روايت ما از ماجراي دوره اول جنگهاي ايران و روس به جايي رسيد كه دولت ايران، به پيشنهاد ژنرال گاردان فرستاده ناپلئون، اختيارات لازم را براي مذاكرات صلح به عسكرخان، سفير خود در پاريس داد و در نامههايي به امپراتور و رئيس هيأت دولت روسيه درخواست كرد اختيارات مشابهي به سفير روسيه در پاريس داده شود تا مذاكرات صلح با ميانجيگري ناپلئون به انجام رسد. از سوي ديگر گاردان در نامهاي به گودويچ (فرمانده قواي روسيه در قفقاز و حاكم گرجستان) پيشنهاد ترك مخاصمه را ميان دوطرف تا روشن شدن نتيجه مذاكرات صلح مطرح كرد و حتي به اميد پذيرش اين پيشنهاد از ارسال نيروي كمكي به اردوي عباسميرزا در آذربايجان ممانعت به عمل آورد.
اما گودويچ در نامهاي به تاريخ 4 سپتامبر 1808 (رجب 1223ه.ق.) پيشنهاد گاردان را رد كرد و نوشت: «من نميتوانم بههيچوجه با ايران داخل مذاكراتي (براي آتشبس) شوم مگر اينكه دولت مزبور فوراً به قبول شرايطي كه پيشنهاد كرده و به امضاي صلحي كه همهوقت به آن مايل بودهام رضا دهد». او براي تأكيد بيشتر بر موضعش، رونوشت نامهاي را كه از «نيكلا رومانزوف»، رئيس هيأت دولت روسيه، در اين باب دريافت كرده بود براي گاردان فرستاد. در اين نامه آمده بود: «مراسلهاي را كه متضمن پيشنهاد صدراعظم (ميرزا محمدشفيع) بود در باب اينكه متاركهاي به مدّت يك سال منعقد و مذاكرات صلح در پاريس به توسط امپراطور ناپلئون تعقيب و عهدنامه بين «كنت تولستوي» (سفير روسيه در فرانسه) و عسكرخان امضاء شود، به نظر امپراطور رساندم. اعليحضرت از اينكه متاركه يكساله را رد كردهايد اظهار رضايت كرد زيرا كه قبول آن نه به نفع اعليحضرت است و نه شايسته شأن او. اعليحضرت شما را در شروع به جنگ در هر موقع كه لازم يا مفيد ديديد مختار ميگذراد و در عمليات آينده اعتماد او به كفايت و لياقت شماست... مستدعي است كه تصميم اعليحضرت را در باب متاركه و شروع جنگ به اطلاع صدراعظم ايران برسانيد. راجع به پيشنهاد تعقيب مذاكرات صلح در پاريس: با اينكه امپراطور ناپلئون را اعليحضرت دوست خود ميداند و بيش از همه سلاطين عصر حاضر به او اعتماد دارد و امپراطور ناپلئون هم از ساير پادشاهان بيشتر به روسيه اظهار دوستي مينمايد، باز اعليحضرت (امپراطور روسيه) به قبول اين پيشنهاد نميتواند رضا دهد و مصالح خود را به دست ديگري حلّ و عقد كند. موقع جغرافيايي سه مملكت مقتضي قبول اين تكليف نيست و دوري فرانسه تمام فوايدي را كه ممكن است از وساطت آن دولت انتظار داشت، بيفايده مينمايد و بر خلاف ميل سه پادشاه به جاي تسريع كار موجب بطوء آن ميشود... دولت ايران وقتي كه به شما پيشنهاد صلح ميكند، ميگويد كه بايد سرحدّ دولتين تا خط «مزدف» عقب برود و شرط لازم اتّحاد بين فرانسه و روسيه و ايران را برگرداندن گرجستان ذكر ميكند... اعليحضرت (امپراطور روسيه) نظر به همين پيشنهاد غير منطقي ايران يقين كرده است كه ايران به صلح مايل نيست و ميل به ادامه جنگ دارد و غرض او از متاركه يكساله هم اين است كه قواي تازهاي براي مقابله با ما جمعآوري كند، در اين صورت بديهي است كه منافع اعليحضرت امپراطور مقتضي قبول متاركه نيست و بهتر آن است كه به جاي شروع جنگ در يكسال ديگر و مواجهه با مشكلاتي صعبتر، آن را از همين حالا شروع كنيد». («مأموريت ژنرال گاردان در ايران» آلفرد گاردان، ترجمه عباس اقبال، با اندكي تغيير)
«فريب»
گودويچ مطابق دستوري كه دريافت كرده بود، موضوع رد پيشنهاد ترك مخاصمه و ميانجيگري ناپلئون را در نامههايي به عباسميرزا و وزيرش ميرزا بزرگ فراهاني اطلاع داد. لحن نامه گودويچ به شاهزاده چنان تند و متكبرانه بود كه نايبالسلطنه از شدت خشم آن را پاره كرد و هنگامي كه ناچار شد نامه را به دربار تهران بفرستد، بخش ابتداي آن مفقود شده بود. گاردان در گزارشي به تاريخ 3 اكتبر 1808 (12 شعبان 1223ه.ق.) هراسي را كه رسيدن نامه گودويچ در دربار تهران به راه انداخت، براي وزير خارجه خود شرح داده است. به نوشته او ملاحظه نامههاي گودويچ «اساس جميع تصوّرات دربار طهران را متزلزل ساخت و اعليحضرت (فتحعليشاه) و وزراي او را دچار وحشت غريبي» كرد. ميرزا محمدشفيع صدراعظم در ديداري با گاردان با يادآوري مواد دوّم، سوّم و چهارم معاهده فينكنشتاين گفت: «اعليحضرت فتحعليشاه حقّاً انتظار دارد... شما همانطور كه شايسته يكنفر سفير پادشاهي است كه به وفاي به عهد مشهور است، مارشال گودويچ را واداريد كه نظريات خود را نسبت به ايران تغيير دهد».
گاردان پذيرفت كه ايرانيها حق دارند از او انتظار داشته باشند و قول داد تمام كوشش خود را براي حفظ متاركه به كار گيرد. او در گزارش خود به شامپانيي (وزير خارجه فرانسه) واكنش فوري فتحعليشاه را نيز از زبان ميرزا محمدشفيع روايت كرده است كه به نوبه خود بسيار روشنگر است. ميرزا محمدشفيع صدراعظم از معدود دربارياني بود كه بر اهميت دوستي با فرانسه تأكيد ميكرد. درباريان ديگر، تحت تأثير منافع شخصي يا رقابت با صدراعظم، از برقراري روابط دوستانه با انگليسيها حمايت ميكردند. صدراعظم براي گاردان تعريف كرده است كه با رسيدن نامهها: «فتحعليشاه بعد از ملاحظه آنها با او به وضعي رفتار كرده كه چندان عادي شمرده نميشد؛ يعني با كمال غضب از او رو گرداند و گفت: «معلوم ميشود تاكنون مرا فريب ميدادهاند».»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر