چند ماه پس از پيشنهاد صلح مارشال گودويچ (از طريق استپانوف) كه از سوي دربار ايران پذيرفته نشد، ژنرال گاردان، فرستاده ناپلئون بناپارت، به همراه عدهاي از افسران فرانسوي به تهران وارد شد. گاردان اجراي مفادي از معاهده فينكنشتاين را به عهده داشت كه به تعليم نظاميان ايران و آماده كردن آنها براي نبرد با روسيه مربوط ميشد. او در عين حال مأموريت داشت براي برقراري صلح ميان دو طرف تلاش كند. شرايط اين صلح البته ميبايست بازگشتن سرزمينهاي از دست رفته ايران را شامل شود، چرا كه ناپلئون در معاهده فينكنشتاين تسلط ايران بر گرجستان را به رسميت شناخته و تضمين كرده بود. اما در اين ميان معاهده صلح «تيلسيت» ميان روسيه و فرانسه به امضاء رسيد و بر خلاف انتظار فتحعليشاه، نامي از ايران و حق حاكميتش بر گرجستان در اين معاهده به ميان نيامد. امپراطور فرانسه در توجيه اين امر چنين پاسخ داد: «علت اين است كه اولاً در آن تاريخ (عقد پيمان تيلسيت) دولت ايران عهدنامه اتحاد بين فرانسه و ايران را تصويب نكرده بود و ثانياً امكان داشت دربار تهران آن معاهده را تصديق نكند». او در عين حال آمادگي فرانسه را براي ميانجيگري ميان ايران و روسيه براي رسيدن به صلحي عادلانه اعلام كرده بود.
ميانجيگري
حدود شش ماه از اقامت گاردان در ايران گذشته بود كه «بارون ورد» (يا «ويردي»)، فرستاده روسيه به تهران آمد. «خلاصه درخواست او از خاقان كشورگشا صلح و التيام بود و در ضمن آن شرحي به جنرال غاردانخان و ايلچي پادشاه فرانسه ارسال داشته كه نظر به اتحاد دولت فرانسه و روس، دولت روسيه را نيز ميلي كلي به دوستي و سازش دولت ايران به هم رسيده و خوض در اين كار ژرف و اتمام اين امر شگرف را به عهده اهتمام جنرال غاردانخان بازگذاشته [است].» («مآثر سلطانيه» عبدالرزاق مفتون دنبلي، تصحيح غلامحسين زرگرينژاد)
گاردان خود در گزارشي به شامپاني، وزيرخارجه فرانسه، ماجراي رسيدن بارون روس را چنين توضيح داده است: «آقاي بارون ورد، نايب سرهنگ توپخانه از طرف حضرتاجل فلدمارشال كنت گودويچ، فرماندهكل قواي روس در گرجستان، مأمور دربار ايران شده [است]... مشاراليه در تاريخ 21 مه [1808] مراسلهاي فوقالعاده دوستانه از طرف كنت گودويچ به من داد. حضرتاجل (گودويچ) مراسلهاي نيز به ميرزا شفيع صدراعظم نوشته و در آن شرايطي را كه بر طبق آن روسيه حاضر به عقد صلح است يادآور گرديده است... مضمون آن [مراسله] طابقالنعلباالنعل با مراسلهاي كه به وليعهد شاهزاده عباسميرزا عنوان شده يكي است... واضح است كه دعاوي روسيه با دعاوي ايران درست در نميآيد و در اين صورت بدون وساطت دولتي ثالث صلح غيرممكن است. اعليحضرت [فتحعلي] شاه در يك جلسه خصوصي كه حضور او شرفياب شدم به من گفت كه حاضر نيست از مضمون مراسلات مارشال گودويچ اطلاع حاصل كند و تن به قبول صلح نخواهد داد، مگر اينكه روسها كليه ولايات ايران را تخليه كنند. من در جواب عرض كردم چون اعليحضرت اختيار مصالح خود را در كف پادشاه متبوع معظم من (ناپلئون) گذاشته، ممكن است كه مذاكرات صلح در پاريس بين عسكرخان (سفير ايران در پاريس) و «كنت تولستوي» (سفير روسيه) با وساطت اعليحضرت ناپلئون كبير به عمل آيد و من اين مطلب را تاكنون چند بار به عرض رساندهام. من اعليحضرت فتحعليشاه را وادار كردم كه اختيارات تامه به سفير خود مقيم پاريس بدهد و مكنون خاطر خويش را به اطلاع اعليحضرت امپراطور برساند... در همين حال شاهزاده عباس ميرزا مراسلهاي به امپراطور روسيه «آلكساندر» نوشته و اظهار داشته است كه فتحعليشاه مايل است روابط دوستي قديم خود را با روسيه از نو برقرار كند... ميرزا شفيع صدراعظم [هم] از «كنت رمانزوف» تقاضا كرده از امپراطور كل روسيه بخواهد كه به سفير خود مقيم پاريس اختيارات تامه در عقد معاهده صلح بدهد... آقاي بارون ورد عنقريب عازم تفليس ميشود و قرار است پس از رسيدن او به آن شهر فوراً متاركه جنگ به امضاء برسد و عمليات جنگي در تمام مدّت مذاكرات صلح موقوف باشد.» («مأموريت ژنرال گاردان در ايران» آلفرد دوگاردان، ترجمه عباس اقبال)
نامه
و اما بخشهايي از متن نامه گودويچ به گاردان چنين است: «آقاي سرتيپ! چون حاليه بين دو دولت معظّم ما رابطه دوستي و اتحاد برقرار است و شما از طرف اعليحضرت امپراطور فرانسويان و پادشاه ايتاليا مأمور دربار ايران شدهايد، از موقع استفاده كرده در ضمن معرفي خود به افتتاح باب مكاتبه با شما ميپردازم. با كمال افتخار به اطلاع عالي ميرسانم كه دشمن مشترك ما انگليس، «هارفورد جونز» را به عنوان سفارت به تهران فرستاده تا القاي شبهات كند و پادشاه ايران را به ادامه جنگ با روسيه وادارد، شايد به اين خيال كه روسيه از قواي خود در اروپا بكاهد؛ غافل از آنكه قشون اعليحضرت امپراطور مخدوم من كه افتخار فرماندهيشان با من است كافي است و احتياجي به مدد گرفتن از اروپا و كاستن عدد قشون روسيه در آنجا ندارد. دولت ايران هم كه به عدم قدرت خود در مقابل قواي روس پي برده، مدتهاست تقاضاي صلح كرده ولي به اميد وعدههايي كه در ضمن جنگ بين روسيه و فرانسه اين دولت اخير (فرانسه) به او داده، تن به قبول اصول شرايط معتدلانهاي كه من پيشنهاد كرده و حاليه نيز به نام اعليحضرت امپراطور، خداوندگار مقتدر خود، آنها را تأكيد مينمايم، نميدهد. نظر به اينكه شما سفير مملكتي هستيد كه حاليه با روسيه در حال دوستي است و با اطمينان اينكه قطعاً در عدم مداخله بر ضدّ منافع روسيه دستور داريد، خيال ميكنم اگر ايران را از اين خيال واهي بازداريد، بجا باشد...»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر