چهارشنبه، خرداد ۰۶، ۱۳۸۳

ترور دهقان
(براي صفحه تاريخ روزنامه شرق)
احمد دهقان‏، نماينده مجلس، مدير مجله «تهران مصور» و صاحب تماشاخانه تهران در چنين روزي در سال 1329 ترور شد. مرتضي احمدي، بازيگر تئاتر و تلويزيون در كتاب خاطرات خود حادثه را چنين شرح داده است: «تمرين نمايشنامه خسيس... در تماشاخانه تهران... ادامه داشت، حدود ساعت 17:30... صداي شليك گلوله‌اي از فاصله كم همراه با صداي يك مرد كه مي‌گفت: «دهقان را كشتند» فرد فرد ما را به سختي تكان داد... خود را به سرعت به دفتر رسانديم، جواني سفيدرو، زيبا، خوش‌پوش، با تناسب اندام وسط اتاق در حالي كه يك قبضه اسلحه كوچك در دست داشت در كمال خونسردي رو در روي احمد دهقان كه رنگ‌پريده به نظر مي‌رسيد ايستاده بود. دهقان با قامتي خميده دست راست خود را به لبه ميز تحرير تكيه داده و با دست چپ به روي شكم خود فشار مي‌داد. احساس سوزشي شديد در چهره‌اش كاملاَ آشكار بود».
احمد دهقان، اصفهاني بود. او در سال 1313، هنگامي كه تازه به تهران آمده بود به گروه تئاتر فردوسي پيوست. همزمان در روزنامه اطلاعات به عنوان عكاس خبري مشغول كار شد. بعدها، وقتي سيد علي نصر، تئاتر نصر را در خيابان لاله‌زار تهران به راه انداخت، دهقان مدير داخلي تئاتر شد. رضاشاه گروه‌هاي تئاتري را براي اجراي برنامه به دربار فرا مي‌خواند و پاي احمد دهقان هم از همين طريق به دربار باز شد. نصر كه نخستين مدرسه هنرپيشگي را در ايران تأسيس كرده بود، در سال 1319 بخشي از گراندهتل را نيز به تماشاخانه تبديل كرد و نام تئاتر تهران بر آن گذاشت. از حدود يك سال بعد، احمد دهقان مديريت اين تماشاخانه را به عهده گرفت. او در تمام اين مدت همكاري خود را با روزنامه اطلاعات نيز حفظ كرده بود.
پس از اشغال ايران و كناره‌گيري رضاشاه، دهقان به كمك مسعودي، مدير اطلاعات، انتشار دوباره مجله «تهران مصور» را آغاز كرد. اين مجله را عباس نعمت از سال 1308 منتشر مي‌كرد. او كه در روسيه نقاشي و چاپ آموخته بود، در مؤسسه اطلاعات مسئول گراورسازي بود. نعمت به فكر انتشار مجله‌اي افتاد كه در آن تصوير، اهميت بيشتري داشته باشد و «تهران مصور» را منتشر كرد. كار مجله نگرفت و تعطيل شد تا پس از سال 1320 كه دوباره به مديريت احمد دهقان انتشار يافت.
سياست
دهقان مردي بسيار بلندپرواز بود و فعاليت در مطبوعات و تئاتر او را راضي نمي‌كرد، پس به عالم سياست وارد شد. ابتداء، مانند بسياري از جوانان آن دوره به حزب دموكرات قوام گرايش يافت، اما هنگامي كه نزديكي دولت او را به جناح چپ و سياست‌هاي شوروي ديد، از او فاصله گرفت. «تهران مصور» از جمله نشرياتي بود كه قوام توقيف كرد؛ هرچند كمي بعد، هنگامي كه قوام تحت فشار جناح راست و دولت‌هاي غربي اندكي به راست چرخيد، اين مجله هم دوباره منتشر شد.
دهقان كه حالا به دربار و رزم‌آرا (رئيس ستاد ارتش) نزديك شده بود، با كمك آنها، به نمايندگي از مردم خلخال وارد مجلس پانزدهم شد. پس از آن بود كه «تهران مصور» به عنوان نشريه‌اي عامه‌پسند و ضد حزب توده، با اتكاء به اخباري كه از دربار به دست مي‌آورد رشد كرد و محبوب شد. دهقان دشمني با حزب توده را به نشريه‌اش محدود نكرد. در عالم نمايش هم، تماشاخانه او با گروه نوشين رقابت و دشمني داشت. پس از واقعه ترور نا موفق شاه در سال 1327 و غير قانوني شدن حزب توده، نوشين در دادگاه در پاسخ به اين پرسش كه آيا مي‌داند جرمش چيست، به طعنه گفت: آسيب زدن به فروش گيشه يكي از تماشاخانه‌هاي «تهران».
شهرت دهقان و محبوبيت تئاتر و مجله او به حدي رسيده بود كه در انتخابات مجلس شانزدهم، نه تنها ديگر به اعمال نفوذ ديگران نيازي نداشت، بلكه توانست 8 تن ديگر را با خود به مجلس ببرد. در مجلس شانزدهم، فعاليت‌هاي ضد كمونيسي دهقان و دشمني‌اش با سياست‌هاي شوروي به اوج رسيد. او شهرت، اعتبار، روابط گسترده با دربار و دوستي نزديك با رزم‌آرا داشت و به عنوان يكي از مخالفان اصلي كمونيسم شناخته مي‌شد. تا اينكه يك روز خبر ترور او همه جا پيچيد.
ابهام
در مورد اينكه ترور دهقان كار چه جرياني بوده است، دست‌كم دو روايت وجود دارد. عده‌اي مي‌گويند حسن جعفري، جوان «سفيدرو، زيبا، خوش‌پوش، با تناسب اندام» كه دهقان را ترور كرد، عضو گروه كيانوري - روزبه در حزب توده ايران بوده است. عده ديگري معتقدند رزم‌آرا كه به تدريج از دربار فاصله گرفته بود و در انديشه كودتا عليه شاه بود اين ترور را ترتيب داده است. رزم‌آرا در اين دوره با جناح كيانوري در حزب توده روابط پنهاني برقرار كرده بود. دور از تصور نيست كه هر دو با از ميان رفتن دهقان، دشمن سرسخت توده‌اي‌ها و حامي وفادار دربار، موافق بوده‌اند. رزم‌آرا و كيانوري هر دو دست داشتن در قتل دهقان را رد كرده‌اند. روزبه بعدها كه دستگير شد، مسئوليت ترور محمد مسعود، روزنامه‌نگار ديگري را كه سرنوشتي شبيه دهقان داشت، پذيرفت. رزم‌آرا حدود يك ماه پس از مرگ دهقان نخست‌وزير شد. در مورد دخالت احتمالي او نيز شواهدي ارائه شده است، از جمله مرتضي احمدي در ادامه روايت خود نوشته است: «دهقان [در حالي كه با دست، جاي گلوله روي شكمش را گرفته بود] به طرف راهرويي كه به خارج از ساختمان تماشاخانه منتهي مي‌شد به راه افتاد... عباس تفكري زير بازوي او را گرفت، اما او دست عباس را كنار زد و گفت: «من حالم خوبه، خودم مي‌رم»... (در پياده‌روي جلوي تماشاخانه) سه نفر جوان... با كمي خشونت او را از ما جدا كردند... دهقان با ديدن آن سه نفر با نگراني بيش از حد فرياد كشيد: «منو به بيمارستان ارتش نبريد» مثل اينكه از قبل همه چيز براي او روشن بود...»
دهقان به بيمارستان شماره 2 ارتش انتقال يافت و پس از يك عمل جراحي روي طحالش، درگذشت. حسن جعفري، قاتل او در يك محاكمه پر جنجالي به اعدام محكوم شد، اما گويا اميدوار بود كه او را فراري دهند. او سرانجام در ششم فروردين 1330 اعدام شد.

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی