چهارشنبه، فروردین ۳۱، ۱۳۸۴

نفوذ به حلقه نزديك

آغاز سال 1354 هجري شمسي با اوج‌گيري حوادث مربوط فعاليت‌هاي سازمان‌هاي مسلح مخالف رژيم شاه همراه بود. اوج‌گيري اين گونه فعاليت‌ها احتمالاً با اقدام روز 30 فروردين مأموران ساواك در قتل 9 تن از زندانيان سياسي در زندان اوين ارتباط داشت. گفته مي‌شود در اين روز پرويز ثابتي (معروف به «مقام امنيتي» كه مسئول بخش امنيت داخلي ساواك بود) به همراه عطاپور، عضدي و رسولي (سه مأمور سرشناس سازمان امنيت) در زندان اوين حضور يافتند و زندانيان مذكور را در يك صحنه‌سازي به قتل رساندند. در اين ماجرا محمد چوپان‌زاده، جليل افشار، عزيز سرمدي، بيژن جزني، حسين ضياء ظريفي، كاظم ذولانوار، مصطفي جوان خوشدل، مشعوف كلانتري و عباس سوركي (اعضاي سازمان‌هاي فدائيان خلق و مجاهدين خلق) به قتل رسيدند. مقامات امنيتي روز بعد اعلام كردند اين 9 زنداني در داخل زندان به تحريك زندانيان ديگر مي‌پرداختند و هنگامي كه قصد فرار از زندان را داشتند به دست نگهبانان كشته شده‌اند.
كاترين
چند روز بعد اعضاي يك گروه كوچك چريكي در قزوين با مأموران ژاندارمري درگير شدند. در پي اين درگيري كاترين عدل و بهمن حجت كاشاني در كوه‌هاي خرم‌دره (جنوب زنجان) در يك غار به محاصره مأموران در آمدند. در زدوخوردي كه ميان دو طرف پيش آمد، كاترين عدل كشته شد و همسرش گريخت، هر چند او نيز چند روز بعد در خيابان شهرآراي تهران، در درگيري مسلحانه با مأموران امنيتي به قتل رسيد. نكته عجيب و تكان‌دهنده در اين ميان رابطه نزديكي بود كه خانواده‌هاي عدل و حجت كاشاني با دربار داشتند. پدر كاترين، پروفسور يحيي عدل، جراح برجسته و دوست نزديك شاه بود. خود كاترين نيز از دوستان صميمي فرزندان اشرف پهلوي به حساب مي‌آمد. ناگفته پيداست كه كشته شدن او و همسرش چه تكاني در محافل نزديك به دربار به وجود آورد. اين حادثه نشان‌دهنده نفوذ تفكرات راديكال ضد رژيم به نزديك‌ترين حلقه‌هاي رهبري بود.
حادثه‌اي ديگر در دانشگاه نيز، درست يكي دو روز پيش از كشته شدن كاترين عدل، تعجب شاه و علم (وزير وقت دربار) را برانگيخته بود. به نوشته علم در يادداشت‌هاي روز 28 فروردين 1354: «[اعليحضرت] فرمودند جاي تعجب است كه ديروز در يك جلسه هزار نفري دانشجويان تهران، يك عده ششصد نفري برخاسته و براي شهدا، همين خرابكاران، اداي احترام كرده‌اند و از اين حيث خاطر شاهنشاه مكدّر بود. حق هم با ايشان است. واقعاً ديگر براي اين مردم چه بكند؟ آخر مگر نه تحصيلات از ابتدايي تا دانشگاه مجاني شده است؟ و آخر مگر نه اين خرابكاران كه ديروز در قزوين كشته و گرفتار شدند چند نفر افسر را كشتند؟ عرض كردم گاهي كار شست‌وشوي مغزي به اين جاها مي‌كشد. فرمودند ممكن است، ولي آخر چرا خودمان نمي‌توانيم اين كار را بكنيم؟ اين ديگر جوابي نداشت و ندارد، الا اينكه بايد عرض مي‌كردم دستگاه‌هاي ما عاجزند.»
جالب اينجاست كه حادثه قتل 9 زنداني سياسي در زندان اوين درست روز بعد از اين گفتگو اتفاق مي‌افتد. مي‌توان حدس زد مقامات ساواك با احساس خطر از نفوذ بالقوه انديشه‌هاي راديكال سازمان‌هاي مسلح انقلابي، به فكر نابود كردن زندانيان افتاده‌اند. براي درك فضاي آن‌روز دانشگاه‌ها و محافل جوانان از طبقات مختلف، علاوه بر پژوهش‌هاي تاريخي، مي‌توان به رمان‌هايي چون «جزيره سرگرداني»، «ساربان سرگردان» (هر دو نوشته سيمين دانشور) و «لاله برافروخت» (نوشته اسماعيل فصيح) نگاه كرد.
اعدام انقلابي
پس از پيروزي انقلاب اسلامي، دست‌كم يك تن از مأموراني كه گفته مي‌شد در قتل 9 زنداني دست داشته است، به زندان افتاد و محاكمه شد. او كه بهمن نادري‌پور نام داشت و به «تهراني» معروف بود، ماجرا را در يك برنامه تلويزيوني تعريف كرد.
روزنامه كيهان در شماره 19 ارديبهشت 1358 (با نثر و زباني كه آن‌روزها متداول بود) در گزارشي از گفته‌هاي او نوشت: «تهراني در اين گفت‌وگو كه نزديك به يك ساعت طول كشيد اعتراف كرد كه دژخيمان ساواك 9 زنداني سياسي را به روي تپه اوين برده و توسط شكنجه‌گران به مسلسل بستند. او گفت به دستور ثابتي، عطاپور و ديگر بازجويان ساواك ابتدا در رستوران آمريكايي‌ها دور هم جمع شدند. در اين جلسه دستور ثابتي براي اعدام 9 تن از مجاهدان و فدائيان اعلام شد. پس از اين جلسه 9 زنداني... به بالاي تپه اوين برده شدند. در اينجا سربازي كه روي تپه پاسداري مي‌داد مرخص شد و سپس عطاپور (معروف به حسين‌زاده) كه همه‌كاره كميته [مشترك ضد خرابكاري] بود، به زندانيان گفت: شما ما را در دادگاه‌هاي انقلابي محاكمه و به اعدام، آن هم اعدام انقلابي، محكوم مي‌كنيد. به همين جهت ما هم تصميم گرفته‌ايم كه شما را به اينجا بياوريم و محاكمه و اعدام انقلابي كنيم. بيژن جزني و مصطفي خوشدل به شدت به اين مسخره‌بازي عطاپور اعتراض كردند. پس از اين اعتراض، عطاپور شروع اعدام را اعلام كرد و دستور داد زندانيان را آزاد كنند و بعد با مسلسل يوزي 9 زنداني را به رگبار بست. پس از تمام شدن خشاب، مسلسل را به شكنجه‌گر بعدي داد و او هم يك خشاب به طرف زندانيان شليك كرد و همه بازجوها و شكنجه‌گران به ترتيب به زندانيان شليك كردند».

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی