در شماره گذشته خوانديد كه فلدمارشال گودويچ در ماه مه 1808 بار ديگر سفيري حامل پيشنهاد ترك مخاصمه به دربار تهران فرستاد. بارون ورد (ويردي)، فرستاده گودويچ، علاوه بر نامههايي كه براي شاهزاده عباسميرزا و ميرزا محمدشفيع صدراعظم آورده بود، نامهاي هم از مارشال روس براي گاردان به همراه داشت كه در آن از او خواسته شده بود ايرانيها را به پذيرش پيشنهادهاي روسيه ترغيب كند. اما از آنجا كه اين پيشنهادها طبعاً تخليه اراضي اشغال شده ايران را شامل نميشد، فتحعليشاه از پذيرش آن سرباز زد: «خاقان كشورگشا... فرمودند كه: مقصود گودويچ از اظهار اين مطلب جز شعبدهبازي و حيلهسازي و انگيختن غبار شور و شغب نيست و مراد آن از اين اصرار، ابراز و اظهار دشمني خواهد بود».(«مآثر سلطانيه» دنبلي)
ژنرال گاردان، سفير ناپلئون كه در پي انعقاد قرارداد صلح تيلسيت ميان روسيه و فرانسه مأموريت داشت شرايط مصالحه ايران و روس را فراهم كند، پيشنهاد كرد فتحعليشاه به عسكرخان، سفير خود در پاريس، اختيارات كامل بدهد تا او مذاكرات صلح را با سفير روسيه در پاريس آغاز كند و با ميانجيگري مستقيم ناپلئون به سرانجام برساند. دربار ايران اين پيشنهاد را پذيرفت. عباسميرزا در نامهاي به امپراتور روسيه تمايل فتحعليشاه را به «تجديد دوستي قديم» اطلاع داد. ميرزا محمدشفيع صدراعظم نيز نامهاي به رئيس هيأت دولت روسيه نوشت و درخواست كرد اختيارات مشابهي به سفير روسيه در پاريس بدهند تا مذاكرات صلح با ميانجيگري دولت فرانسه آغاز شود. قرار شد بارون ورد اين پيشنهادها را به تفليس ببرد و تا روشن شدن نتيجه مذاكرات صلح، ميان دو طرف آتشبس اعلام شود. به اين ترتيب ايران اميدوار شد كه ناپلئون، از طريق ميانجيگري در مذاكرات پاريس، به عهدي كه در فينكنشتاين به گردن گرفته وفا كند و سرزمينهاي از دست رفته قفقاز را به فتحعليشاه بازگرداند.
گزارش
ژنرال گاردان در گزارشي به تاريخ 26 اوت 1808 برداشت خود را از دوران تعليق مخاصمه و نگرش مقامات ايراني به مسائل چنين شرح داده است: «از موقع ورود هيأت مأمورين فرانسوي به طهران (دسامبر 1807، شوال 1222) تا حال بيش از يك سال است كه قواي ايراني در مقابل روسها با وجود تأكيدات متواليه فرانسه هيچ حركتي نكردهاند. فتحعليشاه به پاشاي ارزنهالروم وعده داده بود كه با قواي عثماني در جنگ با روسيه شركت كند؛ ولي وقتي كه يوسفپاشا داخل در جنگ شد، فتحعليشاه به عباسميرزا امر داد كه از عمليات خصمانه بر ضد روسها خودداري نمايد. غرض فتحعليشاه يقيناً اين بود كه ببيند نتيجه جنگ بين فرانسه و روسيه چه خواهد شد و اميد داشت كه يا روسيه مجبور به تخليه گرجستان شود و يا اينكه منتي بر سر روسها بگذارد و بگويد در موقعي كه ايشان گرفتار جنگ با ديگري بودهاند، او بر سر ايشان نتاخته است. ميل قلبي شاه اين است كه ديگر با روسها كه از او قويترند دست به كار جنگ نزند. اوضاع نظامي عباسميرزا هنوز چنانكه بايد قوامي نگرفته و تمامي سعي شاه بر اين است كه به وسيله اعليحضرت امپراطور ما بدون محاربهاي به پس گرفتن ولاياتي كه حاليه تحت تصرف روسهاست موفق آيد». («مأموريت ژنرال گاردان در ايران» آلفرد دوگاردان، ترجمه عباس اقبال)
در اين هنگام گاردان به اتفاق فتحعليشاه و همراهان او به سلطانيه زنجان رفت و مدتي آنجا در اردوي شاهي حاضر بود. او در مكاتبه با گودويچ تضمين گرفته بود كه روسها در آن سال به ايروان حمله نكنند؛ بنابراين هنگامي كه ميرزا بزرگ قائم مقام فراهاني (وزير عباسميرزا) براي درخواست نيروي كمكي بيشتر به سلطانيه آمد، گاردان موضوع ترك مخاصمه را پيش كشيد و مانع از ارسال نيروي كمكي شد.
كشمكش
خاوري شيرازي در «تاريخ ذوالقرنين» اين ماجرا را چنين شرح داده است: «در اين اوقات كه ميرزا بزرگ فراهاني وزير نواب نايبالسلطنه شرفياب حضور شاهنشاه اسلام بود، گداويچ مزبور، بارون ويردي نام بولكونيك توپخانه روس را نزد جنرال مزبور (گاردان) فرستاده و اظهار امتنان زياد كرد و نوشته بود كه امسال به جهت تلافي پاشايان دولت عثماني، ييلاق در محال پنبك خواهم كرد و به هيچ[وجه] روي به حدود ايروان نخواهم آورد. جنرال مزبور از اين معني مطمئن گشت و جمعيتي كه از ركاب ظفرمآب به همراهي ميرزابزرگ وزير ميبايست به آذربايجان برود مانع شد و چنين به عرض رسانيد كه: چون پادشاهان فرانسه و روس در اين روزها بناي صلح دارند، من نوشتهام كه ناپلئون اعظم حرف تخليه ولايات گرجستان و آذربايجان را نيز با امپراطوري روسيه بزند و يقين دارم كه در همين زودي به گداويچ حكم خواهد رسيد كه ولايات را خالي كرده به راه خود برود. با وجود اين احوال، فرستادن قشون چه لازم؟ ميانه او و ميرزا بزرگ در اين باب مكالمات و مشاجرات واقع [شد] و جنرال غاردان دستخطي نوشته، پا به مهر سپرد كه اگر گداويچ بر سر ايروان آيد يا جسارتي ديگر ورزد، من در آستان همايون مجرم و مقصّر خواهم بود. بنا بر آن فقرات، ميرزا بزرگ بدون قشون و تدارك جنگ با روسيه ملعون از دربار سپهرنمون مرخّص و در بلده خوي به خدمت سركار وليعهد مشرف گرديد». (نقل شده در حاشيه «مآثر سلطانيه»، تصحيح و تحشيه غلامحسين زرگرينژاد)
(ادامه دارد)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر