تلاشهاي ديپلماتيك
ماجراي دومين دوره جنگهاي ايران و روسيه را تا آماده شدن دو طرف براي نبرد بر سر قلعه «سردارآباد» در نزديكي ايروان ادامه داديم، اما اينك -پيش از پيگرفتن ادامه ماجرا- اندكي به عقب باز ميگرديم و كوششهاي ديپلماتيكي را كه پيرامون موضوع اختلافات دو طرف جريان داشت مرور ميكنيم.
فتحعليشاه قاجار در اوايل سال 1242ه.ق. هنگامي كه دوره دوم جنگها به تازگي آغاز شده بود از شاهزاده عباسميرزا خواست نمايندهاي براي مذاكره با دولت روسيه به سنپترزبورگ بفرستد. «داودخان از طرف وليعهد براي انجام اين مأموريت در نظر گرفته شد. چون ژنرال يرملوف (حاكم وقت گرجستان) اجازه نميداد كه دولت ايران از طريق گرجستان با سنپطرزبورگ تماس حاصل كند، نماينده ايران... از طريق قسطنطنيه عازم پايتخت روسيه گرديد. داودخان مأمور بود چگونگي و علل اختلافات دو دولت را به عرض امپراطور (روسيه) برساند و در قسطنطنيه با نماينده دولت اطريش ملاقات كرده تقاضا كند كه دولت اطريش در رفع اختلاف ميان دولتهاي ايران و روس ميانجي گردد». («تاريخ سياسي و ديپلماسي ايران»، علياكبر بينا)
داودخان
به اين ترتيب مشخص ميشود كه فتحعليشاه تقريباً همزمان با آغاز جنگ، كوششهاي خود را براي رسيدن به مصالحه شروع كرده بود. پيداست كه او قلباً عقيده به جنگ نداشته و در اثر فشار شاهزاده عباسميرزا و اصرار علماء به اين كار تن داده است.
داودخان روز 5 ربيعالاول 1242ه.ق. (15 مهر 1205ه.ش. - 7 اكتبر 1826م.) از قسطنطنيه نامهاي به مترنيخ (صدراعظم اتريش) نوشت و در آن ضمن ارائه شرحي از اختلافات ايران و روسيه، علل و عوامل آغاز دوباره جنگ را تشريح كرد. او از صدراعظم اتريش خواسته بود به نماينده خود در قسطنطنيه (كه ضمناً حافظ منافع دولت روسيه هم بود) دستور دهد اجازهنامهاي براي سفر به پترزبورگ در اختيار نماينده ايران بگذارد. داودخان همچنين خواستار ميانجيگري و كمك سفير اتريش در پايتخت روسيه براي موفقيت مأموريت خود شده بود. «داودخان كه در 29 محرم 1242 (سپتامبر 1826) وارد قسطنطنيه شده بود، بيش از يك ماه در پايتخت دولت عثماني معطل شد. نمايندگان دولت روس به عنوان اينكه جنگ ميان دو كشور آغاز گرديده است به وي اجازه مسافرت به سنپطرزبورگ را نميدادند. نماينده ايران بالاخره مجبور شد علت و موضوع مأموريت خود را به كنت نسلرود صدراعظم روسيه اطلاع دهد تا وي دستور تهيه وسايل مسافرت نماينده دولت ايران را به مأمورين خويش صادر كند. نماينده ايران نامهاي از طرف شاهزاده عباسميرزا به پرنس كنستانتين (دوك ورشو و نايبالسلطنه لهستان، پسر دوم تزار پل اول و برادر تزار آلكساندر و تزار نيكلاي اول) داشت كه قرار بود آن را در حين عبور از سرحد لهستان تسليم كند. در مدت اقامت داودخان در قسطنطنيه از طرف دولت روسيه جوابي نرسيد. پس او پايتخت دولت عثماني را ترك گفت و به طرف سرحد لهستان حركت كرد تا در آنجا منتظر وصول جواب دولت روسيه باشد. بالاخره كنت نسلرود در نامهاي به ژنرال (گراف) پلن حاكم عدسه دستور داد كه به توسط مأمورين سرحدي به اطلاع نماينده ايران برساند كه جنگ در جبههي ايران و روس متوقف گشته و مأموري براي شروع مذاكرات از طرف دولت ايران تعيين شده و قريباً به سرحد خواهد آمد و نظر به اينكه امپراطور مسئوليت امور مربوط به ايران را به عهده ژنرال فرمانده كل قواي قفقاز محول كرده است، مسافرت داودخان به سنپطرزبورگ ضرورت ندارد».
ميرزا محمدعلي
به اين ترتيب داودخان ناچار شد بدون اخذ هرگونه نتيجهاي به ايران باز گردد. اما فرستادهاي كه نسلرود خبر حركت او را به سوي روسيه داده بود، ميرزا محمدعلي، برادرزاده ميرزا ابوالحسنخان (وزير امور دول خارجه) بود كه به خواست فتحعليشاه و در مدت متاركه زمستاني جنگ مأمور سفر به تفليس شده بود. اين مأموريت به صلاحديد سر جان مك دونالد، فرستاده جديد دولت بريتانيا به دربار فتحعليشاه، انجام ميپذيرفت. ميرزا محمدعلي نامههايي از مقامات ايران خطاب به نسلرود همراه داشت كه در آنها به تمايل دولت قاجار براي برقراري صلح و روابط دوستانه ميان دو كشور اشاره شده بود. او همچنين 300 اسير جنگي روس را به نشانه حسن نيت با خود به گرجستان ميبرد.
«ميرزا محمدعلي در ماه جماديالاول 1242 (دسامبر 1826) از تهران حركت كرد و مدتي در تبريز معطل شد زيرا بر خلاف انتظار، ژنرال مددوف در اواسط ماه دسامبر در بحبوحهي سرما كه معمولاً انجام عمليات نظامي متوقف ميشد، با ششهزار نفر از سپاهيان روس از رود ارس گذشت و به جانب تبريز پيش آمد... (او مدتي بعد ناچار به عقبنشيني شد و) بلافاصله پس از عقبنشيني قواي روس، ميرزا محمدعلي به همراهي اسيران روس به سمت تفليس حركت كرد. پس از ورود به آن شهر با ژنرال يرملوف ملاقات نمود و نامههاي كنت نسلرود را تسليم وي كرد. از مذاكرات طولاني ميان ژنرال يرملوف و نماينده دولت ايران نتيجهاي حاصل نشد و بالاخره ميرزا محمدعلي مجبور شد به ژنرال دبيچ كه از سنپترزبورگ به تفليس آمده بود مراجعه كند».
دبيچ شرط مصالحه را واگذاري تمام سرزمينهاي شمال ارس به روسيه و پرداخت غرامت از سوي دولت ايران اعلام كرد. طبعاً ميرزا محمدعلي اجازه مذاكره در مورد چنين شرايطي را نداشت و دست خالي به ايران بازگشت. پاسخ نامههاي مقامات ايران به نسلرود نيز مدتي بعد رسيد. پاسخ سرد او نشان ميداد كه روسها خود را براي نبردهاي سنگين در بهار سال بعد آماده ميكنند.
ماجراي دومين دوره جنگهاي ايران و روسيه را تا آماده شدن دو طرف براي نبرد بر سر قلعه «سردارآباد» در نزديكي ايروان ادامه داديم، اما اينك -پيش از پيگرفتن ادامه ماجرا- اندكي به عقب باز ميگرديم و كوششهاي ديپلماتيكي را كه پيرامون موضوع اختلافات دو طرف جريان داشت مرور ميكنيم.
فتحعليشاه قاجار در اوايل سال 1242ه.ق. هنگامي كه دوره دوم جنگها به تازگي آغاز شده بود از شاهزاده عباسميرزا خواست نمايندهاي براي مذاكره با دولت روسيه به سنپترزبورگ بفرستد. «داودخان از طرف وليعهد براي انجام اين مأموريت در نظر گرفته شد. چون ژنرال يرملوف (حاكم وقت گرجستان) اجازه نميداد كه دولت ايران از طريق گرجستان با سنپطرزبورگ تماس حاصل كند، نماينده ايران... از طريق قسطنطنيه عازم پايتخت روسيه گرديد. داودخان مأمور بود چگونگي و علل اختلافات دو دولت را به عرض امپراطور (روسيه) برساند و در قسطنطنيه با نماينده دولت اطريش ملاقات كرده تقاضا كند كه دولت اطريش در رفع اختلاف ميان دولتهاي ايران و روس ميانجي گردد». («تاريخ سياسي و ديپلماسي ايران»، علياكبر بينا)
داودخان
به اين ترتيب مشخص ميشود كه فتحعليشاه تقريباً همزمان با آغاز جنگ، كوششهاي خود را براي رسيدن به مصالحه شروع كرده بود. پيداست كه او قلباً عقيده به جنگ نداشته و در اثر فشار شاهزاده عباسميرزا و اصرار علماء به اين كار تن داده است.
داودخان روز 5 ربيعالاول 1242ه.ق. (15 مهر 1205ه.ش. - 7 اكتبر 1826م.) از قسطنطنيه نامهاي به مترنيخ (صدراعظم اتريش) نوشت و در آن ضمن ارائه شرحي از اختلافات ايران و روسيه، علل و عوامل آغاز دوباره جنگ را تشريح كرد. او از صدراعظم اتريش خواسته بود به نماينده خود در قسطنطنيه (كه ضمناً حافظ منافع دولت روسيه هم بود) دستور دهد اجازهنامهاي براي سفر به پترزبورگ در اختيار نماينده ايران بگذارد. داودخان همچنين خواستار ميانجيگري و كمك سفير اتريش در پايتخت روسيه براي موفقيت مأموريت خود شده بود. «داودخان كه در 29 محرم 1242 (سپتامبر 1826) وارد قسطنطنيه شده بود، بيش از يك ماه در پايتخت دولت عثماني معطل شد. نمايندگان دولت روس به عنوان اينكه جنگ ميان دو كشور آغاز گرديده است به وي اجازه مسافرت به سنپطرزبورگ را نميدادند. نماينده ايران بالاخره مجبور شد علت و موضوع مأموريت خود را به كنت نسلرود صدراعظم روسيه اطلاع دهد تا وي دستور تهيه وسايل مسافرت نماينده دولت ايران را به مأمورين خويش صادر كند. نماينده ايران نامهاي از طرف شاهزاده عباسميرزا به پرنس كنستانتين (دوك ورشو و نايبالسلطنه لهستان، پسر دوم تزار پل اول و برادر تزار آلكساندر و تزار نيكلاي اول) داشت كه قرار بود آن را در حين عبور از سرحد لهستان تسليم كند. در مدت اقامت داودخان در قسطنطنيه از طرف دولت روسيه جوابي نرسيد. پس او پايتخت دولت عثماني را ترك گفت و به طرف سرحد لهستان حركت كرد تا در آنجا منتظر وصول جواب دولت روسيه باشد. بالاخره كنت نسلرود در نامهاي به ژنرال (گراف) پلن حاكم عدسه دستور داد كه به توسط مأمورين سرحدي به اطلاع نماينده ايران برساند كه جنگ در جبههي ايران و روس متوقف گشته و مأموري براي شروع مذاكرات از طرف دولت ايران تعيين شده و قريباً به سرحد خواهد آمد و نظر به اينكه امپراطور مسئوليت امور مربوط به ايران را به عهده ژنرال فرمانده كل قواي قفقاز محول كرده است، مسافرت داودخان به سنپطرزبورگ ضرورت ندارد».
ميرزا محمدعلي
به اين ترتيب داودخان ناچار شد بدون اخذ هرگونه نتيجهاي به ايران باز گردد. اما فرستادهاي كه نسلرود خبر حركت او را به سوي روسيه داده بود، ميرزا محمدعلي، برادرزاده ميرزا ابوالحسنخان (وزير امور دول خارجه) بود كه به خواست فتحعليشاه و در مدت متاركه زمستاني جنگ مأمور سفر به تفليس شده بود. اين مأموريت به صلاحديد سر جان مك دونالد، فرستاده جديد دولت بريتانيا به دربار فتحعليشاه، انجام ميپذيرفت. ميرزا محمدعلي نامههايي از مقامات ايران خطاب به نسلرود همراه داشت كه در آنها به تمايل دولت قاجار براي برقراري صلح و روابط دوستانه ميان دو كشور اشاره شده بود. او همچنين 300 اسير جنگي روس را به نشانه حسن نيت با خود به گرجستان ميبرد.
«ميرزا محمدعلي در ماه جماديالاول 1242 (دسامبر 1826) از تهران حركت كرد و مدتي در تبريز معطل شد زيرا بر خلاف انتظار، ژنرال مددوف در اواسط ماه دسامبر در بحبوحهي سرما كه معمولاً انجام عمليات نظامي متوقف ميشد، با ششهزار نفر از سپاهيان روس از رود ارس گذشت و به جانب تبريز پيش آمد... (او مدتي بعد ناچار به عقبنشيني شد و) بلافاصله پس از عقبنشيني قواي روس، ميرزا محمدعلي به همراهي اسيران روس به سمت تفليس حركت كرد. پس از ورود به آن شهر با ژنرال يرملوف ملاقات نمود و نامههاي كنت نسلرود را تسليم وي كرد. از مذاكرات طولاني ميان ژنرال يرملوف و نماينده دولت ايران نتيجهاي حاصل نشد و بالاخره ميرزا محمدعلي مجبور شد به ژنرال دبيچ كه از سنپترزبورگ به تفليس آمده بود مراجعه كند».
دبيچ شرط مصالحه را واگذاري تمام سرزمينهاي شمال ارس به روسيه و پرداخت غرامت از سوي دولت ايران اعلام كرد. طبعاً ميرزا محمدعلي اجازه مذاكره در مورد چنين شرايطي را نداشت و دست خالي به ايران بازگشت. پاسخ نامههاي مقامات ايران به نسلرود نيز مدتي بعد رسيد. پاسخ سرد او نشان ميداد كه روسها خود را براي نبردهاي سنگين در بهار سال بعد آماده ميكنند.
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی