یکشنبه، خرداد ۰۳، ۱۳۸۳

معزول
(براي صفحه تاريخ شرق)
«صبح [سوم خرداد 1300]، جمع كثيري از حبس شدگان در مسجد شاه و صحن بهارستان متينگ‌ها بر ضد سيد [ضياء الدين، رئيس الوزراء وقت] دادند، وعاظ و پيشنمازها نطق كردند... مردم در شهر به سيد بد مي‌گفتند... جمعي هم به سوي خانه سيد رفتند و نسبت به او سوءقصد داشتند، قواي دولتي آنها را متفرق كرد. فرداي آنروز هم جماعتي... در صحن بهارستان گرد آمدند كه تحريكات شاه و وزير جنگ [سردار سپه] و محبوسين و قسمتي از مردم موجد آن بود. عوامفريبي‌هاي دولت فايده نبخشيد[ه بود]». ملك الشعراي بهار كه خود در اين هنگام در دزاشيب به حال تبعيد بود، در ادامه روايت خود از ماجراي عزل سيد ضياء الدين طباطبايي، رئيس الوزراي دولت كودتا (موسوم به كابينه سياه) در كتاب «تاريخ مختصر احزاب سياسي ايران» نوشته است: «سيد ضياء الدين روز چهارشنبه 17 رمضان مطابق 4 جوزا 1300، چهار ساعت به ظهر، به اتفاق اپيكيان ارمني(رئيس تشكيلات بلديه)...ماژور مسعودخان وزير مشاور و وزير جنگ سابق و كلنل كاظم خان كه حاكم نظامي تهران بود و اخيراً رئيس اركان حرب شده بود، با عده‌اي مستحفظ قزاق در سه اتومبيل به سوي قزوين حركت كردند كه از راه بغداد به اروپا بروند». سيد به تبعيد مي‌رفت و اين تبعيد 22 سال طول كشيد.
ضياء الدين طباطبايي متولد سال 1268 و فرزند واعظ مشهوري بود. او در شيراز و تبريز تحصيل كرد و انگليسي و فرانسه آموخت. سيد ضياء در نوجواني به نهضت مشروطه پيوست و روزنامه «اسلام» را در شيراز انتشار داد. پس از پيروزي مشروطه خواهان بر استبداد محمدعلي شاهي نيز روزنامه شرق و سپس برق را در تهران منتشر كرد. انتشار اين دو روزنامه او را به عنوان روحاني و روزنامه‌نگاري جوان و تندرو شناساند. او به دليل همين تندروي، دو سال محترمانه به پاريس تبعيد شد. او در آستانه جنگ جهاني اول به كشور بازگشت و روزنامه رعد را انتشار داد. در شرايطي كه عثماني مسلمان به متحدين پيوسته بود، هواداري روزنامه رعد از متفقين براي سيد ضياء بدنامي زيادي داشت. در سال 1296 كميته‌اي به نام «كميته آهن» به ابتكار كنسولگري انگلستان در اصفهان تشكيل شد. اين كميته دو سال بعد به تهران انتقال يافت و از آنجا كه جلساتش در خانه سيد ضياء در زرگنده برگزار مي‌شد، به كميته زرگنده شهرت يافت. سيد ضياء با وثوق الدوله روابط خوبي داشت و از معدود كساني بود كه از قرارداد 1919 ميان دولت وثوق و بريتانيا دفاع كرد. روابط گرم سيد با سفارت انگلستان به گونه‌اي بود كه در دوران رئيس الوزرايي سپهدار، او عملاً رابط سفارت انگلستان و دولت ايران بود. كابينه سپهدار را كودتاي 1299 برانداخت.
كودتا
اوضاع پر آشوب جهان پس از جنگ جهاني اول و انقلاب 1917 روسيه، ايران را بي‌ثبات‌تر از هميشه كرده بود. جنبش‌هايي در گيلان و آذربايجان ادعاي خودمختاري داشتند، بيشتر مناطق كردستان، خوزستان و بلوچستان عملاً به دست رؤساي ايلات اداره مي‌شد، شبح بلشويسم در شمال، بريتانيا را وادار كرده بود براي حفظ مناطق ثروتمند، به جنوب ايران نيرو گسيل كند، شاه آماده فرار به اصفهان بود و خانواده‌هاي ثروتمند نيز در فكر گريز بودند. آشفتگي بي‌اندازه و خطر تجزيه كشور، بسياري را به فكر انداخته بود كه براي نجات ايران به كودتا دست زنند و حكومتي مقتدر تشكيل دهند. احمدشاه پس از ملاقاتي كه در استانبول با پدرش داشت، به استفاده از نيروي قزاق براي تشكيل حكومتي مطيع و مقتدر مي‌انديشيد، نصرت‌الدوله فيروز پس از گفتگو با جناحي از وزارت خارجه بريتانيا به اميد تشكيل دادن دولتي قدتمند راهي تهران شده بود و حتي سيد حسن مدرس هم در تدارك جمع‌آوري اسلحه و جلب حمايت بختياري‌هاي اصفهان براي نجات كشور بود.
در اين هنگامه ژنرال آيرونسايد فرماندهي نيروهاي بريتانيا در ايران را به عهده گرفت. او مأموريت داشت نيروهايش را آبرومندانه و با كمترين هزينه از شمال ايران خارج كند. بنابراين، گويا به ابتكار شخصي و به‌رغم سياست رسمي بريتانيا، به فكر كودتا افتاد تا شايد در سايه دولتي با اقتدار، نيروي قزاق توانايي دفاع از كشور در برابر مخاطره گيلان و آذربايجان را پيدا كنند. فرماندهي نظامي اين كودتا به عهده رضاخان و رهبري سياسي آن به عهده سيدضياء قرار گرفت.
روز يكشنبه سوم اسفند 1299 نيروي قزاق كه از قزوين مي‌آمد وارد تهران شد. حدود شصت تن از رجال سياسي دستگير و زنداني شدند، به شاه گفته شد كه كودتا براي نجات سلطنت بوده است. دو روز بعد سيدضياء حكم رئيس الوزرايي و رضاخان لقب سردار سپه گرفتند. سيدضياء اعضاي دولتش را از ميان دوستان و كساني كه از نظر او قابل اعتماد بودند برگزيد و كار خود را آغاز كرد. تنها يك تن از وزيران كابينه، سابقه وزارت داشت.
سيدضياء قرارداد 1919 را رسماً ملغي اعلام كرد و با اتحاد جماهير شوروي قرارداد مودت بست. مذاكره با شوروي البته ابتكار وثوق الدوله بود، هرچند خود او نتوانست مذاكرات را شروع كند و پس از سقوط دولت او، مشيرالدوله اين مذاكرات را آغاز كرد. قرارداد مودت با شوروي در زمان سيدضياء امضاء شد و طبق آن شوروي پذيرفت نيروهايش را از رشت و انزلي خارج كند.
سيدضياء، ورود و مصرف مشروبات الكلي را ممنوع كرد، كاپيتولاسيون را در مورد اتباع آذربايجان، گرجستان، ارمنستان، عثماني، بين النهرين و شامات لغو كرد، بودجه كشور را معتدل كرد و از حقوق شاه و شاهزادگان كاست، اداره بلديه تهران را تشكيل داد، كارمندان معتاد را اخراج كرد، گروهي پزشك براي مبارزه با تيفوس به خراسان فرستاد، براي نخستين بار چند خيابان تهران را با چراغ الكتريكي روشن كرد، در تهران يتيم‌خانه بنا نهاد و لايحه تأسيس ثبت اسناد را آماده كرد.
اما هيچ يك از اين اقدامات نتوانست مانع از تأثير دشمني دربار، توطئه سردارسپه و كينه‌جويي رجال قديمي شود. هيچ‌يك از اعضاي دولت سيدضياء هم جسارت خود او را نداشتند. در تمام مدتي كه سيد درگير كارهاي تمام نشدني و پاسخ دادن به انبوه نامه‌ها و تلگراف‌ها بود، رقبايش به سست كردن پايه‌هاي حكومت او مشغول بودند. اقدامات دولت او هم، هرچند گاهي مورد تقدير قرار مي‌گرفت اما در نهايت «عوام‌فريبي» تعبير شد و در سرنوشت دولت او تأثيري نكرد.
او 22 سال بعد به كشور بازگشت و در صحنه پر‌آشوب سياست پس از اشغال ايران، دوباره به كار سياست مشغول شد.

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی