اقدام عليه بهائيت
آيتالله حاجحسين بروجردي روز 17 ارديبهشت 1334 در نامهاي به حجتالاسلام فلسفي از مبارزات پيگير او عليه بهائيت تقدير كرد. آيتالله سيد محمد بهبهاني نيز همان روز در ملاقاتي با شاه از اقدام دولت در تصرف حظيرهالقدس (مركز مذهبي بهائيان) در خيابان حافظ تهران تشكر كرد. روز قبل (16 ارديبهشت 1334) عده زيادي از مردم خشمگين كه در اثر سخنرانيهاي راديويي پياپي آقاي فلسفي نسبت به بهاييها برآشفته شده بودند، در اطراف حظيرهالقدس تجمع كردند و قصد داشتند اين مركز را از ميان ببرند. اما سرتيپ تيمور بختيار (فرماندار نظامي تهران) و سرلشكر باتمانقليچ (رئيس ستاد ارتش) با شش كاميون سرباز مسلح در محل حاضر شدند و ساختمان را تصرّف كردند. دخالت فرماندهان ارشد نظامي در اين ماجرا نشان ميداد كه ميان سران روحانيت و حكومت در اين مورد توافقي به وجود آمده بود.
مذاكره
مبارزه عليه بهائيان را از مهمترين اقدامات آيتالله بروجردي قلمداد كردهاند. آيتالله حسينعلي منتظري در خاطرات خود در اين مورد گفته است: «مرحوم آيتالله بروجردي خيلي ضد بهايي بود، مثلاً در طرفهاي يزد يك بهايي را كشته بودند و بنا بود قاتل را اعدام كنند، آن هم در روز پانزده شعبان، آقاي بروجردي در اين قضيه خواب نداشت و ميخواست به هر قيمتي كه هست از اعدام او جلوگيري كند... گويا اين شخص پس از قتل فرار كرده بود به عراق و دولت عراق او را گرفته بود و به دولت ايران تحويل داده بود و بالاخره هم آن شخص ظاهراً اعدام نشد. خلاصه آيتالله بروجردي با بهاييها خيلي بد بود، گويا يك سال (1334) ماه رمضان كه آقاي فلسفي از راديو صحبت ميكرد آقاي بروجردي به او گفته بود كه عليه بهائيت صحبت كند، آيتالله كاشاني هم با اين معنا موافق بود. آقاي فلسفي در آن ماه رمضان شروع كرد عليه بهاييها صحبت كردن، صحبت آقاي فلسفي در آن سال خيلي گل كرد و مردم همه اطراف راديوها جمع ميشدند صحبتهاي آقاي فلسفي را گوش كنند، بعد يكدفعه دولت به دستور شاه جلوي سخنراني آقاي فلسفي را گرفت؛ در همان زمان مشخص بود كه مشوّق آقاي فلسفي آيتالله بروجردي است و مخالفت شاه با پخش سخنراني آقاي فلسفي مخالفت شاه با آيتالله بروجردي تلقي ميشد.»
در آن هنگام آيتالله خميني روابط بسيار نزديكي با آيتالله بروجردي داشت، به طوري كه از او به عنوان «وزيرخارجه آقاي بروجردي» ياد ميشد. مهدي حائري يزدي (يكي ديگر از نزديكان آقاي بروجردي در آن دوران) در خاطرات خود اشاره ميكند كه آقاي بروجردي يك بار آيتالله خميني را براي مذاكره در مورد بهاييها نزد شاه فرستاده كه احتمالاً پس از قطع سخنرانيهاي ضد بهايي در راديو بوده است. به گفته حائري يزدي: «آقاي خميني از طرف آقاي بروجردي به دربار رفت و شاه را ملاقات كرد. بعد از اينكه شاه را ملاقات كرد من خودم ايشان را ديدم... خودش براي من تعريف كرد. گفت كه بله، من از طرف آقاي بروجردي رفتم شاه را ملاقات كردم. در آن جلسه آقاي خميني واقعاً خيلي شاداب و نيرومند به نظر ميرسيد. به طوري كه براي خود من نقل كرد [به شاه] گفته بود: «... پدر تاجدار شما اين گروه ضاله را داد به طويله بستند... الآن هم مردم ايران همان جريان را از شما انتظار دارند». اين مطلبي بود كه آقاي خميني براي بنده نقل كردند... [ايشان] گفتند: «اين جوان (شاه) آهي كشيد و گفت: آقاي خميني! شما الآن را با آنوقت مقايسه نكنيد. آنوقت همه وزراء و همه رجال مملكت از پدرم حرفشنوي داشتند. جرأت نميكردند تخطي كنند. الآن حتي وزير دربار من هم از من حرفشنوي ندارد»... آيتالله بروجردي [در آن هنگام] نقشهاش اين بود كه مقدار زيادي بهاييها را كه به نظر ايشان خيلي اخلالگري ميكردند، حتي به امنيت مملكت ايران هم مخل بودند، زير كنترل اسلام در آورد. بنابراين با شاه توطئه كرده بود كه يك مقدار زيادي اينها را كنترل كند. از جمله اين كه مركز تبليغاتشان را كه همان حظيرهالقدس در خيابان حافظ است، تعطيل نمايد.» («خاطرات دكتر مهدي حائري يزدي» طرح تاريخ شفاهي ايران، نشر كتاب نادر)
فتوا
برخورد با بهائيها به طور همزمان در ساير نقاط كشور نيز به ابتكار آيتالله بروجردي جريان داشت. ايشان در پاسخ به استفتايي در مورد معاشرت و رابطه با بهائيها، اعلام كرده بود: «لازم است مسلمين با اين فرقه معاشرت و مخالطه و معامله را ترك كنند، فقط از مسلمين تقاضا دارم آرامش و حفظ انتظام را از دست ندهند». علماي نجفآباد و گروهي از روحانيون اصفهان با تكيه بر همين فتوا، نوعي بايكوت را عليه اجتماع بهاييهاي آنجا اعلام كردند كه آسيب زيادي به آنان زد. پيروان اين فرقه تا پيش از آن در نجفآباد نفوذ زيادي داشتند و حتي عدهاي از مهمترين بازرگانان بازار نجفآباد بهايي بودند، اما پس از اعلام بايكوت اجتماع آنها از هم پاشيد و حظيرهالقدس آنها نيز شبانه به آتش كشيده شد.
علماي نجف نيز در اين مبارزه همراهي داشتند. از جمله آيتالله حاج سيد جمال گلپايگاني در پاسخ به استفتاي آقاي منتظري نوشته بود: «معاشرت و مخالطه و معامله با اين طائفه ضاله مضله كه ضرر آنها به دين و ملت و دولت و منحرف كردن آنها مردم را از طريق حق بيان كردني نيست، به انواعها و اقسامها حرام است و اجتناب از آنها لازم است كما اينكه حضرت آيتالله بروجردي متعنا الله و جميع المسلمين بطول بقائه مرقوم فرمودند و حكم آن بزرگوار لازم الاتباع و مخالفت ايشان حرام و در حد شرك بالله است». همچنين آيتالله حاج سيد محمود شاهرودي و آيتالله سيد عبدالهادي شيرازي نيز در تأييد فتواي آقاي بروجردي فتاوي صادر كردند.
بحث مبارزه با بهائيان در روزهاي پس از تصرف حظيرهالقدس در تهران، به مجلس شوراي ملي نيز كشيده شد و دولت چند روز بعد گزارشي از انحلال مجامع بهائيان به مجلس ارائه كرد؛ هر چند حكومت در عين حال ناچار شد تدابيري هم براي جلوگيري از قتلعام بهائيان در اثر خشم عمومي به كار گيرد.
آيتالله حاجحسين بروجردي روز 17 ارديبهشت 1334 در نامهاي به حجتالاسلام فلسفي از مبارزات پيگير او عليه بهائيت تقدير كرد. آيتالله سيد محمد بهبهاني نيز همان روز در ملاقاتي با شاه از اقدام دولت در تصرف حظيرهالقدس (مركز مذهبي بهائيان) در خيابان حافظ تهران تشكر كرد. روز قبل (16 ارديبهشت 1334) عده زيادي از مردم خشمگين كه در اثر سخنرانيهاي راديويي پياپي آقاي فلسفي نسبت به بهاييها برآشفته شده بودند، در اطراف حظيرهالقدس تجمع كردند و قصد داشتند اين مركز را از ميان ببرند. اما سرتيپ تيمور بختيار (فرماندار نظامي تهران) و سرلشكر باتمانقليچ (رئيس ستاد ارتش) با شش كاميون سرباز مسلح در محل حاضر شدند و ساختمان را تصرّف كردند. دخالت فرماندهان ارشد نظامي در اين ماجرا نشان ميداد كه ميان سران روحانيت و حكومت در اين مورد توافقي به وجود آمده بود.
مذاكره
مبارزه عليه بهائيان را از مهمترين اقدامات آيتالله بروجردي قلمداد كردهاند. آيتالله حسينعلي منتظري در خاطرات خود در اين مورد گفته است: «مرحوم آيتالله بروجردي خيلي ضد بهايي بود، مثلاً در طرفهاي يزد يك بهايي را كشته بودند و بنا بود قاتل را اعدام كنند، آن هم در روز پانزده شعبان، آقاي بروجردي در اين قضيه خواب نداشت و ميخواست به هر قيمتي كه هست از اعدام او جلوگيري كند... گويا اين شخص پس از قتل فرار كرده بود به عراق و دولت عراق او را گرفته بود و به دولت ايران تحويل داده بود و بالاخره هم آن شخص ظاهراً اعدام نشد. خلاصه آيتالله بروجردي با بهاييها خيلي بد بود، گويا يك سال (1334) ماه رمضان كه آقاي فلسفي از راديو صحبت ميكرد آقاي بروجردي به او گفته بود كه عليه بهائيت صحبت كند، آيتالله كاشاني هم با اين معنا موافق بود. آقاي فلسفي در آن ماه رمضان شروع كرد عليه بهاييها صحبت كردن، صحبت آقاي فلسفي در آن سال خيلي گل كرد و مردم همه اطراف راديوها جمع ميشدند صحبتهاي آقاي فلسفي را گوش كنند، بعد يكدفعه دولت به دستور شاه جلوي سخنراني آقاي فلسفي را گرفت؛ در همان زمان مشخص بود كه مشوّق آقاي فلسفي آيتالله بروجردي است و مخالفت شاه با پخش سخنراني آقاي فلسفي مخالفت شاه با آيتالله بروجردي تلقي ميشد.»
در آن هنگام آيتالله خميني روابط بسيار نزديكي با آيتالله بروجردي داشت، به طوري كه از او به عنوان «وزيرخارجه آقاي بروجردي» ياد ميشد. مهدي حائري يزدي (يكي ديگر از نزديكان آقاي بروجردي در آن دوران) در خاطرات خود اشاره ميكند كه آقاي بروجردي يك بار آيتالله خميني را براي مذاكره در مورد بهاييها نزد شاه فرستاده كه احتمالاً پس از قطع سخنرانيهاي ضد بهايي در راديو بوده است. به گفته حائري يزدي: «آقاي خميني از طرف آقاي بروجردي به دربار رفت و شاه را ملاقات كرد. بعد از اينكه شاه را ملاقات كرد من خودم ايشان را ديدم... خودش براي من تعريف كرد. گفت كه بله، من از طرف آقاي بروجردي رفتم شاه را ملاقات كردم. در آن جلسه آقاي خميني واقعاً خيلي شاداب و نيرومند به نظر ميرسيد. به طوري كه براي خود من نقل كرد [به شاه] گفته بود: «... پدر تاجدار شما اين گروه ضاله را داد به طويله بستند... الآن هم مردم ايران همان جريان را از شما انتظار دارند». اين مطلبي بود كه آقاي خميني براي بنده نقل كردند... [ايشان] گفتند: «اين جوان (شاه) آهي كشيد و گفت: آقاي خميني! شما الآن را با آنوقت مقايسه نكنيد. آنوقت همه وزراء و همه رجال مملكت از پدرم حرفشنوي داشتند. جرأت نميكردند تخطي كنند. الآن حتي وزير دربار من هم از من حرفشنوي ندارد»... آيتالله بروجردي [در آن هنگام] نقشهاش اين بود كه مقدار زيادي بهاييها را كه به نظر ايشان خيلي اخلالگري ميكردند، حتي به امنيت مملكت ايران هم مخل بودند، زير كنترل اسلام در آورد. بنابراين با شاه توطئه كرده بود كه يك مقدار زيادي اينها را كنترل كند. از جمله اين كه مركز تبليغاتشان را كه همان حظيرهالقدس در خيابان حافظ است، تعطيل نمايد.» («خاطرات دكتر مهدي حائري يزدي» طرح تاريخ شفاهي ايران، نشر كتاب نادر)
فتوا
برخورد با بهائيها به طور همزمان در ساير نقاط كشور نيز به ابتكار آيتالله بروجردي جريان داشت. ايشان در پاسخ به استفتايي در مورد معاشرت و رابطه با بهائيها، اعلام كرده بود: «لازم است مسلمين با اين فرقه معاشرت و مخالطه و معامله را ترك كنند، فقط از مسلمين تقاضا دارم آرامش و حفظ انتظام را از دست ندهند». علماي نجفآباد و گروهي از روحانيون اصفهان با تكيه بر همين فتوا، نوعي بايكوت را عليه اجتماع بهاييهاي آنجا اعلام كردند كه آسيب زيادي به آنان زد. پيروان اين فرقه تا پيش از آن در نجفآباد نفوذ زيادي داشتند و حتي عدهاي از مهمترين بازرگانان بازار نجفآباد بهايي بودند، اما پس از اعلام بايكوت اجتماع آنها از هم پاشيد و حظيرهالقدس آنها نيز شبانه به آتش كشيده شد.
علماي نجف نيز در اين مبارزه همراهي داشتند. از جمله آيتالله حاج سيد جمال گلپايگاني در پاسخ به استفتاي آقاي منتظري نوشته بود: «معاشرت و مخالطه و معامله با اين طائفه ضاله مضله كه ضرر آنها به دين و ملت و دولت و منحرف كردن آنها مردم را از طريق حق بيان كردني نيست، به انواعها و اقسامها حرام است و اجتناب از آنها لازم است كما اينكه حضرت آيتالله بروجردي متعنا الله و جميع المسلمين بطول بقائه مرقوم فرمودند و حكم آن بزرگوار لازم الاتباع و مخالفت ايشان حرام و در حد شرك بالله است». همچنين آيتالله حاج سيد محمود شاهرودي و آيتالله سيد عبدالهادي شيرازي نيز در تأييد فتواي آقاي بروجردي فتاوي صادر كردند.
بحث مبارزه با بهائيان در روزهاي پس از تصرف حظيرهالقدس در تهران، به مجلس شوراي ملي نيز كشيده شد و دولت چند روز بعد گزارشي از انحلال مجامع بهائيان به مجلس ارائه كرد؛ هر چند حكومت در عين حال ناچار شد تدابيري هم براي جلوگيري از قتلعام بهائيان در اثر خشم عمومي به كار گيرد.
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی