دوشنبه، خرداد ۳۰، ۱۳۸۴

دلجويي و تسلي

ماجرا به آنجا رسيده بود كه مهدي‌علي‌خان، كفيل نمايندگي كمپاني هند شرقي در بوشهر، تصميم گرفت به جاي اجراي دستورات دانكن (حكمران بمبئي) و رساندن نامه عذرخواهي او به فتحعلي‌شاه (در مورد حادثه قتل حاجي خليل‌خان قزويني)، به ابتكارات شخصي دست زند. به نوشته دنيس رايت، مهدي‌علي‌خان «در اجراي دستورات دانكن راه مستقل و كج و معوجي را در پيش گرفت. ولي اين طرز عمل اين‌بار موجبات عزلش را فراهم آورد. به نظر مهدي‌علي، نامه دانكن به فتحعلي‌شاه حاوي جزئياتي بود بيش از حد ضرورت، و در عين حال فاقد «دو يا سه جمله جانانه كه براي فهم مردم اين مملكت مناسب باشد». از اين رو به جاي نامه دانكن به فتحعلي‌شاه، خود نامه‌اي انشاء كرد و معاونش ويليام بروس را راضي نمود كه آن را از جانب حكمران بمبئي امضاء كند. همچنين به اين منظور كه «ذهن شاه را اندكي نسبت به حاجي خليل‌خان ناموافق سازد تا قبله عالم از قتل او كمتر متأسف شود» دست به اقداماتي زد تا پادشاه را نسبت به ايلچي فقيد خود بدگمان سازد- و در توجيه عمل خود نوشت كه «دروغپردازي در اين كشور امر رايجي است». [مهدي‌علي‌خان] دو نامه هم، يكي به شاهزاده حكمران فارس و ديگري به صدراعظم در تهران نوشت و خواستار تفاهم و مساعدت آنها در جلوگيري از بروز حوادث نامطلوب شد و يك گردن‌بند مرواريد و يك انگشتري الماس هم با نامه‌ها همراه كرد به علاوه وعده پرداخت 20 هزار روپيه به صدراعظم، چنانچه موفق به آرام ساختن پادشاه شود. بروس در تأييد اقدامات رئيس خود نامه‌اي به دانكن نوشت توضيح داد كه بدون پول و تحفه هيچ كاري در اين مملكت نمي‌توان انجام داد». («ايرانيان در ميان انگليسي‌ها» دنيس رايت، ترجمه كريم امامي)
بيانيه‌ها
از سوي ديگر مقامات كلكته نيز تمام كوشش خود را براي كاستن از عواقب احتمالي حادثه‌اي كه براي سفير ايران پيش آمده بود، به كار گرفتند. «گازت»، روزنامه رسمي كمپاني هند شرقي، روز يازدهم اوت 1802 اعلاميه‌اي منتشر كرد كه در آن شرح حادثه آمده بود و تأكيد شده بود كه حكمران بمبئي فوراً دستور تحقيق و تشكيل دادگاه را داده است. در همين اعلاميه وعده داده شده بود كه اقداماتي براي تسكين و تشفي خاطر بازماندگان ايلچي ايران به عمل خواهد آمد. عصر همان روز توپ‌هاي مستقر در باروي فورت‌ويليام گلوله‌هايي براي اداي احترام به سفير فقيد و پادشاه ايران شليك كردند.
شخص لرد ولزلي، فرمانداركل هندوستان نيز يازده روز بعد بيانيه بلندي خطاب به بازماندگان و همراهان حاجي خليل‌خان در همان روزنامه منتشر كرد و از «فاجعه دهشتناك، پيش‌بيني نشده و چاره‌ناپذير» مرگ او اظهار تأسف كرد. او همچنين جان مالكوم را كه در آن هنگام منشي مخصوصش بود، به بمبئي فرستاد تا بازماندگان حاجي را ملاقات كند و ضمن دلجويي از ايشان «ترتيب كمك و مساعدت» به آنان را بدهد. «دو مسئله در برابر مالكوم قرار داشت: اول جلب رضايت بازماندگان مقتولين از راه پرداخت غرامات مكفي و همچنين دادن ترتيبات لازم براي تسويه حساب‌هاي حاجي خليل و تقسيم اموال او در بمبئي؛ و دوم جلب تفاهم فتحعلي‌شاه و نجات دادن پيمان اتحاد انگلستان و ايران». اين البته آخرين باري نبود كه مالكوم مأمور نجات اين پيمان شد. چند سال بعد هم كه فتحعلي‌شاه به ناپلئون نزديك شد، مالكوم مأموريت مشابهي يافت كه در شماره‌هاي آينده از آن سخن خواهيم گفت.
اقدامات مالكوم
جان مالكوم توانست با جديت و تلاشي خستگي ناپذير، در كمتر از يك ماه وظيفه خود را انجام دهد و به كلكته باز گردد. او پيشنهادهاي سخاوتمندانه‌اي از سوي كمپاني براي بازماندگان حاجي خليل‌خان برده بود. براي پسر حاجي خليل‌خان يك مستمري سالانه 24هزار روپيه‌اي در نظر گرفته شد كه شصت و پنج سال از آن استفاده كرد و عمرش را به خوشي در لندن و پاريس گذراند. برادرزاده مجروح حاجي نيز سالانه 2700 روپيه مستمري دريافت كرد. همچنين براي خانواده هر يك از خدمه مقتول 600 روپيه مستمري سالانه در نظر گرفته شد. «علاوه بر اين كمپاني تعهد كرد هر سال 10هزار روپيه به صندوق علماي شيعه نجف كه قرار شده بود جسد حاجي خليل در آنجا دفن شود كمك كند. اموال حاجي خليل در بمبئي نيز تقويم شد و صورت آن را به تهران فرستادند تا هر طور كه شاه صلاح دانست تقسيم شود. ترتيبات لازم براي موميايي كردن و حمل جنازه سفير داده شد و باز طي مراسم خاصي، در حالي كه حكمران بمبئي و اعضاي شوراي حكومت حضور داشتند، جسد به يكي از كشتي‌هاي كمپاني كه عازم بصره بود انتقال يافت. يكي از ناوهاي جنگي كمپاني محترم (هند شرقي) قرار بود كشتي حامل جنازه را همراهي كند. زماني كه كاروان عزا به كشتي رسيد پنجاه تير توپ، هر تير به نشانه يك سال از سنوات عمر حاجي خليل، به فواصل نيم دقيقه شليك شد. جان مالكوم به عنوان اداي احترام مخصوص به خواهرزاده خود ستوان پيسلي دستور داد جنازه را تا بصره همراهي كند... مسئله دوم شاه بود. جان مالكوم مي‌ترسيد دوستي بين دو كشور به دشمني تبديل گردد مگر اينكه پادشاه ايران قانع شود كه مرگ حاجي خليل تصادفي بوده است و انگليسي‌ها حداكثر احترام ممكن را به زنده و مرده او گذاشته‌اند. مالكوم از راه پر پيچ‌وخمي كه مهدي‌علي‌خان براي حل و فصل مسئله در پيش گرفته بود انتقاد كرد و گفت مهدي‌علي به جاي اينكه از دستورالعمل خود پيروي كند، دست به كارهايي زده است... كه مغاير اصول سياست صحيح و منش درست بوده است».
مالكوم نامه ديگري در توضيح و عذرخواهي براي فتحعلي‌شاه نوشت كه به امضاي فرمانداركل هندوستان رسيد و در همان نامه عزل مهدي‌علي‌خان را از كارگزاري كمپاني هند شرقي در بوشهر اطلاع داده مي‌شد. (ادامه دارد)

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی