قتل رزمآرا
سپهبد حاجيعلي رزمآرا (نخستوزير وقت) روز 16 اسفند 1329 در حالي كه براي شركت در مراسم ترحيم آيتالله فيض به مسجد شاه رفته بود، ترور شد و جان باخت. خليل طهماسبي، عضو جمعيت فدائيان اسلام، كه اسلحه به دست در صحنه حاضر بود به عنوان قاتل بازداشت شد و به قتل رزمآرا اعتراف كرد. روز بعد آيتالله كاشاني (رئيس وقت مجلس شوراي ملي) قتل رزمآرا را واجب و طهماسبي را «منجي ملت ايران» دانست. نمايندگان مجلس شوراي ملي نيز يك سال و چند ماه بعد با تصويب ماده واحدهاي طهماسبي را حتي به فرض قتل نخستوزير پيشين، به واسطه اينكه «جنايت حاجيعلي رزمآرا و حمايت او از اجانب بر ملت ايران ثابت است»، عفو و مقدمات آزادي او را فراهم كردند. اما هم خليل طهماسبي و هم آيتالله كاشاني چند سال بعد كه به اتهام دست داشتن در اين قتل بازداشت شدند، ادعا كردند كه گلولههاي شليك شده از اسلحه طهماسبي سبب مرگ رزمآرا نبوده است. شواهد ديگر نيز اين ادعا را كه رزمآرا در واقع نه به دست طهماسبي، بلكه به ضرب گلوله يك درجهدار ارتش به قتل رسيده تأييد ميكند. اين شواهد در عين حال نشانههايي از دست داشتن دربار در ترور رزمآرا به دست ميدهد.
جاهطلب
هنري گريدي كه در آن زمان سفير ايالات متحده در تهران بود، در گزارشي كه روز سوم بهمن 1329 (يكماه و نيم پيش از قتل رزمآرا) براي وزير خارجه كشورش فرستاد، اوضاع سياسي ايران را بررسي كرد و نتيجه گرفت: «در شرايط فعلي رزمآرا يا بايد براي كنترل اوضاع در صدد به دست آوردن قدرت ديكتاتوري باشد و يا بيش از چند ماه ديگر نميتواند دوام بياورد. با توجه به كاهش اعتبار رزمآرا و عدم حمايت شاه و حتي مخالفت علني او با دولت و ترديدهايي كه در مورد ميزان كنترل و نفوذ رزمآرا بر ارتش وجود دارد، بعيد به نظر ميرسد كه او در طريق اول (يعني به دست آوردن ديكتاتوري) توفيق پيدا كند. بنابراين احتمالاً در چند ماه آينده دچار سرنوشت پيشينيان خود خواهد شد و كابينهاي از رجال و عناصر قديمي جاي حكومت فعلي را خواهد گرفت». (نقل شده در «بازيگران عصر پهلوي» محمود طلوعي)
اين اظهار عقيده با توجه به فشاري كه دولتهاي آمريكا و انگلستان براي روي كار آوردن رزمآرا به شاه وارد كرده بودند، نشان دهنده پذيرش شكست دولت رزمآرا توسط مهمترين حاميانش بوده است. دولتهاي غربي در فضاي جنگ سرد خواستار روي كار آمدن دولتي مقتدر و با ثبات در ايران بودند كه هم مشكل نفت را حل كند و هم جلوي خطر كمونيسم را بگيرد. رزمآرا، افسري شجاع، مقتدر، باهوش و بسيار جاهطلب بود كه رفتارش براي بسياري از ناظران، شخصيت رضاشاه را تداعي ميكرد و توانايي ذاتي قبضه كردن قدرت را در ايران داشت. شواهد نشان ميدهد او از برنامه ترور شاه در بهمن 1327 آگاه بود و قصد داشت پس از مرگ شاه، در نقش يك ديكتاتور نظامي زمام امور كشور را به دست گيرد. خود شاه نيز پس از جان به در بردن از آن حادثه به رزمآرا بدگمان شده بود، اما اقتدار لازم را براي بركناري او از رياست ستاد ارتش نداشت و حتي به فاصله كوتاهي ناچار شد او را به نخستوزيري برگزيند. بسياري عقيده دارند رزمآرا كه به رغم چند ماه تلاش، از حل مسئله نفت و گذراندن قرارداد گس-گلشائيان از تصويب مجلس ناكام مانده بود و از سوي ديگر كارشكنيهاي شاه و دربار را مشاهده ميكرد، تصميم گرفت در نوروز 1330 دست به كودتا بزند و قدرت كامل را به دست بگيرد؛ اما شاه از ماجرا بو برد و پيشدستي كرد.
شواهد
محمود هدايت، برادر زن رزمآرا كه معاون پارلماني او نيز بود، پس از حادثه ترور او به عنوان مطلع بازجويي شد. متن بازجويي او در كتاب «اسرار قتل رزمآرا» (محمد تركمان) نقل شده است. به گفته هدايت، اسدالله علم (كه توسط شاه به عنوان وزير كار به كابيه رزمآرا تحميل شده بود و عملاً حكم چشم و گوش شاه را در دولت داشت) صبح روز حادثه براي ديدن نخستوزير به دفتر او رفت، اما رزمآرا حضور نداشت. هدايت، علم را همراه خود به مجلس ترحيم آيتالله فيض برد، اما مدتي بعد علم مجلس را ترك كرد. او بار ديگر به نخستوزيري رفته بود و رزمآرا را به اصرار به مسجد شاه آورده بود. در حياط مسجد بود كه طهماسبي با يك اسلحه ششتير خفيف به رزمآرا شليك كرد.
اما گزارش پزشكي قانوني نشان ميدهد كه اولاً گلولهها از دو سو به رزمآرا شليك شده است (يك گلوله از سمت چپ به گردن او وارد و از پيشاني خارج شده و دو گلوله ديگر از سمت راست به كتف او وارد و از سينه و شانه خارج شده). در ثاني ميزان نفوذ و قطر جراحات وارده به بدن او نشان ميدهد كه گلولهها نه از يك ششتير خفيف، بلكه از يك اسلحه كلت شليك شده كه منحصراً در اختيار ارتش بوده است.
نقش علم و اصرار غير عادي او در كشاندن رزمآرا به مسجد شاه و دلايل فني و پزشكي كه ذكر آن رفت، اين احتمال را مطرح ميكند كه دربار و بخشي از ارتش در ماجراي ترور دست داشتهاند. به نظر ميرسد شاه توسط منابع اطلاعاتي خود از تصميم فدائيان اسلام به ترور رزمآرا آگاه شده باشد. اما اين ترور براي او حكم شمشير دولبه را داشته است: در صورت مرگ رزمآرا، شاه از شر او راحت ميشد بدون اينكه سوءظني متوجه او شود؛ اما در صورت زخمي شدن نخستوزير، بهانه لازم براي كودتا در اختيار او قرار ميگرفت. خود شاه در سال 1327 كه از حادثه ترور جان به در برده بود، با استفاده از آن حادثه توانست مجلس مؤسساني تشكيل دهد و با تغيير قانون اساسي اختيار انحلال مجلس را به دست آورد. او به خوبي ميدانست جان به در بردن از ترور چه فرصت كمنظيري در اختيار رزمآرا قرار ميدهد. پس ممكن است تصميم گرفته باشد از موفقيتآميز بودن برنامه ترور اطمينان حاصل كند. بعضي منابع گفتهاند يك گروهبان ارتش كه علم را همراهي ميكرد بلافاصله پس از شليك نخستين گلوله توسط طهماسبي، نخستوزير را با كلت كمري هدف قرار داده است.
چند سال پس از كودتاي 28 مرداد و در پي ترور ناموفق حسين علاء (نخستوزير وقت) توسط فدائيان اسلام، پرونده قتل رزمآرا بار ديگر گشوده شد و طهماسبي و آيتالله كاشاني در اين مورد بازداشت شدند. آنها اينبار تأكيد كردند كه طهماسبي قاتل رزمآرا نبوده است و فقط براي افتخار قتل او را «به ريش گرفته است»، اما اين سخنان گوش شنوايي نيافت و طهماسبي با همين اتهام به جوخه آتش سپرده شد.
سپهبد حاجيعلي رزمآرا (نخستوزير وقت) روز 16 اسفند 1329 در حالي كه براي شركت در مراسم ترحيم آيتالله فيض به مسجد شاه رفته بود، ترور شد و جان باخت. خليل طهماسبي، عضو جمعيت فدائيان اسلام، كه اسلحه به دست در صحنه حاضر بود به عنوان قاتل بازداشت شد و به قتل رزمآرا اعتراف كرد. روز بعد آيتالله كاشاني (رئيس وقت مجلس شوراي ملي) قتل رزمآرا را واجب و طهماسبي را «منجي ملت ايران» دانست. نمايندگان مجلس شوراي ملي نيز يك سال و چند ماه بعد با تصويب ماده واحدهاي طهماسبي را حتي به فرض قتل نخستوزير پيشين، به واسطه اينكه «جنايت حاجيعلي رزمآرا و حمايت او از اجانب بر ملت ايران ثابت است»، عفو و مقدمات آزادي او را فراهم كردند. اما هم خليل طهماسبي و هم آيتالله كاشاني چند سال بعد كه به اتهام دست داشتن در اين قتل بازداشت شدند، ادعا كردند كه گلولههاي شليك شده از اسلحه طهماسبي سبب مرگ رزمآرا نبوده است. شواهد ديگر نيز اين ادعا را كه رزمآرا در واقع نه به دست طهماسبي، بلكه به ضرب گلوله يك درجهدار ارتش به قتل رسيده تأييد ميكند. اين شواهد در عين حال نشانههايي از دست داشتن دربار در ترور رزمآرا به دست ميدهد.
جاهطلب
هنري گريدي كه در آن زمان سفير ايالات متحده در تهران بود، در گزارشي كه روز سوم بهمن 1329 (يكماه و نيم پيش از قتل رزمآرا) براي وزير خارجه كشورش فرستاد، اوضاع سياسي ايران را بررسي كرد و نتيجه گرفت: «در شرايط فعلي رزمآرا يا بايد براي كنترل اوضاع در صدد به دست آوردن قدرت ديكتاتوري باشد و يا بيش از چند ماه ديگر نميتواند دوام بياورد. با توجه به كاهش اعتبار رزمآرا و عدم حمايت شاه و حتي مخالفت علني او با دولت و ترديدهايي كه در مورد ميزان كنترل و نفوذ رزمآرا بر ارتش وجود دارد، بعيد به نظر ميرسد كه او در طريق اول (يعني به دست آوردن ديكتاتوري) توفيق پيدا كند. بنابراين احتمالاً در چند ماه آينده دچار سرنوشت پيشينيان خود خواهد شد و كابينهاي از رجال و عناصر قديمي جاي حكومت فعلي را خواهد گرفت». (نقل شده در «بازيگران عصر پهلوي» محمود طلوعي)
اين اظهار عقيده با توجه به فشاري كه دولتهاي آمريكا و انگلستان براي روي كار آوردن رزمآرا به شاه وارد كرده بودند، نشان دهنده پذيرش شكست دولت رزمآرا توسط مهمترين حاميانش بوده است. دولتهاي غربي در فضاي جنگ سرد خواستار روي كار آمدن دولتي مقتدر و با ثبات در ايران بودند كه هم مشكل نفت را حل كند و هم جلوي خطر كمونيسم را بگيرد. رزمآرا، افسري شجاع، مقتدر، باهوش و بسيار جاهطلب بود كه رفتارش براي بسياري از ناظران، شخصيت رضاشاه را تداعي ميكرد و توانايي ذاتي قبضه كردن قدرت را در ايران داشت. شواهد نشان ميدهد او از برنامه ترور شاه در بهمن 1327 آگاه بود و قصد داشت پس از مرگ شاه، در نقش يك ديكتاتور نظامي زمام امور كشور را به دست گيرد. خود شاه نيز پس از جان به در بردن از آن حادثه به رزمآرا بدگمان شده بود، اما اقتدار لازم را براي بركناري او از رياست ستاد ارتش نداشت و حتي به فاصله كوتاهي ناچار شد او را به نخستوزيري برگزيند. بسياري عقيده دارند رزمآرا كه به رغم چند ماه تلاش، از حل مسئله نفت و گذراندن قرارداد گس-گلشائيان از تصويب مجلس ناكام مانده بود و از سوي ديگر كارشكنيهاي شاه و دربار را مشاهده ميكرد، تصميم گرفت در نوروز 1330 دست به كودتا بزند و قدرت كامل را به دست بگيرد؛ اما شاه از ماجرا بو برد و پيشدستي كرد.
شواهد
محمود هدايت، برادر زن رزمآرا كه معاون پارلماني او نيز بود، پس از حادثه ترور او به عنوان مطلع بازجويي شد. متن بازجويي او در كتاب «اسرار قتل رزمآرا» (محمد تركمان) نقل شده است. به گفته هدايت، اسدالله علم (كه توسط شاه به عنوان وزير كار به كابيه رزمآرا تحميل شده بود و عملاً حكم چشم و گوش شاه را در دولت داشت) صبح روز حادثه براي ديدن نخستوزير به دفتر او رفت، اما رزمآرا حضور نداشت. هدايت، علم را همراه خود به مجلس ترحيم آيتالله فيض برد، اما مدتي بعد علم مجلس را ترك كرد. او بار ديگر به نخستوزيري رفته بود و رزمآرا را به اصرار به مسجد شاه آورده بود. در حياط مسجد بود كه طهماسبي با يك اسلحه ششتير خفيف به رزمآرا شليك كرد.
اما گزارش پزشكي قانوني نشان ميدهد كه اولاً گلولهها از دو سو به رزمآرا شليك شده است (يك گلوله از سمت چپ به گردن او وارد و از پيشاني خارج شده و دو گلوله ديگر از سمت راست به كتف او وارد و از سينه و شانه خارج شده). در ثاني ميزان نفوذ و قطر جراحات وارده به بدن او نشان ميدهد كه گلولهها نه از يك ششتير خفيف، بلكه از يك اسلحه كلت شليك شده كه منحصراً در اختيار ارتش بوده است.
نقش علم و اصرار غير عادي او در كشاندن رزمآرا به مسجد شاه و دلايل فني و پزشكي كه ذكر آن رفت، اين احتمال را مطرح ميكند كه دربار و بخشي از ارتش در ماجراي ترور دست داشتهاند. به نظر ميرسد شاه توسط منابع اطلاعاتي خود از تصميم فدائيان اسلام به ترور رزمآرا آگاه شده باشد. اما اين ترور براي او حكم شمشير دولبه را داشته است: در صورت مرگ رزمآرا، شاه از شر او راحت ميشد بدون اينكه سوءظني متوجه او شود؛ اما در صورت زخمي شدن نخستوزير، بهانه لازم براي كودتا در اختيار او قرار ميگرفت. خود شاه در سال 1327 كه از حادثه ترور جان به در برده بود، با استفاده از آن حادثه توانست مجلس مؤسساني تشكيل دهد و با تغيير قانون اساسي اختيار انحلال مجلس را به دست آورد. او به خوبي ميدانست جان به در بردن از ترور چه فرصت كمنظيري در اختيار رزمآرا قرار ميدهد. پس ممكن است تصميم گرفته باشد از موفقيتآميز بودن برنامه ترور اطمينان حاصل كند. بعضي منابع گفتهاند يك گروهبان ارتش كه علم را همراهي ميكرد بلافاصله پس از شليك نخستين گلوله توسط طهماسبي، نخستوزير را با كلت كمري هدف قرار داده است.
چند سال پس از كودتاي 28 مرداد و در پي ترور ناموفق حسين علاء (نخستوزير وقت) توسط فدائيان اسلام، پرونده قتل رزمآرا بار ديگر گشوده شد و طهماسبي و آيتالله كاشاني در اين مورد بازداشت شدند. آنها اينبار تأكيد كردند كه طهماسبي قاتل رزمآرا نبوده است و فقط براي افتخار قتل او را «به ريش گرفته است»، اما اين سخنان گوش شنوايي نيافت و طهماسبي با همين اتهام به جوخه آتش سپرده شد.
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی