اشكال از فرستنده بود...
(تحليلي از موفقيت شعارهاي پوپوليستي در انتخابات رياست جمهوري ايران)
تهران – 30 خرداد 1384
آيا به راستي ميتوان از نتيجه دور اول انتخابات رياست جمهوري ايران نتيجه گرفت كه «مطالبات مردم» تغيير كرده است؟ آيا موفقيت شعارهاي پوپوليستي در اين انتخابات به اين معنا نيست كه ديگر آزادي و دموكراسي براي «مردم» اهميت ندارد -دستكم آنطور كه در دو دوره گذشته داشت-؟ دكتر معين كوشيد جنبش دمكراسيخواهي ايرانيان را نمايندگي كند، بنابراين آيا عدم موفقيت او را نبايد به روي گرداندن اكثريت رأيدهندگان از اين جنبش تعبير كرد؟ از سوي ديگر مگر نه اينكه آراي كروبي را عمدتاً به حساب وعده 50هزار توماني او ميگذارند و بخشي از آراي احمدينژاد را ناشي از «وجهه مردمي» او و دوري گزيدنش از تجمل ميدانند؟ بنابراين آيا نبايد نتيجه گرفت كه اين مفاهيم در ذهن مردم در اولويت اول قرار گرفته است؟
به عقيده من اولويتها و مطالبات اكثريت رأيدهندگان ايراني نسبت به دورههاي قبلي انتخابات كه خاتمي در آن با اختلاف زياد برنده بود، تغيير چنداني نكرده است. آنها در سال 76 و 80 هم مستقيماً به حقوقبشر، آزادي و دمكراسي رأي نميدادند چرا كه اين مفاهيم برايشان معناي ملموسي نداشت. منظورم متهم كردن مردم عادي به ناداني نيست. پيرزني را در سيرجان يا كارمندي ميانسال و عائلهمند را در نطنز تجسم كنيد. طبيعي است كه براي آنها وضع معيشت خودشان اولويت دارد و طبيعي است كه در حالت عادي مثلاً سرنوشت گنجي و زرافشان را دنبال نميكنند. طبيعي است كه آنها شناختي عميق از مفهوم دمكراسي و مكانيسم تأثيرگذاري فرايندهاي دمكراتيك در اداره جامعه ندارند. طبيعي است كه به درستي نميدانند حد و مرز حقوق انسانها كجاست و نقض اين حقوق چه تأثيري بر كل جامعه دارد. آنها «جامعه مدني» را نميشناسند و بنابراين مستقيماً به خاطر آن رأي نميدهند.
آنچه در دورههاي هفتم و هشتم رياستجمهوري اتفاق افتاد اين بود كه روشنفكران، دانشجويان، دانشآموزان و به طور كلي كساني كه از آنها به عنوان گروههاي مرجع ياد ميشود، شبكهاي بسيار گسترده تشكيل دادند و اين مفاهيم را براي پدران و مادران و همسايگان خود –يعني كساني كه با آنها آشنايي «چشم در چشم» دارند- ترجمه كردند. به آنها قبولاندند كه معيشت خوب و زندگي متعادل مورد نظرشان در نهايت تنها به شرطي به دست ميآيد كه جامعه به شكل دمكراتيك اداره شود و حقوق انسانها در آن محترم باشد. آنها توانستند تأثير رفتار متعادل حكومت را در عرصه بينالمللي بر معيشت مردم به آنها نشان دهند و با شور و شوق (كه ميدانيد مسري است) آنها را تشويق كنند كه به خاتمي رأي دهند.
اين بار اما اين شبكه ترجمه يا دستگاه رله از كار افتاده بود. گروههاي مرجع به هر دليل (موجه يا ناموجه) مفاهيمي را كه اصلاحطلبان پيشرو مطرح ميكردند به جامعه نرساندند، بيشتر به اين دليل كه ديگر به مؤثر بودن آن باور نداشتند. روشنفكران و دانشجويان اكثراً يا نااميد بودند يا مردد و از شور مسري آنها ديگر خبري نبود. از سوي ديگر هواداران مصمّم تحريم نه رسانهاي در اختيار داشتند كه ايده خود را به خواستي عمومي تبديل كنند و نه طبيعتاً قادر بودند تصويري روشن از آنچه پس از يك انتخابات كم رمق در انتظار مردم بود نشان دهند.
نتيجه اين شد كه بسيار از رأيدهندگان در روز جمعه گيج و سرگشته بودند به دمدستترين شعارها و ابتداييترين تصاوير ذهني رأي دادند. اما به عقيده من آنها نسبت به گذشته تغيير معنيداري نكردهاند، بلكه اين دستگاههاي رله بود كه از كار افتاده بود. بنابراين اگر كسي (از هر سو) ميخواهد با تحليل نتايج اين انتخابات اقدامات بعدي خود را برنامهريزي كند، به خاطر داشته باشد كه اين بار اشكال از فرستنده بود. به گيرندهها دست نزنيد!
(تحليلي از موفقيت شعارهاي پوپوليستي در انتخابات رياست جمهوري ايران)
تهران – 30 خرداد 1384
آيا به راستي ميتوان از نتيجه دور اول انتخابات رياست جمهوري ايران نتيجه گرفت كه «مطالبات مردم» تغيير كرده است؟ آيا موفقيت شعارهاي پوپوليستي در اين انتخابات به اين معنا نيست كه ديگر آزادي و دموكراسي براي «مردم» اهميت ندارد -دستكم آنطور كه در دو دوره گذشته داشت-؟ دكتر معين كوشيد جنبش دمكراسيخواهي ايرانيان را نمايندگي كند، بنابراين آيا عدم موفقيت او را نبايد به روي گرداندن اكثريت رأيدهندگان از اين جنبش تعبير كرد؟ از سوي ديگر مگر نه اينكه آراي كروبي را عمدتاً به حساب وعده 50هزار توماني او ميگذارند و بخشي از آراي احمدينژاد را ناشي از «وجهه مردمي» او و دوري گزيدنش از تجمل ميدانند؟ بنابراين آيا نبايد نتيجه گرفت كه اين مفاهيم در ذهن مردم در اولويت اول قرار گرفته است؟
به عقيده من اولويتها و مطالبات اكثريت رأيدهندگان ايراني نسبت به دورههاي قبلي انتخابات كه خاتمي در آن با اختلاف زياد برنده بود، تغيير چنداني نكرده است. آنها در سال 76 و 80 هم مستقيماً به حقوقبشر، آزادي و دمكراسي رأي نميدادند چرا كه اين مفاهيم برايشان معناي ملموسي نداشت. منظورم متهم كردن مردم عادي به ناداني نيست. پيرزني را در سيرجان يا كارمندي ميانسال و عائلهمند را در نطنز تجسم كنيد. طبيعي است كه براي آنها وضع معيشت خودشان اولويت دارد و طبيعي است كه در حالت عادي مثلاً سرنوشت گنجي و زرافشان را دنبال نميكنند. طبيعي است كه آنها شناختي عميق از مفهوم دمكراسي و مكانيسم تأثيرگذاري فرايندهاي دمكراتيك در اداره جامعه ندارند. طبيعي است كه به درستي نميدانند حد و مرز حقوق انسانها كجاست و نقض اين حقوق چه تأثيري بر كل جامعه دارد. آنها «جامعه مدني» را نميشناسند و بنابراين مستقيماً به خاطر آن رأي نميدهند.
آنچه در دورههاي هفتم و هشتم رياستجمهوري اتفاق افتاد اين بود كه روشنفكران، دانشجويان، دانشآموزان و به طور كلي كساني كه از آنها به عنوان گروههاي مرجع ياد ميشود، شبكهاي بسيار گسترده تشكيل دادند و اين مفاهيم را براي پدران و مادران و همسايگان خود –يعني كساني كه با آنها آشنايي «چشم در چشم» دارند- ترجمه كردند. به آنها قبولاندند كه معيشت خوب و زندگي متعادل مورد نظرشان در نهايت تنها به شرطي به دست ميآيد كه جامعه به شكل دمكراتيك اداره شود و حقوق انسانها در آن محترم باشد. آنها توانستند تأثير رفتار متعادل حكومت را در عرصه بينالمللي بر معيشت مردم به آنها نشان دهند و با شور و شوق (كه ميدانيد مسري است) آنها را تشويق كنند كه به خاتمي رأي دهند.
اين بار اما اين شبكه ترجمه يا دستگاه رله از كار افتاده بود. گروههاي مرجع به هر دليل (موجه يا ناموجه) مفاهيمي را كه اصلاحطلبان پيشرو مطرح ميكردند به جامعه نرساندند، بيشتر به اين دليل كه ديگر به مؤثر بودن آن باور نداشتند. روشنفكران و دانشجويان اكثراً يا نااميد بودند يا مردد و از شور مسري آنها ديگر خبري نبود. از سوي ديگر هواداران مصمّم تحريم نه رسانهاي در اختيار داشتند كه ايده خود را به خواستي عمومي تبديل كنند و نه طبيعتاً قادر بودند تصويري روشن از آنچه پس از يك انتخابات كم رمق در انتظار مردم بود نشان دهند.
نتيجه اين شد كه بسيار از رأيدهندگان در روز جمعه گيج و سرگشته بودند به دمدستترين شعارها و ابتداييترين تصاوير ذهني رأي دادند. اما به عقيده من آنها نسبت به گذشته تغيير معنيداري نكردهاند، بلكه اين دستگاههاي رله بود كه از كار افتاده بود. بنابراين اگر كسي (از هر سو) ميخواهد با تحليل نتايج اين انتخابات اقدامات بعدي خود را برنامهريزي كند، به خاطر داشته باشد كه اين بار اشكال از فرستنده بود. به گيرندهها دست نزنيد!
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی