براي ورود به ماجراي كشمكش دولت ايران و سفارت بريتانيا در تهران بر سر ماجراي پناهندگي شاهزاده فرهادميرزا (پسر عباسميرزا نايبالسلطنه و عموي ناصرالدينشاه) متن نامه اعتراض ويليام تيلر تامسون وزيرمختار وقت انگستان را به ميرزاآقاخان نوري صدراعظم دولت ايران ميآوريم تا علاوه بر روشن شدن مقدمه بحث، شيوه مكاتبات رسمي ميان سفارت و دولت ايران نيز روشن شود. اين نامه تاريخ 26 ربيعالاول 1271ه.ق. را دارد و به خط و زبان فارسي تحويل دولت ايران شده است.
گلايه
«جناب اشرفِ امجدِ ارفع محبان استظهاراً مسفقاً معظما!
در اين روزها بياحترامي بزرگ و غريب از اولياي دولت ايران نسبت به دولت انگليس شده؛ بر عهده دوستدار است كه مطالبه تلافي آن را از اولياي دولت ايران بكند. آن بياحترامي راجع به رفتاري است كه اين اوقات امناي دولت ايران به نواب شاهزاده فرهاد ميرزا نمودهاند. در سنوات سابق كه شاهزاده حاكم فارس بودند با اينكه در رسانيدن ماليات و انجام امورات ديواني به هيچوجه مورد ايراد نبودند و پيوسته مراقب بودند كه فيمابين دولتين عليتين مودت و دوستي باشد و اين فقره را مصلحت دولتخود ميشمردند، چون مرحوم حاجي ميرزا آقاسي صدراعظم آن زمان علانيه اظهار افتخار به رعيتي روس ميكرد و رفتار شاهزاده را منافي رأي و عقيده خود ميدانست شاهزاده را عزل كرد، در كمال خفت و بياحترامي به دارالخلافه آورد و ظهور آن رفتار نالايق در آن زمان از صدراعظم آن وقت كه عمل شاهزاده منافي ميل و رضاي او بود چندان محل تعجب و حيرت نيست، اما در اين اوقات اگر نوشتهجات و اظهارات شفاهي اولياي دولت ايران محل اعتماد و اعتقاد است كه قلباً مايل هستند بنيان دوستي فيمابين دولتين عليتين كه در عهد خاقان مغفور (فتحعليشاه» محكم بود، محكمتر و مضبوطتر نمايند، جاي كمال حيرت و تعجب است كه در حق شاهزاده همان رفتار سابق بلكه اشد از آن ديده شود.
ايراد صدراعظم آن زمان در صلاحديد دوستي شاهزاده بود و موجب نارضامندي اين اوقات اولياي دولت ايران از شاهزاده، مراوده شخصانه (شخصي) با سفارت دولت انگليس است و اين را هم خود اولياي دولت ايران در مجالس و محافل خود آشكار و بيپرده كردهاند. آمد و شد دوستانه اشخاص را با سفراي دول متحابه (دوست) كه در حقيقت مهمان پادشاه شمرده ميشوند، دوستدار تا به حال مخبر نبود كه تقصير [شمرده] ميشود. در سه سال قبل از اين كه بيميلي اولياي دولت ايران به شاهزاده باعث توهم شاهزاده گرديده بود، به اين سفارت آمدند. در آن وقت آن جناب اشرف نوشتهاي به مهر خود به جناب وزيرمختار [وقت] پادشاه انگليس (يعني به جاستين شيل) دادهاند به اين مضمون كه :«به عليابنابيطالب و به جقّه مبارك سركار اعليحضرت شهرياري و به مرگ فرزندي (فرزندم) نظامالملك كه اگر نواب فرهادميرزا فرمايش پادشاه ولينعمت خودش را اطاعت كند و به طالقان برود، ابداً ضرر جاني و مالي و آبرويي براي ايشان نيست». بعد از خاطرجمع شدن شاهزاده تا اين اوقات، اگر چه گاهي اظهار بيميلي زياد به شاهزاده شده، وليكن حرفي به ميان نيامده بود كه سبب واهمه و عدم اطمينان شاهزاده از سلامت مال و وجود خود و عيالش گردد. ليكن اين اواخر پيغامات وحشتآميز اولياي دولت ايران را به شاهزاده رسانيدند كه مادامي كه كاغذ ندهيد كه به هيچوجه منالوجوه آشنايي به سفير دولت انگليس نداريد، بايد حكماً در طالقان كه يكي از ييلاقات بسيار سرد است و جايي است كه ايلات معتاد به سرماهاي سخت نميتوانند زندگاني كرد، در چادر به سر ببريد، يا با كمال خفت و ذلت مانند رعايا در خانههاي رعيتي ساكن شويد. علاوه بر اينها اگر تقصير هم نداشته باشند فراش و چوب و ميفرستم كه پانصد چوب بزنند و كي ميتواند يك كلمه حرف بگويد؟ و چون از اينگونه پيغامات و احكامات كه بالكليه منافي با مضاميني است كه آن جناب اشرف به جناب وزيرمختار پادشاه انگلستان دادهاند، شاهزاده از تشويش سوار شده بار سلامت در خانه پادشاه انگلستان جسته. اولياي دولت ايران بعد از استحضار از آمدن شاهزاده به اين سفارت به صدور حكم و فرستادن آدم قدغن كردند (مقرر كردند) تيول ديواني و املاك اربابي شاهزاده -حتي باغي كه در شميران دارد- ضبط نمايند، عيال و اطفال هم در ده حبس باشند و در همه جا اشتهار دادهاند كه اين كار محض از جهت آمدن شاهزاده به سفارت انگليس است...
در اين فقره بلاشك بياحترامي عظيم قصداً به عمل آمده و فرض دوستدار است كه تلافي آن را از اولياي دولت ايران بخواهد. لهذا از اولياي دولت ايران مطالبه مينمايد كه حكم صادر كنند و آدم به طالقان و دهات اربابي شاهزاده روانه نمايند كه آنها را به طور سابق تسليم كسان شاهزاده كنند و آنچه محصلها تفريط نمودهاند به عينها رد شود و قرار بدهند كه بعداً از اين قطع گفتگوي ترك مراوده بشود و شاهزاده در سركشي تيول و دهات خود مانند امثال و اقران خود باشد. چون شاهزاده فرهاد ميرزا فيمابين اهالي ايران مشهور به ديانت و امانت و صداقت با پادشاه خود و معروف به كمآزاري هستند موجب مزيد حيرت است كه اولياي دولت ايران چرا شاهزاده را اينطور تعاقب كردهاند».
در شماره آينده خواهيم ديد كه ميرزاآقاخان نوري در پاسخ نامه تامسون از ارسال جواب رسمي اجتناب كرده و در مراسلهاي خصوصي پاسخ او را داده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر