، به محض اشارت امناي دولت عليّه ايران آن كس را از ولايت مزبور بيرون كنند...
فصل هشتم: اگر در بحرالعجم (خليج فارس) اولياي دولت عليّه ايران را امدادي ضرور شود، اولياي دولت بهيّه انگليس به شرط امكان و فراغ بال در آن وقت، كشتي جنگي و قشون بدهند و اخراجات آن را موافق برآورد آن وقت قطع و فصل نموده مراجعت نمايند و كشتي‌هاي مزبور بر آن خورها و لنگرگاه‌ها عبور كند كه امناي دولت عليه ايران نشان بدهند و از جاي ديگر بي‌رخصت و ضرورتي عبور نكنند.
فصل نهم: مواجب حاجبان و معلم و عمله و غيره را امناي دولت بهيّه انگليس خواهند داد (ولي از سوي شاه ايران هم «انعام» داده خواهد شد)... و اگر خداي نخواسته يكي از ايشان در خدمت مرجوعه كوتاهي كند، به مجرد اظهار آن به ايلچي از خدمت شاهنشاه رانده خواهد شد.
فصل دهم: (طرفين موافقت كردند از «وليعهد» طرف مقابل حمايت كنند و مفاد عهدنامه را با جانشين هر يك از پادشاهان نيز برقرار دارند)
فصل يازدهم: ...اگر بر سر امور داخله مملكت ايران فيمابين شاهزادگان و يا امرا و سردارها مناقشتي روي دهد، دولت بهيّه انگليس را در آن ميانه كاري نيست تا شاه وقت خواهش نمايد...»

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی