اميرزاده بيرجند
امير اسدالله علم، رجل سرشناس دوران پهلوي دوم، روز 24 فروردين 1357 در بيمارستاني در آمريكا درگذشت. علم از تير 1341 تا اسفند 1342 نخستوزير ايران بود و حوادث سرنوشتسازي در دوران زمامداري او به وقوع پيوست. او همچنين از آذر 1345 تا مرداد 1356 وزير دربار شاهنشاهي و نزديكترين مشاور شاه بود و از نزديك در جريان تصميمگيريهاي مهم كشور قرار داشت. يادداشتهاي روزانه او از اين دوران (كه بخشي از آن منتشر شده است) براي شناختن روابط دربار، شيوه تفكر و عمل شاه و نقش علم و ساير اطرافيان در تصميمگيريهاي او اهميتي بينظير دارد.
خانزاده
اميراسدالله در سال 1298 در بيرجند متولد شد. او فرزند شوكتالملك علم، امير قدرتمند قائنات بود كه سالها بر خراسان جنوبي حكومت داشت. اميراسدالله كه تنها پسر شوكتالملك بود، تحصيلات ابتدايي و متوسطه خود را در بيرجند گذراند و زبان فرانسه آموخت. شوكتالملك قصد داشت پسرش را براي تحصيل دانشگاهي به اروپا بفرستد، ولي وقتي در اين مورد با رضاشاه مشورت كرد، ناچار شد به توصيه شاه اسدالله را راهي دانشكده كشاورزي كرج كند. علم مدتي بعد، باز هم به توصيه رضاشاه، با دختر قوامالملك شيرازي ازدواج كرد. انگيزه رضاشاه براي ترتيب دادن اين ازدواج و نمونههايي شبيه آن، گرد آوردن خانوادههاي سرشناس غير قاجار در اطراف خانواده خود بود. از آنجا كه پسر قوامالملك براي همسري اشرف پهلوي برگزيده شده بود، علم نيز پس از ازدواج با دختر قوامالملك به خانواده سلطنتي نزديك شد و با محمدرضا پهلوي، وليعهد وقت، آشنايي يافت. او پس از حوادث شهريور 1320 و اشغال ايران، به بيرجند بازگشت و اداره املاك خانوادهاش را به عهده گرفت.
ورود اسدالله علم به دنياي سياست در سال 1324 و به هنگام نخستوزيري محسن صدر (صدرالاشراف) اتفاق افتاد. در اين زمان علم به عنوان نماينده نخستوزير مأمور رسيدگي به شكايات مردم سيستان از ستم مأموران دولتي شد و از عهده اين كار به خوبي برآمد. اين سابقه باعث شد او در اواخر سال 1324 توسط قوامالسلطنه (نخستوزير وقت) به فرمانداري كل سيستان و بلوچستان منصوب شود. علم در سال 1328 و در سي سالگي براي نخستين بار وارد دولت شد و وزارت كشور را در دولت ساعد به عهده گرفت. اين انتصاب به توصيه شخص شاه بود و معروف است كه ساعد هنگامي كه از شاه شنيد بايد علم را به وزارت كشور بگمارد، گمان كرد منظور شاه شوكتالملك است، اما پس از آنكه اميراسدالله جوان را ديد، تازه دريافت كه شوكتالملك سالها پيش مرده است!
ورود امثال علم به جمع وزراي دولت، از نخستين نشانههاي افزايش قدرت و نفوذ شاه جوان در اركان حكومت بود كه روند آن پس از حادثه ترور ناموفق 15 بهمن 1327 با تغيير قانون اساسي آغاز شد. علم مدتي بعد و در جريان ترميم كابينه ساعد به وزارت كشاورزي انتقال يافت. او در دولت علي منصور (منصورالملك) نيز وزير كشاورزي بود، اما پس از روي كار آمدن دولت رزمآرا از دولت خارج شد. اصرار شاه بر حضور علم در دولت باعث شد رزمآرا چند ماه بعد او را به عنوان وزير كار وارد كابينه كند. گروهي از پژوهشگران شواهدي ارائه كردهاند مبني بر اينكه شاه از طرح ترور رزمآرا اطلاع داشته و حتي ترتيبي اتخاذ كرده كه در صورت ناموفق بودن ضارب در ترور نخستوزير، يك نظامي او را به قتل برساند (كه ظاهراً همينطور هم شد). آنچه در اين ميان به علم مربوط ميشود، نقشي است كه او در كشاندن رزمآرا به محل وقوع سوءقصد داشته است. در واقع چنانچه بپذيريم كه شاه در ترور رزمآرا نقش داشته، عامل او در اين اقدام، اسدالله علم بوده است.
دولتمرد
ترور رزمآرا جنبش ملي شدن نفت ايران را سرعت بخشيد و حدود دو ماه بعد به نخستوزيري دكتر مصدق انجاميد. دوران زمامداري مصدق با كاهش اقتدار شاه و به هم ريختن وضع روحي او همراه بود. علم در اين دوران نسبت به شاه كاملاً وفادار ماند و همين وفاداري باعث شد در سالهاي پس از كودتا هميشه مورد عنايت او باشد. او چند سال سرپرست املاك پهلوي بود و در دوران نخستوزيري دكتر اقبال، به خواست شاه، حزب مردم را تشكيل داد. اين اقدام نشان ميدهد كه شاه از همان هنگام در فكر نخستوزيري علم بوده است اما اين امر تا سقوط دولت اميني در سال 1341 به تأخير افتاد.
دوران نخستوزيري علم (1341-1342) با حوادث بسيار مهمي چون آغاز اصلاحات ارضي و انقلاب سفيد، درافتادن حكومت با دستگاه روحانيت، قيام 15 خرداد 42 و دستگيري آيتالله خميني مصادف بود كه علم در اكثر آنها نقش تعيين كننده داشت. او كه همه اين حوادث را پشت سر گذاشته بود و انتظار داشت سالهاي زمامدارياش طولاني باشد، اواخر سال 42 ناچار شد به رغم ميلش جاي خود را به حسنعلي منصور بدهد. منصور كه حزب «ايراننوين» را در رقابت به حزب مردم تأسيس كرده بود در بهمنماه 1343 به دست هواداران آيتالله خميني به قتل رسيد و اميرعباس هويدا جاي او را گرفت. علم نيز كه پس از كنارهگيري اجباري از نخستوزيري به رياست دانشگاه شيراز منصوب شده بود، در سال 1345 به وزارت دربار فراخوانده شد و تقريباً تا پايان عمر اين موقعيت حساس را در اختيار داشت. او در اين سالها همواره كوشيد هويدا را از چشم شاه بيندازد كه البته در كمال تعجب موفق نشد. علم و نزديكانش در اين سالها از نظر مالي بهرههاي فراواني از نفوذ و جايگاه او بردند. او در عين حال ترتيب دهنده برنامههاي خوشگذراني شاه بود و به همين دليل دشمني ملكه فرح و اطرافيان او را بر ميانگيخت. علم در سالهاي آخر عمر به بيماري سرطان خون مبتلا شده بود كه سرانجام نيز به مرگ او انجاميد. او در مرداد 1356 و در هنگامي كه براي درمان در فرانسه به سر ميبرد، به دستور شاه از وزارت دربار استعفاء كرد و با كمال حيرت شاهد بود كه هويدا به جاي او گمارده شده است. علم در يكي دو سال آخر عمرش وضعيت بحراني رژيم را دريافته بود، اما نتوانست توجّه شاه را به آن جلب كند. او آغاز انقلاب اسلامي ايران را به چشم ديد، اما آنقدر زنده نماند تا سقوط «پادشاه محبوب»ش و رژيم سلطنتي ايران را شاهد باشد.
امير اسدالله علم، رجل سرشناس دوران پهلوي دوم، روز 24 فروردين 1357 در بيمارستاني در آمريكا درگذشت. علم از تير 1341 تا اسفند 1342 نخستوزير ايران بود و حوادث سرنوشتسازي در دوران زمامداري او به وقوع پيوست. او همچنين از آذر 1345 تا مرداد 1356 وزير دربار شاهنشاهي و نزديكترين مشاور شاه بود و از نزديك در جريان تصميمگيريهاي مهم كشور قرار داشت. يادداشتهاي روزانه او از اين دوران (كه بخشي از آن منتشر شده است) براي شناختن روابط دربار، شيوه تفكر و عمل شاه و نقش علم و ساير اطرافيان در تصميمگيريهاي او اهميتي بينظير دارد.
خانزاده
اميراسدالله در سال 1298 در بيرجند متولد شد. او فرزند شوكتالملك علم، امير قدرتمند قائنات بود كه سالها بر خراسان جنوبي حكومت داشت. اميراسدالله كه تنها پسر شوكتالملك بود، تحصيلات ابتدايي و متوسطه خود را در بيرجند گذراند و زبان فرانسه آموخت. شوكتالملك قصد داشت پسرش را براي تحصيل دانشگاهي به اروپا بفرستد، ولي وقتي در اين مورد با رضاشاه مشورت كرد، ناچار شد به توصيه شاه اسدالله را راهي دانشكده كشاورزي كرج كند. علم مدتي بعد، باز هم به توصيه رضاشاه، با دختر قوامالملك شيرازي ازدواج كرد. انگيزه رضاشاه براي ترتيب دادن اين ازدواج و نمونههايي شبيه آن، گرد آوردن خانوادههاي سرشناس غير قاجار در اطراف خانواده خود بود. از آنجا كه پسر قوامالملك براي همسري اشرف پهلوي برگزيده شده بود، علم نيز پس از ازدواج با دختر قوامالملك به خانواده سلطنتي نزديك شد و با محمدرضا پهلوي، وليعهد وقت، آشنايي يافت. او پس از حوادث شهريور 1320 و اشغال ايران، به بيرجند بازگشت و اداره املاك خانوادهاش را به عهده گرفت.
ورود اسدالله علم به دنياي سياست در سال 1324 و به هنگام نخستوزيري محسن صدر (صدرالاشراف) اتفاق افتاد. در اين زمان علم به عنوان نماينده نخستوزير مأمور رسيدگي به شكايات مردم سيستان از ستم مأموران دولتي شد و از عهده اين كار به خوبي برآمد. اين سابقه باعث شد او در اواخر سال 1324 توسط قوامالسلطنه (نخستوزير وقت) به فرمانداري كل سيستان و بلوچستان منصوب شود. علم در سال 1328 و در سي سالگي براي نخستين بار وارد دولت شد و وزارت كشور را در دولت ساعد به عهده گرفت. اين انتصاب به توصيه شخص شاه بود و معروف است كه ساعد هنگامي كه از شاه شنيد بايد علم را به وزارت كشور بگمارد، گمان كرد منظور شاه شوكتالملك است، اما پس از آنكه اميراسدالله جوان را ديد، تازه دريافت كه شوكتالملك سالها پيش مرده است!
ورود امثال علم به جمع وزراي دولت، از نخستين نشانههاي افزايش قدرت و نفوذ شاه جوان در اركان حكومت بود كه روند آن پس از حادثه ترور ناموفق 15 بهمن 1327 با تغيير قانون اساسي آغاز شد. علم مدتي بعد و در جريان ترميم كابينه ساعد به وزارت كشاورزي انتقال يافت. او در دولت علي منصور (منصورالملك) نيز وزير كشاورزي بود، اما پس از روي كار آمدن دولت رزمآرا از دولت خارج شد. اصرار شاه بر حضور علم در دولت باعث شد رزمآرا چند ماه بعد او را به عنوان وزير كار وارد كابينه كند. گروهي از پژوهشگران شواهدي ارائه كردهاند مبني بر اينكه شاه از طرح ترور رزمآرا اطلاع داشته و حتي ترتيبي اتخاذ كرده كه در صورت ناموفق بودن ضارب در ترور نخستوزير، يك نظامي او را به قتل برساند (كه ظاهراً همينطور هم شد). آنچه در اين ميان به علم مربوط ميشود، نقشي است كه او در كشاندن رزمآرا به محل وقوع سوءقصد داشته است. در واقع چنانچه بپذيريم كه شاه در ترور رزمآرا نقش داشته، عامل او در اين اقدام، اسدالله علم بوده است.
دولتمرد
ترور رزمآرا جنبش ملي شدن نفت ايران را سرعت بخشيد و حدود دو ماه بعد به نخستوزيري دكتر مصدق انجاميد. دوران زمامداري مصدق با كاهش اقتدار شاه و به هم ريختن وضع روحي او همراه بود. علم در اين دوران نسبت به شاه كاملاً وفادار ماند و همين وفاداري باعث شد در سالهاي پس از كودتا هميشه مورد عنايت او باشد. او چند سال سرپرست املاك پهلوي بود و در دوران نخستوزيري دكتر اقبال، به خواست شاه، حزب مردم را تشكيل داد. اين اقدام نشان ميدهد كه شاه از همان هنگام در فكر نخستوزيري علم بوده است اما اين امر تا سقوط دولت اميني در سال 1341 به تأخير افتاد.
دوران نخستوزيري علم (1341-1342) با حوادث بسيار مهمي چون آغاز اصلاحات ارضي و انقلاب سفيد، درافتادن حكومت با دستگاه روحانيت، قيام 15 خرداد 42 و دستگيري آيتالله خميني مصادف بود كه علم در اكثر آنها نقش تعيين كننده داشت. او كه همه اين حوادث را پشت سر گذاشته بود و انتظار داشت سالهاي زمامدارياش طولاني باشد، اواخر سال 42 ناچار شد به رغم ميلش جاي خود را به حسنعلي منصور بدهد. منصور كه حزب «ايراننوين» را در رقابت به حزب مردم تأسيس كرده بود در بهمنماه 1343 به دست هواداران آيتالله خميني به قتل رسيد و اميرعباس هويدا جاي او را گرفت. علم نيز كه پس از كنارهگيري اجباري از نخستوزيري به رياست دانشگاه شيراز منصوب شده بود، در سال 1345 به وزارت دربار فراخوانده شد و تقريباً تا پايان عمر اين موقعيت حساس را در اختيار داشت. او در اين سالها همواره كوشيد هويدا را از چشم شاه بيندازد كه البته در كمال تعجب موفق نشد. علم و نزديكانش در اين سالها از نظر مالي بهرههاي فراواني از نفوذ و جايگاه او بردند. او در عين حال ترتيب دهنده برنامههاي خوشگذراني شاه بود و به همين دليل دشمني ملكه فرح و اطرافيان او را بر ميانگيخت. علم در سالهاي آخر عمر به بيماري سرطان خون مبتلا شده بود كه سرانجام نيز به مرگ او انجاميد. او در مرداد 1356 و در هنگامي كه براي درمان در فرانسه به سر ميبرد، به دستور شاه از وزارت دربار استعفاء كرد و با كمال حيرت شاهد بود كه هويدا به جاي او گمارده شده است. علم در يكي دو سال آخر عمرش وضعيت بحراني رژيم را دريافته بود، اما نتوانست توجّه شاه را به آن جلب كند. او آغاز انقلاب اسلامي ايران را به چشم ديد، اما آنقدر زنده نماند تا سقوط «پادشاه محبوب»ش و رژيم سلطنتي ايران را شاهد باشد.
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی