مذاكرات تلخ
مذاكرات نفت ميان نمايندگان دولت ايران و سر جان كدمن (رئيسكل شركت نفت جنوب) روز نهم ارديبهشت 1312 پايان يافت. نتيجه اين مذاكرات و توافقي كه به دست آمد، در قرارداد معروف 1933 (1312) بازتاب يافت كه مدتي بعد ميان دو طرف امضاء شد. رضاشاه در آذرماه 1311 در اثر خشم ناشي از كاهش شديد درآمد نفتي ايران و بينتيجه ماندن مذاكرات طولاني چهار ساله با شركت، دستور داد امتيازنامه دارسي لغو شود. تيمورتاش (وزير مقتدر دربار) كه در آن چهار سال، مذاكره با بريتانيا را پيش برده بود، مورد بدگماني و خشم شاه قرار گرفت و سقوط كرد. در چنين شرايطي دو طرف مذاكراتي را براي حل اختلاف و رسيدن به توافقي تازه آغاز كردند. طرف ايراني در اين مذاكرات كوشش كرد منافع خود را به طور كامل مورد نظر قرار دهد و در قرارداد جديد بگنجاند. اما لغو يكطرفه قرارداد پيشين دست بالاي ايران را در مذاكرات از ميان برده و وضعيت بغرنجي به وجود آورده بود كه كار را با دشواري روبرو كرد. شركت نفت اقدام دولت ايران را غيرقانوني خواند و دولت انگلستان (كه سهامدار اصلي شركت نفت بود) از دولت ايران به جامعه ملل شكايت برد. جامعه ملل طرفين را به گفتگوي دوجانبه فراخواند و قرار شد در صورت بينتيجه ماندن اين گفتگو، موضوع بار ديگر در جامعه مطرح شود. بنابراين سر جان كدمن به همراه گروهي از كارشناسان شركت اواسط فروردينماه 1312 براي انجام گفتگو به تهران وارد شدند.
موقعيت مستحكم
مصطفي فاتح، نويسنده كتاب «پنجاه سال نفت ايران»، در آن زمان به عنوان معاون رئيس دفتر شركت نفت در تهران مشغول به كار بود و در جريان مذاكرات قرار داشت. او در مورد مذاكرات بينتيجه چهار ساله مينويسد: «مذاكرات بين دولت و شركت از سال 1927 به بعد تحت نظر تيمورتاش انجام ميگرفت و از روي انصاف بايد گفت كه تيمورتاش در تمام مدت مذاكرات كوشش فراوان داشت كه اختلافات با شركت به طرز خوبي رفع شده و منافع ايران به بهترين وجهي تأمين گردد. متأسفانه در آخر كار رئيس مملكت (رضاشاه) به او ظنين شد و تصور كرد كه تعويق در امر نفت تا اندازهاي مربوط به او ميباشد و فوري پس از لغو امتياز دارسي او را از كار بركنار كرد، در صورتي كه سوءظن به تيمور موردي نداشت. در غالب مذاكراتي كه در تهران بين وزير دربار و مدير شركت صورت ميگرفت من حاضر و ناظر بودم كه تيمورتاش نه تنها با جدّيت در صدد استيفاي حق ايران بود بلكه عجله هم در اين كار ميكرد و هيچگاه قصد تعويق در كار را نداشت.»
فاتح بيش از سي سال در شركت نفت انگليس و ايران شاغل بود و يكي از برجستهترين كارشناسان نفت محسوب ميشد. او ابراز عقيده كرده است در صورتي كه ايران امتياز دارسي را لغو نميكرد، «موقعيت بسيار مستحكمي» در قبال شركت داشت و ميتوانست بدون هياهو حقوق خود را به دست آورد. مثلاً به نوشته او «خسارت وارده به ايران در نتيجه فروش نفت ارزان از طرف شركت به دولت انگليس از ادعاهاي مشروع و دنياپسندي بود كه هر جا مطرح ميشد، به محكوميت شركت و پرداخت خسارت منتهي ميشد».
اما اين «موقعيت بسيار مستحكم» با لغو يكجانبه امتيازنامه دارسي از ميان رفت. حال ايران بود كه ميبايست در مجامع بينالمللي از اقدام خود در لغو يك امتيازنامه معتبر دفاع كند. دولت انگلستان نيز بهانه خوبي پيدا كرد كه در قبال دولت ايران موضعي سخت اتخاذ كند. گروهي از صاحبنظران عقيده دارند يكي از دلايلي كه رضاشاه سرانجام ناچار شد تمديد مدت قرارداد را به مدت شصتسال ديگر بپذيرد، هراس او از احتمال تحريك به شورش عشاير جنوب توسط انگلستان بود.
سرانجام
كدمن (رئيس شركت نفت) در نيمه فروردين 1312 به توصيه جامعه ملل براي گفتگو با مقامات ايران وارد تهران شد و خواست با شاه ملاقات كند. اما درخواست او پذيرفته نشد. كدمن دلگير شد و از حضور در مذاكرات خودداري كرد. نمايندگان ديگر شركت در گفتگو با مقامات ايران (فروغي وزير خارجه، داور وزير عدليه، تقيزاده وزير ماليه و حسين علاء رئيس بانك ملي) شركت كردند، اما هنگامي كه با پافشاري طرف ايراني روبرو شدند، با تلگراف از لندن كسب تكليف كردند و پاسخ گرفتند كه پيشنهادات و شرايط طرف ايراني قابل پذيرش نيست. كدمن در تماس با فروغي (وزيرخارجه) اطلاع داد كه مذاكرات به بنبست رسيده و لذا او قصد خروج از كشور را دارد. روز بعد از دربار خبر رسيد كه شاه آماده ملاقات با كدمن است.
فاتح در كتاب خود شرح اين ملاقات را از زبان كدمن چنين نوشته است: «شاه با نهايت مهرباني ما را پذيرفت و مثل اينكه هيچ اطلاعي از جريان مذاكرات ندارد درباره پيشرفت مذاكرات استفسار كرد. من به او گفتم كه پيشنهادهاي نمايندگان دولت به اندازهاي سنگين است كه شركت نميتواند آنها را بپذيرد و لذا مذاكرات قطع شده است. شاه بينهايت اظهار تعجب كرده و گفت كه خود او بين طرفين واسطه شده و توافقي ايجاد خواهد كرد و دستور داد كه عصر همان روز جلسهاي با حضور او تشكيل شود تا كار فيصله يابد.»
فروغي و تقيزاده در جلسه عصر حضور داشتند و در مورد پيشنهادات خود توضيح دادند. طرف انگليسي هم نظر خود را گفت. شاه در مورد مسائل مالي ميانه را گرفت و توافق حاصل شد. اما كدمن ناگهان موضوع افزايش مدت قرارداد را مطرح كرد. او ابتدا برافروخته شد و گفت: «اين كار به هيچوجه شدني نيست. ميخواهيد كه ما سي سال بر گذشتگان براي اين كار (دادن امتياز دارسي) لعنت كردهايم، پنجاه سال مورد لعن مردم و آيندگان بشويم؟» اما سرانجلام (احتمالاً از ترس اقدامات خصمانه بريتانيا) موضوع را پذيرفت.
مذاكرات نفت ميان نمايندگان دولت ايران و سر جان كدمن (رئيسكل شركت نفت جنوب) روز نهم ارديبهشت 1312 پايان يافت. نتيجه اين مذاكرات و توافقي كه به دست آمد، در قرارداد معروف 1933 (1312) بازتاب يافت كه مدتي بعد ميان دو طرف امضاء شد. رضاشاه در آذرماه 1311 در اثر خشم ناشي از كاهش شديد درآمد نفتي ايران و بينتيجه ماندن مذاكرات طولاني چهار ساله با شركت، دستور داد امتيازنامه دارسي لغو شود. تيمورتاش (وزير مقتدر دربار) كه در آن چهار سال، مذاكره با بريتانيا را پيش برده بود، مورد بدگماني و خشم شاه قرار گرفت و سقوط كرد. در چنين شرايطي دو طرف مذاكراتي را براي حل اختلاف و رسيدن به توافقي تازه آغاز كردند. طرف ايراني در اين مذاكرات كوشش كرد منافع خود را به طور كامل مورد نظر قرار دهد و در قرارداد جديد بگنجاند. اما لغو يكطرفه قرارداد پيشين دست بالاي ايران را در مذاكرات از ميان برده و وضعيت بغرنجي به وجود آورده بود كه كار را با دشواري روبرو كرد. شركت نفت اقدام دولت ايران را غيرقانوني خواند و دولت انگلستان (كه سهامدار اصلي شركت نفت بود) از دولت ايران به جامعه ملل شكايت برد. جامعه ملل طرفين را به گفتگوي دوجانبه فراخواند و قرار شد در صورت بينتيجه ماندن اين گفتگو، موضوع بار ديگر در جامعه مطرح شود. بنابراين سر جان كدمن به همراه گروهي از كارشناسان شركت اواسط فروردينماه 1312 براي انجام گفتگو به تهران وارد شدند.
موقعيت مستحكم
مصطفي فاتح، نويسنده كتاب «پنجاه سال نفت ايران»، در آن زمان به عنوان معاون رئيس دفتر شركت نفت در تهران مشغول به كار بود و در جريان مذاكرات قرار داشت. او در مورد مذاكرات بينتيجه چهار ساله مينويسد: «مذاكرات بين دولت و شركت از سال 1927 به بعد تحت نظر تيمورتاش انجام ميگرفت و از روي انصاف بايد گفت كه تيمورتاش در تمام مدت مذاكرات كوشش فراوان داشت كه اختلافات با شركت به طرز خوبي رفع شده و منافع ايران به بهترين وجهي تأمين گردد. متأسفانه در آخر كار رئيس مملكت (رضاشاه) به او ظنين شد و تصور كرد كه تعويق در امر نفت تا اندازهاي مربوط به او ميباشد و فوري پس از لغو امتياز دارسي او را از كار بركنار كرد، در صورتي كه سوءظن به تيمور موردي نداشت. در غالب مذاكراتي كه در تهران بين وزير دربار و مدير شركت صورت ميگرفت من حاضر و ناظر بودم كه تيمورتاش نه تنها با جدّيت در صدد استيفاي حق ايران بود بلكه عجله هم در اين كار ميكرد و هيچگاه قصد تعويق در كار را نداشت.»
فاتح بيش از سي سال در شركت نفت انگليس و ايران شاغل بود و يكي از برجستهترين كارشناسان نفت محسوب ميشد. او ابراز عقيده كرده است در صورتي كه ايران امتياز دارسي را لغو نميكرد، «موقعيت بسيار مستحكمي» در قبال شركت داشت و ميتوانست بدون هياهو حقوق خود را به دست آورد. مثلاً به نوشته او «خسارت وارده به ايران در نتيجه فروش نفت ارزان از طرف شركت به دولت انگليس از ادعاهاي مشروع و دنياپسندي بود كه هر جا مطرح ميشد، به محكوميت شركت و پرداخت خسارت منتهي ميشد».
اما اين «موقعيت بسيار مستحكم» با لغو يكجانبه امتيازنامه دارسي از ميان رفت. حال ايران بود كه ميبايست در مجامع بينالمللي از اقدام خود در لغو يك امتيازنامه معتبر دفاع كند. دولت انگلستان نيز بهانه خوبي پيدا كرد كه در قبال دولت ايران موضعي سخت اتخاذ كند. گروهي از صاحبنظران عقيده دارند يكي از دلايلي كه رضاشاه سرانجام ناچار شد تمديد مدت قرارداد را به مدت شصتسال ديگر بپذيرد، هراس او از احتمال تحريك به شورش عشاير جنوب توسط انگلستان بود.
سرانجام
كدمن (رئيس شركت نفت) در نيمه فروردين 1312 به توصيه جامعه ملل براي گفتگو با مقامات ايران وارد تهران شد و خواست با شاه ملاقات كند. اما درخواست او پذيرفته نشد. كدمن دلگير شد و از حضور در مذاكرات خودداري كرد. نمايندگان ديگر شركت در گفتگو با مقامات ايران (فروغي وزير خارجه، داور وزير عدليه، تقيزاده وزير ماليه و حسين علاء رئيس بانك ملي) شركت كردند، اما هنگامي كه با پافشاري طرف ايراني روبرو شدند، با تلگراف از لندن كسب تكليف كردند و پاسخ گرفتند كه پيشنهادات و شرايط طرف ايراني قابل پذيرش نيست. كدمن در تماس با فروغي (وزيرخارجه) اطلاع داد كه مذاكرات به بنبست رسيده و لذا او قصد خروج از كشور را دارد. روز بعد از دربار خبر رسيد كه شاه آماده ملاقات با كدمن است.
فاتح در كتاب خود شرح اين ملاقات را از زبان كدمن چنين نوشته است: «شاه با نهايت مهرباني ما را پذيرفت و مثل اينكه هيچ اطلاعي از جريان مذاكرات ندارد درباره پيشرفت مذاكرات استفسار كرد. من به او گفتم كه پيشنهادهاي نمايندگان دولت به اندازهاي سنگين است كه شركت نميتواند آنها را بپذيرد و لذا مذاكرات قطع شده است. شاه بينهايت اظهار تعجب كرده و گفت كه خود او بين طرفين واسطه شده و توافقي ايجاد خواهد كرد و دستور داد كه عصر همان روز جلسهاي با حضور او تشكيل شود تا كار فيصله يابد.»
فروغي و تقيزاده در جلسه عصر حضور داشتند و در مورد پيشنهادات خود توضيح دادند. طرف انگليسي هم نظر خود را گفت. شاه در مورد مسائل مالي ميانه را گرفت و توافق حاصل شد. اما كدمن ناگهان موضوع افزايش مدت قرارداد را مطرح كرد. او ابتدا برافروخته شد و گفت: «اين كار به هيچوجه شدني نيست. ميخواهيد كه ما سي سال بر گذشتگان براي اين كار (دادن امتياز دارسي) لعنت كردهايم، پنجاه سال مورد لعن مردم و آيندگان بشويم؟» اما سرانجلام (احتمالاً از ترس اقدامات خصمانه بريتانيا) موضوع را پذيرفت.
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی