لايحه تمديد اختيارات دكتر محمّد مصدق، نخستوزير وقت، در جلسه جنجالي روز 29 ديماه 1331 مجلس شوراي ملّي به تصويب رسيد. يازده روزي كه موضوع اين لايحه در مجلس و مطبوعات مطرح بود، به عنوان دورهاي شناخته ميشود كه شكاف را در جبهه ملّي ايران كامل كرد. اختلافات ميان پارهاي از رهبران نهضت ملّي با دولت دكتر مصدق از مدتها پيش آغاز شده بود و دلايل پيچيده و متنوعي داشت؛ اما اين اختلافات به بهانه درخواست مصدق از مجلس براي تمديد اختياراتش ناگهان بالا گرفت و به رويارويي كامل بدل شد.
اختلاف
اختلاف سياستمداراني چون دكتر مظفر بقايي و حسين مكّي با دكتر مصدق از تابستان 1331 آغاز شده بود. يكي از مهمترين موارد اين اختلافات، به پارهاي از انتصابات مصدق مربوط ميشد كه به نظر منتقدانش نادرست ميآمد. از جمله بقايي و مكي با تصدي احمد متين دفتري و اعتماد نخستوزير به او به شدّت مخالف بودند و حتي اسنادي در تأييد همكاري غير موجّه او با شركت نفت ايران و انگليس در دوران خلع يد منتشر كردند كه منجر به عذرخواهي مصدق از استاندار وقت خوزستان شد. اما با اين وجود مصدق مدتّي بعد تصميم گرفت متيندفتري را كه داماد و برادرزادهاش بود، به عنوان عضو هيأتي كه براي شركت در جلسات شوراي امنيت سازمان ملّل به نيويورك ميرفت، با خود ببرد. بقايي خشمگين شد و اعتراض كرد اما مصدق در پاسخ او گفت تحت فشار همسرش ناچار شده با شركت متيندفتري در هيأت موافقت كند و ماجرا موقتاً مسكوت ماند. مكي و بقايي همچنين از رياست سهامالسلطان بيات بر رياست شركت ملي نفت ايران و دكتر فلاح بر پالايشگاه آبادان ناراضي بودند. بقايي در خاطرات خود در اين مورد گفته است: «[مصدق] آقاي سهامالسلطان بيات را كه خودش در سه مرحله مختلف گفته بود نوكر انگليسهاست مدير عامل شركت نفت كرد... [بيات] به اندازهاي آدم شل و وارفتهاي بود كه خانهاش را نميتوانست اداره كند.» («خاطرات دكتر مظفر بقايي كرماني» طرح تاريخ شفاهي ايران)
دايره اين اختلافنظرها به مرور زمان گستردهتر شد و به خصومت عميق انجاميد. گروهي از پژوهشگران كه در جبهه مخالفان بقايي قرار داشتهاند ابراز عقيده كردهاند كه مخالفت اين سياستمداران با مصدق جنبه شخصي داشته است: «بقايي، مكي و حائريزاده نمايندگان اقليت مجلس پانزدهم، انتظار رفتار بهتري از مصدق داشتند. آنها بودند كه مذاكرات مربوط به نفت را در مجلس آغاز كردند... آنها همكار مصدق بودند نه دنبالهرو و دستنشاندهاش. اما ميديدند تازهواردهاي حزب ايران... همه پاداشها را به خود اختصاص ميدهند... ميتوان به راحتي اثبات كرد كه حملات كساني مثل بقايي، كاشاني و ديگران به خاطر آن بود كه مصدق به ميل آنان رفتار نكرده و نوميدشان كرده بود، وگرنه اختلاف اصولياي وجود نداشت.» («مصدق و نبرد قدرت» همايون كاتوزيان)
رويارويي
مخالفتهاي آيتالله كاشاني نيز پس از قيام سيتير آشكار شد. كاشاني كه خود را در برانگيختن مردم و بازگرداندن دكتر مصدق به قدرت در سمت رهبري ميديد، مدتي بعد به مصدق اعتراض كرد كه چرا افرادي چون سرلشكر محمد دفتري، سرلشكر وثوق، نصرالله اميني و دكتر اخوي را به سمتهاي رسمي منصوب كرده است.
انشعاب در حزب زحمتكشان (كه مهمترين و سازمانيافتهترين بخش جبهه ملي بود و توسط بقايي و خليل ملكي رهبري ميشد) در شهريورماه 1331 اتفاق افتاد و مخالفت بقايي را با مصدق علني كرد. پس از آن بقايي در مواردي چون لايحه اصلاح قانون انتخابات و لايحه امنيت اجتماعي به شدت به نظرات دولت اعتراض كرد و مصدق را براي تسريع در مجازات مسببان حوادث سيتير تحت فشار گذاشت. دكتر مصدق اواسط ديماه در نطقي راديويي به اين قبيل مخالفتها پاسخ داد و گفت: «آيا سزاوار است در روزهايي كه چرچيل رهسپار آمريكا است و دولت ايران نيز به مذاكرات مهمي مشغول است جماعتي از پشت به حكومت خود خنجر بزنند و دانسته و ندانسته مجاهدات ملي را قرباني غرضراني يا كوتهنظري يا بياطلاعي خود سازند؟»
سرانجام روز 18 ديماه مصدق در نامهاي از مجلس تقاضا كرد اختيارات ويژه نخستوزير را كه براي شش ماه تصويب شده بود، براي يك سال ديگر تمديد كند. بقايي، حائريزاده و مكي با وجود اينكه شش ماه قبل با اين اختيارات موافقت كرده بودند، به شدت با تمديد آن مخالفت كردند. آيتالله كاشاني نيز (كه رئيس مجلس بود اما در جلسات شركت نميكرد) در نامهاي به هيأت رئيسه مجلس درخواست كرد لايحه تمديد اختيارات در مجلس مطرح نشود، زيرا خلاف قانون اساسي است. اما هيأت رئيسه در پاسخي محترمانه يادآور شد كه چنين اختياري ندارد.
سرانجام لايحه اختيارات مصدق در جوّي هيجاني و در ميان اعتراض پرشور مخالفان در جلسه روز 29 ديماه 1331 از تصويب گذشت. دكتر بقايي در همين جلسه اعلام كرد از عضويت فراكسيون جبهه ملي كنارهگيري ميكند. چند روز بعد ميان مصدق و كاشاني ملاقاتي صورت گرفت، اما چيزي نگذشته بود كه ماجراي نهم اسفند اتفاق افتاد و نشان داد شكاف موجود ميان جبهه ملي پر شدني نيست. نهضت ملي در سراشيبي سقوط قرار داشت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر