نشانه شوم
(مقالهاي براي صفحه تاريخ روزنامه شرق)
فيروز فيروز (نصرت الدوله)، وزير ماليه و يكي از چهار ضلع مربع قدرت در حكومت رضاشاه، روز دوم خرداد 1308، بيمقدمه بازداشت شد. او و رضاشاه، تنها چند لحظه پيش از آن، در مراسم عزاداري محرم در تكيه دولت كنار هم نشسته بودند و عكسهاي راهآهن جنوب را كه تازه به دستشان رسيده بود تماشا ميكردند. شاه كه مجلس را ترك كرد، فيروز و ساير وزراء نيز براي خروج به سوي شمس العماره رفتند، جلوي پله عمارت بادگير يك افسر نظميه جلو آمد و فيروز را بازداشت كرد. او ابتدا موضوع را شوخي گرفت، اما هنگامي كه به خودروي نظميه سوارش كردند فهميد قضيه جدي است. حتي تيمورتاش، دوست بسيار نزديك او و وزير مقتدر دربار رضاشاه نيز از موضوع بيخبر بود و متحير ماند. بازداشت فيروز، نشانهاي شوم بود.
فيروز ميرزا، پسر بزرگ عبدالحسينخان فرمانفرما، در پاريس درس حقوق و علوم سياسي خواند و در بازگشت به ايران، با حمايت پدرش به دنياي سياست وارد شد. او در انعقاد قرارداد جنجالي 1919 نقش داشت و از بدنامي آن هم بينصيب نماند. گفته ميشود نصرتالدوله پس از شكست قرارداد، نامزد يكي از جناحهاي رقيب در دولت بريتانيا براي تشكيل دولتي قدرتمند در ايران بوده است. هرچند اين دولت را سيد ضياء به كمك رضاخان ميرپنج تشكيل داد و نصرتالدوله به جاي دفتر رئيس الوزراء، همراه پدر و برادرش راهي زندان عشرتآباد شد. او بيخبر از آنچه واقعاً اتفاق افتاده بود، كينه انگليسيها را به دل گرفت و شايد همين نكته باعث شد پس از آزادي از زندان به جمع اطرافيان مدرس بپيوندد.
خلع قاجاريه
رضاخان ميرپنج در سالهاي پس از كودتا به سرعت رشد ميكرد. او كه در اسفند 1299 رهبري نظامي كودتا را به عهده داشت، به سرعت به وزارت جنگ رسيد، سپس ژاندارمري را از وزارت داخله به وزارت جنگ انتقال داد و قدرت خود را تحكيم كرد. او كه ديگر سردارسپه خوانده ميشد در طول يكسال و نيم بعد، شورشيان را در سراسر كشور سركوب كرد و در آبان 1302 به نخست وزيري رسيد. او در اوايل سال بعد مجلس را متقاعد كرد كه فرماندهي كل قوا را هم به او واگذارد.
قدرت اصلي رضاخان در قواي نظامي تحت امرش بود، اما اين نيرو براي بالا بردن او از پلكان قدرت كافي نبود. سردارسپه هر مرحله از پيشرفت خود را در ائتلاف با گروهي از سياستمدران پر نفوذ پشت سر ميگذاشت. مدرس كه رهبري اكثريت مجلس چهارم را به عهده داشت و همپيمانان او از جمله نصرتالدوله، تا مدتي رضاخان را به عنوان مردي كه ميتواند امور كشور را سامان دهد، حمايت ميكردند، اما هنگامي كه از قدرت گرفتن بياندازه سردارسپه نگران شدند، با او به مخالفت پرداختند. براي نصرتالدوله البته، اين مخالفت جدي و طولاني نبود. او كه فوري دريافت آينده، به سردارسپه تعلق دارد، به جمع هواداران او وارد شد. علي اكبرخان داور، تيمورتاش، تدين و نصرت الدوله بيشترين سهم را در گذراندن قوانين مورد نظر سردارسپه در مجلس داشتند. سرانجام نيز در پاييز 1304، مجلس به كارگرداني همين گروه خلع سلسله قاجاريه را تصويب كرد. «رضاخان سردارسپه» چند ماه بعد به عنوان پادشاه تازه تاجگذاري كرد و «رضاشاه» شد.
دوران جديد
نصرتالدوله كه پس از كنار رفتن لقبهاي دوران قاجار، نام فيروزِ فيروز برگزيده بود، وزير ماليه دولت فروغي شد. او به همراه تيمورتاش، داور و سردار اسعد بختياري، مربع قدرت دوران جديد را تشكيل ميدادند. فيروز بخشي از قدرتش را مديون نفوذ بر تيمورتاش بود. حضور امثال او در كابينه براي رضاشاه از آن جهت اهميت داشت كه از طريق آنها حمايت رجال قديمي را تا حدودي حفظ ميكرد. همه چيز به خوبي پيش ميرفت كه ناگهان فيروز دستگير شد.
اتهامي كه عليه فيروز مطرح شد، ارتشاء بود. او در هنگام محاكمه، اين اتهام را رد كرد و هنگام معرفي خود در دادگاه، به طعنه گفت كه شغلش سياست است و ممكن است مرتكب خطاي سياسي شده باشد، اما آفتابه دزد نيست و با ثروت هنگفتي كه خانواده فرمانفرما دارد نيازي به رشوه گرفتن نداشته است. گفته ميشود علت اصلي مغضوب شدن او نزد رضاشاه، دست داشتن در تحريك ايلات شورشي فارس عليه حكومت مركزي بوده است. فيروز چند ماهي را در زندان گذراند و در خانه تحت نظر قرار گرفت. در سالهايي كه فيروز در خانه محبوس بود، تيمورتاش و سردار اسعد نيز به سرنوشتي مشابه او دچار شدند. رضاشاه به روابط اطرافيانش با بيگانگان بسيار حساس بود. او بنا به تجربه شخصي در ماجراي كودتاي 1299، در هر تماس يارانش با بيگانگان، نطفه يك توطئه احتمالي را ميديد. تيمورتاش نيز در سال 1311 قرباني همين حساسيت او شد و در زندان به قتل رسيد. بدگماني رضاشاه، سال بعد گريبانگير سرداراسعد شد و او را هم روانه قربانگاه كرد.
فيروز شايد اگر بيشتر به حساسيت رضاشاه توجه ميكرد، ميتوانست زنده بماند و در فضاي پس از شهريور 1320 اعاده حيثيت كند و به صحنه سياست بازگردد، چنانكه بسياري از مغضوبان دوران پهلوي چنين كردند. او اگر اين حساسيت را دريافته بود و با سفير فرانسه تماسي برقرار نميكرد، دوباره بازداشت نميشد و به سرنوشتي چنان تلخ گرفتار نميآمد.
فيروز را در مهر 1315 دوباره دستگير كردند. او در بهمن ماه به سمنان تبعيد شد. در همين ايام، علي اكبر خان داور نيز، نااميد از اصلاح امور و نگران از دچار شدن به سرنوشت ياران سابقش خود را كشت. فيروز را كمي بعد در زندان سمنان مسموم و سپس خفه كردند.
«قدرت»، رضاشاه مغرور را در خود حل ميكرد. هراس توطئه و خوي مستبد، با او كاري كرد كه به هنگام حمله متفقين و نزديك شدن پايان كار، تنهاي تنها ماند. او هم نشانههاي شوم را در نيافته بود.
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی