سه‌شنبه، اردیبهشت ۲۹، ۱۳۸۳

زحمتكشان بقايي
(نوشته شده براي صفحه تاريخ روزنامه شرق)
«زحمتكشان» را متشكل‌ترين حزب جبهه ملي مي‌دانند. اين حزب 30 ارديبهشت 1330 به رهبري دكتر مظفر بقايي كرماني تشكيل شد. دكتر بقايي هنگامي كه حزب «زحمتكشان» را تشكيل مي‌داد، شخص دوم جبهه ملي به شمار مي‌آمد و او را جانشين دكتر مصدق مي‌دانستند. اما در سال‌هاي بعد به يكي از دشمنان اصلي مصدق تبديل شد و مورد اتهام قرار گرفت كه در جنايتي هولناك و در تدارك كودتاي 28 مرداد دست داشته است. حتي گروهي از پژوهشگران معتقدند او از طريق هواداران با نفوذي چون دكتر حسن آيت، نگاه رسمي جمهوري اسلامي به تاريخ معاصر را هم شكل داده است.
مظفر بقايي حقوقداني جاه‌طلب و تحصيل‌كرده فرانسه بود كه به طرفداري از قوام به مجلس پانزدهم وارد شد، اما مدتي بعد براي سازماندهي مخالفت بازاريان با دولت از حزب دموكرات قوام خارج شد.
بقايي در مخالفت با قرارداد الحاقي نفت به همراه مكي، حائري‌زاده، آزاد و رحيميان، گروه اقليت مخالف قرارداد را در مجلس تشكيل داد. در همين هنگام شاه كه روز 15 بهمن 1327 در مراسم سالروز گشايش دانشگاه تهران شركت كرده بود مورد هدف يك ترور ناموفق قرار گرفت. او كه مترصد فرصتي براي افزايش قدرت و اختيارات خود بود، با استفاده از اين موقعيت، حزب توده را غير قانوني اعلام كرد، مطبوعات مخالف را بست، در سراسر كشور حكومت نظامي برقرار كرد و مجلس مؤسسان را تشكيل داد. اين مجلس، تشكيل نخستين سنا را كه نيمي از نمايندگانش منصوب شاه بودند تصويب كرد و به شاه حق انحلال مجلس داد. اين اقدام مورد اعتراض بقايي و اقليت مجلس قرار گرفت.
دولت ساعد كه اميدوار بود در اين شرايط بتواند قرارداد الحاقي را از تصويب مجلس بگذراند، آن را درست سه روز مانده به پايان كار دوره، به پارلمان آورد. بقايي و نمايندگان اقليت، تمام طول جلسات اين سه روز را سخنراني كردند تا وقت گذشت و كار مجلس بدون تصويب قرارداد الحاقي پايان يافت.
جبهه ملي
در جريان رقابت‌هاي انتخاباتي مجلس شانزدهم، دكتر مصدق كه در مجلس پانزدهم غايب بود، دوباره به عنوان رهبر اپوزيسيون ظاهر شد. او و عده‌اي ديگر از جمله بقايي، اواخر مهر 1328 در اعتراض به تخلفات انتخاباتي در كاخ شاه متحصن شدند. آنها دو روز بعد،‌ بدون اينكه خواسته‌هايشان برآورده شده باشد آنجا را ترك كردند، اما نطفه تشكيل جبهه ملي ميان متحصنان بسته شد. نتيجه چندين روز بحث كه پس از آن در خانه مصدق جريان داشت، تشكيل يك ائتلاف فراگير به نام «جبهه ملي» بود. در اساسنامه جبهه، از احزاب و سازمان‌ها (نه افراد) دعوت شده بود به اين جبهه بپيوندند و «سازمان نظارت بر آزادي انتخابات» بقايي نيز به جبهه پيوست.
روز بعد از اعلام موجوديت جبهه ملي، هژير توسط يكي از اعضاي جمعيت فدائيان اسلام ترور شد. رژيم كوشيد از اين فرصت براي محدود كردن جبهه ملي استفاده كند؛ بنابراين بقايي، مكي، حائري‌زاده و آزاد را بازداشت و مصدق را در احمد‌آباد تحت نظر گرفت. اما چندي بعد تحت فشار بين المللي، بازداشت شدگان آزاد شدند، انتخابات نيمه تمام تهران باطل شد و رئيس شهرباني تغيير كرد. در اين شرايط عده‌اي از اعضاي جبهه ملي توانستند به مجلس وارد شوند.
با نخست وزير شدن رزم‌آرا، روزنامه «شاهد» بقايي، به روزنامه اصلي مخالف دولت بدل شد. در جريان كشمكش ميان او و دولت كه تقريباَ تا ترور رزم‌آرا ادامه يافت، حمله چماقداران به دفتر مجله و مقاومت بقايي، چهره‌اي قهرمانانه از او ساخت. او در اين شرايط، به همراه خليل ملكي (از انشعابيون حزب توده كه به سوسياليسم مستقل از مسكو عقده داشت) حزب زحمتكشان را تشكيل دادند.
در برنامه اين حزب، ايجاد مشروطه واقعي و كاهش تنش‌هاي طبقاتي به عنوان هدف مطرح شده بود. «زحمتكشان» حدود 5000 عضو از ميان سه گروه جذب كرد: دانشگاهيان تهران، بازاريان كرمان و عطارهاي بازار تهران كه اغلب كرماني بودند. نظرات حزب را سه نشريه «شاهد»، «علم و زندگي» و «نيروي سوم» بيان مي‌كرد.حزب زحمتكشان از حمايت شعبان جعفري (بي‌مخ) نيز بهره‌مند بود.
انشقاق
در يكي دو سالِ بعد، بيشترين انرژي حزب زحمتكشان و مظفر بقايي در دشمني با حزب توده و مقابله با «خطر كمونيسم» صرف شد. همين درگيري‌ها بر عمق شكاف‌هاي ميان جبهه ملي افزود. كمي بعد بقايي و هوادارانش، ملكي و انشعابيون حزب توده را از حزب اخراج كردند. پس از اين حادثه ملكي نيز از نام «زحمتكشان» استفاده مي‌كرد، اما حزب او عملاَ به «نيروي سوم» مشهور شد.
در اوايل سال 1332، مصدق حمايت حزب زحمتكشان و فدائيان اسلام را كه بخش سنتي طبقه متوسط را نمايندگي مي‌كردند، از دست داده بود. روابط بقايي با مصدق در اين هنگام خصمانه بود. بقايي در حادثه نهم اسفند از شاه حمايت كرد. گفته مي‌شد او در بدبين كردن آيت الله كاشاني به دكتر مصدق نيز نقش مؤثري دارد. كشمكش بقايي با دكتر مصدق، در ماجراي قتل سرتيپ افشارطوس، رئيس شهرباني كل كشور به اوج رسيد. بقايي به دست داشتن در اين قتل متهم و بازداشت شد. بازداشت او نقض مصونيت پارلماني يك نماينده مجلس به حساب مي‌آمد. زهري، از نزديكان بقايي در اعتراض به اين بازداشت دولت را استيضاح كرد. مصدق كه چنين ديد از هوادارانش كه اكثريت مجلس را تشكيل مي‌دادند خواست استعفاء دهند و سپس مجلس را منحل كرد.
زهري و بقايي تا كودتا در زندان عشرت‌آباد بودند. بقايي پس از كودتا مدتي عليه همكاران دولت مصدق سخن مي‌گفت. بعد به دليل انتقاد از زاهدي به زاهدان تبعيد شد. او در سال 1339 اجازه يافت در انتخابات مجلس شركت كند. بقايي تا انقلاب اسلامي زنده بود و پس از انقلاب نيز به زندان افتاد.

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی