بازداشت هويدا
اميد پارسانژاد
يكي از حوادث قابل توجه و عبرتآموز آبانماه در تاريخ معاصر ايران، بازداشت اميرعباس هويدا، نخستوزير پيشين، در بحبوحه انقلاب و در دولت نظامي ارتشبد ازهاري بود. هويدا كه حدود 13 سال از مهمترين سالهاي سلطنت محمدرضاشاه را به عنوان نخستوزير خدمت كرده بود، نماد حكومت پهلوي دوم محسوب ميشد و بازداشت او معنايي ژرف داشت. عبدالمجيد مجيدي، رئيس سابق سازمان برنامه و بودجه ماجراي بازداشت هويدا را چنين به ياد آورده است: «يك روز در آبانماه 1357 من منزل رفتم. من آن موقع دبير كل بنياد شهبانو فرح بودم. جلسهاي گذاشته بودم براي روز يكشنبه كه هيأت امناي بنياد جمع بشوند و يك مقدار مسائلي بود كه [لازم بود] راجع به آنها تصميمگيري شود. چون هويدا هم جزو هيأت امناي بنياد شهبانو فرح بود، به او گفته بودند كه روز يكشنبه در جلسه از ساعت ده منتظرشان هستيم. آن روز [16 آبان] اگر اشتباه نكنم چهارشنبه بود. ساعت شش بعدازظهر تلفن زنگ زد. هويدا گفت: «من خواستم بگويم به آن جلسهاي كه روز يكشنبه براي هيأت امناي بنياد شهبانو فرح گذاشتي، من نميتوانم بيايم. شما جلسه را بدون من تشكيل بدهيد و براي يك مدت هم نميتوانم بيايم». گفتم: «چرا؟ چطور؟ مگر خبري است؟... (با اشاره به شايعه بازداشت هويدا كه از چند روز پيش منتشر شده بود) مگر آن داستان بازداشت دارد عملي ميشود؟» گفت:«بله!» گفتم: «كِي؟» گفت: «همين امشب!»» («خاطرات عبدالمجيد مجيدي» طرح تاريخ شفاهي ايران)
صعود
هويدا سرنوشتي عجيب داشت. او فرزند حبيبالله خان عينالملك بود و به واسطه مأموريتهاي پدرش در دمشق، بيروت و عربستان، تقريباً تمام دوران كودكي و جواني را در خارج از ايران گذراند. او پس از به پايان رساندن تحصيلات متوسطه در مدرسه فرانسوي بيروت و تسلط يافتن به زبانهاي فرانسوي و عربي براي ادامه تحصيل به اروپا رفت و در دانشگاه آزاد بروكسل به تحصيل پرداخت. هويدا در سال 1321 با مدرك ليسانس علوم سياسي به ايران بازگشت و به خدمت وزارت خارجه وارد شد. او مدتي به عنوان ديپلمات در فرانسه و آلمان بود. چندي نيز در دفتر وزارت خارجه در تهران كار كرد. در اين مدت با حسنعلي منصور، پسر منصورالملك، دوستي صميمانهاي به هم زد. اين دوستي بعدها در سرنوشتش نقش تعيين كنندهاي ايفاء كرد. هويدا همزمان با اوج گرفتن نهضت ملي شدن نفت ايران شغلي در كميسيون پناهندگان سازمان ملل به دست آورد و به ژنو رفت. او چند سال بعد به دعوت رجبعلي منصور كه سفير ايران در آنكارا شده بود به وزارت خارجه بازگشت و پس از آن توسط عبدالله انتظام، رئيس شركت ملي نفت ايران به شركت نفت انتقال يافت.
هويدا در شركت نفت به سرعت پيشرفت كرد و به عضويت هيأت مديره در آمد. او همچنين مجلهاي روشنفكرانه به نام «كاوش» منتشر كرد. اين مجله علاوه بر اينكه ابزاري براي طرح انديشههاي او و همفكرانش فراهم ميكرد، باعث ميشد روابط نزديكش با گروهي از روشنفكران ايران تقويت شود. هويدا و منصور در سالهاي آخر دهه سي و اوايل دهه چهل گروهي از تحصيلكردگان همفكر خود را در جمعي به نام «كانون مترقي» گرد آوردند كه بعداً مبناي تشكيل حزب «ايران نوين» شد. در اواخر سال 1342 منصور با حمايت آمريكاييها و موافقت شاه براي تشكيل دولت جديد در نظر گرفته شد و سرانجام در اواسط اسفند فرمان نخستوزيري را دريافت كرد. هويدا به عنوان وزير دارايي، عضو كابينه منصور شد اما وقتي 11 ماه بعد منصور هدف گلولههاي جواني از اعضاي هيأتهاي مؤتلفه اسلامي قرار گرفت و كشته شد، به گونهاي غير منتظره به نخستوزيري رسيد.
سقوط
دكتر علينقي عاليخاني، وزير اقتصاد وقت در مورد انتخاب هويدا به نخستوزيري پس از مرگ منصور گفته است: «شاه به هيچوجه به مسئله ارشديت (در ميان وزراء) توجهي نكرد و بسيار تصميم صحيحي گرفت... از نقطه نظر شاه بايد كسي را ميآورد كه از وزيران ديگر به منصور نزديكتر بود...»
نخستوزيري هويدا را ابتدا كسي جدي نگرفت. همه عقيده داشتند كه او موقتاً و تا زماني كه شاه مهره اصلي را پيدا كند مأمور تشكيل دولت شده است، اما صدارت او نزديك 13 سال طول كشيد. او به عنوان كسي كه طولانيترين دوره خدمت را ميان نخستوزيران دوران سلطنت مشروطه ايران داشت، به نماد حكومت شاه بدل شد و به گمان بسياري از صاحبنظران جان خود را بر سر همين موضوع گذاشت.
هويدا در سال 1356 و هنگامي كه نخستين نشانههاي بيثباتي رژيم آشكار ميشد جاي خود را به جمشيد آموزگار داد و به وزارت دربار رفت. او مدتي بعد و با بالا گرفتن آتش انقلاب از وزارت دربار نيز كنار رفت و مدتي خانهنشين شد. سرانجام همزمان با تشكيل دولت نظامي ازهاري، گروهي از مشاوران شاه كه عقيده داشتند دستگيري و محاكمه هويدا ميتواند خشم مردم را فرو نشاند در جلسهاي با حضور شاه و ملكه تصميم گرفتند هويدا را بازداشت كنند. شاه موافقت كرد. حتي مشاجرهاي ميان او و ملكه فرح در مورد اينكه چه كسي اين موضوع را به هويدا اطلاع دهد درگرفت. سرانجام شاه ناچار شد شخصاً اين وظيفه را به عهده بگيرد. او تلفني به هويدا گفت براي امنيت خودش تحت نظر قرار ميگيرد، اما بازداشت هويدا به حفظ امنيت او منجر نشد.
انقلاب پيروز شد و سرنوشت هويدا به عنوان سرشناسترين زنداني انقلاب در دستان شيخ صادق خلخالي قرار گرفت. او در دو جلسه هويدا را محاكمه و به عنوان مفسد فيالارض به اعدام محكوم كرد. حكم اعدام دقايقي پس از پايان دادگاه در حياط زندان قصر اجرا شد.
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی