دوشنبه، فروردین ۲۲، ۱۳۸۴

نامه وكيلي از مجلس

در پايان جنگ جهاني اول (كه به خاك ايران نيز كشيده شد و بخش‌هاي بزرگي از آن را به ويرانه بدل كرد)، كنفرانس صلحي در پاريس تشكيل شد تا به ادعاهاي برندگان جنگ عليه بازندگان رسيدگي كند. دولت ايران كه با وجود اعلام فوري بي‌طرفي در نخستين روزهاي جنگ، مورد تجاوز طرفين قرار گرفته بود و صدمات بسياري از اين رهگذر تحمل كرده بود نيز هيأتي را عازم اين كنفرانس كرد. هرچند مدتي بعد وثوق‌الدوله، رئيس‌الوزراي وقت، مذاكرات مهمي را با نمايندگان دولت بريتانيا در تهران آغاز كرد و كوشيد حمايت كامل اين دولت مقتدر و پيروز در جنگ را براي ايران به دست آورد، بنابراين به تلاش‌هاي هيأت اعزامي به كنفرانس صلح پاريس بي‌اعتنا ماند. (كوشش‌هاي وثوق‌الدوله سرانجام به انعقاد قرارداد شوم 1919 انجاميد كه بسياري از ناظران آن را نوعي تحت‌الحمايگي ايران تعبير كردند. اين قرارداد عملاً هيچ‌گاه اجرا نشد اما براي امضاءكنندگان ايراني‌اش بدنامي تاريخي به بار آورد).
نامه تقي‌زاده
هنگامي كه كنفرانس صلح پاريس در جريان بود، سيدحسن تقي‌زاده كه در آن زمان در برلين به سر مي‌برد و روزنامه كاوه را منتشر مي‌كرد، در نامه‌اي تاريخي به كنفرانس موقعيت و درخواست‌هاي ايران را توضيح داد. تقي‌زاده در آن هنگام غياباً به نمايندگي دوره چهارم مجلس شوراي ملي انتخاب شده بود و با وجود اينكه مجلس هنوز منعقد نشده بود، نامه خود به كنفرانس را به عنوان «وكيل مجلس شوراي ملي از تهران» امضاء كرد. بخش‌هايي از نامه او كه تاريخ آوريل 1919 (چنين روزهايي در 86 سال پيش) را دارد، چنين است: «دور ميز سبز رنگ صلح، در جايي كه همه مسائل جهان بايد براي هميشه و يا لااقل مدتي طولاني حل گردد، هر كشوري ادعاي به حق و مسائل مهم و آرزوهاي خودش را مطرح مي‌كند. بنابراين مردم ايران نيز علاقه‌مندند از منافع اين مذاكرات برخوردار شوند و از سياستمداراني كه اكنون در پاريس جمع شده‌اند انتظار دارند با بررسي كامل جوانب امر، به ادعاي به حق آنان رسيدگي كنند... [مسئله ايران] به هيچ وجه ثانوي و بي‌اهمّيت نيست. ايران يك كشور دور افتاده در يك گوشه دنيا نيست، بلكه درخور توجّه است كه راه مستقيم ارتباط بين اروپا و كشورهاي هند، چين و هندوچين است كه800 ميليون نفر جمعيت دارند. همچنين ايران مركز تضاد منافع بين‌المللي است و در قرن گذشته و در قرن فعلي صحنه رقابت شديد سياسي و اقتصادي و محل مسابقه بين انگليس، روسيه، فرانسه، آلمان و ساير قدرت‌ها بوده است. اين وضعيت غالب اوقات باعث تضاد ملي بوده و صلح جهاني را به خطر انداخته است. وسعت ايران سه برابر فرانسه است و از مجموع كشورهايي كه شبه‌جزيره بالكان را تشكيل مي‌دهند، بزرگتر است... ايرانيان درگذشته به تمدن جهاني و پيشرفت بشر خدمات بسيار كرده‌اند. در زمينه ادبي كه از استعداد مردم آن نشأت گرفته، گنجينه فرهنگي مشترك بشريت را غني‌تر كرده‌اند. ملت [ايران] در گذشته‌هاي دور بسيار قدرتمند بوده و با دمكراسي‌هاي اسپارت و آتن و پادشاهي بابل و ليديا و پيامبران دانيال و عذرا همزمان بود... امپراتوران و فرماندهان بزرگي مانند كورش و كمبوجيه و قانونگذاران و رهبراني مانند داريوش اول و پيامبراني مانند زرتشت و ماني و اولين سوسياليست تاريخ، مزدك، همچنين شعراي معروفي مانند سعدي و حافظ و فردوسي و عمر خيام و فيلسوفاني مانند ابن‌سينا داشته است... كشوري كه فرزندان اسرائيل را از يوغ اسارت در شش قرن قبل از ميلاد مسيح نجات داد، كشوري كه فلاسفه رانده شده از بيزانس در قرن ششم بعد از ميلاد را پناه داد... از مصلحين جهان امروز انتظار توجّه بسيار و رفتاري سخاوتمندانه دارد... اگر به علت صدمات طولاني (در طول جنگ) اين حق را مي‌دهيد كه توجّه كشورهاي بزرگ جلب شود، حق ايران مساوي است با حق هر كشور ديگري كه صدمه خورده است. تاريخچه مصائبي كه ايران ديده به قدري طولاني و رفتاري كه با آن شده به قدري با قساوت بوده كه به سختي مي‌توان كشور ديگري يافت كه تا اين حد ظالمانه با آن رفتار شده باشد. استقلال آن را به طور سازماند داده شده از بين برده‌اند: به ترتيب در 1828م از حق كشتي‌راني در آب‌هاي خود، در 1889م از حق ساختن راه‌آهن، در 1900م از حق استقراض خارجي و در بين سال‌هاي 1828 تا 1903م از حق استقلال گمركات محروم شد. در 1910م از حق دادن امتياز بدون موافقت دو قدرت همسايه به نفع كشور ثالث خارجي، در 1911م از حق استخدام مستشار خارجي و در 1912م از حق داشتن قواي نظامي و غيره محروم شد. در قرارداد 1907م انگليس و روسيه ايران را به عنوان مناطق نفوذ خود تقسيم كردند و امتيازات بسياري در زمينه‌هاي اقتصادي و سياسي، كه با استقلال و حاكميت كشور مغايرت داشت، با تهديدات نظامي و فشار مالي تحميل كردند. كشور ايران هنوز در اشغال قواي خارجي است (كه در طول جنگ جهاني اول به خاك ايران وارد شده بودند) و دخالت در امور داخلي آن بسيار رايج است. وحشت و ناامني در ولايات تحت اشغال روس‌ها به بدترين صورتي رواج دارد... ايران [از كنفرانس] تقاضاهاي غير عاقلانه و ادعاهاي اغراق‌آميز ندارد و آنچه مي‌خواهد حق هر كشور مستقلي است. از جمله خواهان رهايي از اسارت، راهيابي به جامعه [تازه تأسيس] ملل با حقوق مساوي، حمايت دوستانه جامعه ملل و يافتن فرصت احياء و نجات خود است. آرزوهاي ايران... از اين قرارند: 1- مذاكره و تعيين وضعيت ايران توسط كنفرانس بين‌المللي كه نماينده ايران نيز در آن شركت داشته باشد و به او اجازه صحبت داده شود... 2- تخليه ايران از قواي خارجي... 3- لغو قراردادها، تعهدات و هرگونه موانع سياسي و اقتصادي كه اغلب غيرقانوني و عقب‌نگه‌دارنده هستند... 4- لغو نظام كاپيتولاسيون... 5- حمايت معنوي و مالي دوستانه و سخاوتمندانه جامعه ملل، مشابه كمكي كه براي احياء و اصلاحات به كشورهاي كوچك كه نسبت به متحدين رفتار دوستانه داشتند، داده شده... 6- حق عضويت ايران در جامعه ملل مساوي با ساير كشورهاي آزاد...»
كنفرانس صلح، با وجود اين تقاضا و درخواست‌هاي مشابه، با توجه به مخالفت دولت بريتانيا موضوع ايران را مورد بررسي قرار نداد و ايران در آن مقطع از دستيابي به اكثر آرزوهايش بازماند.

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی