چهارشنبه، مرداد ۱۹، ۱۳۸۴

مكاتبه گاردان و گودويچ

پيش‌تر نوشتيم كه فيلدمارشال گودويچ (حاكم و فرمانده نظامي روسيه در قفقاز) پس از مشورت با امپراطور روسيه، پيشنهاد ژنرال گاردان (سفير فرانسه در دربار فتحعلي‌شاه) و مقامات ايراني را در مورد آتش‌بس يك‌ساله و آغاز مذاكرات صلح در پاريس با ميانجيگري ناپلئون را رد كرد. او تصميم خود را در نامه‌هايي به عباس‌ميرزا، ميرزا بزرگ قائم‌مقام و گاردان اطلاع داد. شاهزاده از محتوا و لحن نامه گودويچ چنان به خشم آمد كه آن را پاره كرد. رسيدن متن نامه‌هاي تهديدآميز روس‌ها به تهران، وحشتي در دربار حاكم كرد. گاردان كه بر اساس مفاد معاهده فين‌كنشتاين خود را در قبال حفظ منافع ايران مسئول مي‌دانست، در پاسخ به نامه گودويچ نوشت: «آقاي مارشال! مسيو «لاژار» منشي سفارت را فرستادم تا در باب مضمون مراسله‌اي كه در تاريخ دوم سپتامبر گذشته به من نوشته و در آن اظهار داشته بوديد كه اگر ايران فوراً به عقد صلح با حضرت اجل بدون واسطه فرانسه حاضر نشود، به خاك آن تعرض خواهيد نمود، مطالبي محرمانه به عرض عالي برساند. اگر بر خلاف انتظار من اظهارات «لاژار» تضميم شما را تغيير ندهد، وظيفه خود مي‌دانم كه به اطلاع حضرت‌اجل برسانم كه چون ايران متحد اعليحضرت امپراطور و پادشاه معظّم من است و اعليحضرت ناپلئون كبير ولاياتي را كه قشون روس حاليه متصرّف شده‌اند جزء لاينفك ايران دانسته‌اند، هر نوع حمله‌اي كه به خاك ايران از طرف قواي روس به عمل آيد در حكم توهين و تعرّض به دولت متبوع من است. با سابقه‌اي كه از مراتب دانش و حزم حضرت‌اجل دارم گمان مي‌كنم كه اگر حضرت‌اجل قبل از مبادرت به اقدامي بر ضد ايران انتظار نتيجه مذاكرات بين اعليحضرت امپراطور معظّم من و اعليحضرت امپراطور كل روسيه را بكشند بهتر است؛ چه در غير اين صورت مسئوليتي را به عهده خواهند گرفت كه يقيناً دو دربار عظيم‌الشأن فرانسه و روسيه را به مذاكرات ناپسند وا خواهد داشت». («مأموريت ژنرال گاردان در ايران» ترجمه عباس اقبال، با اندكي تغيير)
ضرورت ميانجي‌گري
اين نامه تاريخ 12 اكتبر 1808 (19 شعبان 1223ه.ق.) را دارد. گاردان يكي دو هفته بعد در گزارشي براي وزيرخارجه فرانسه ماجراي اعزام «لاژار» را شرح داده و نوشته است كه او از سوي شاهزاده عباس‌ميرزا اختيار خواهد داشت در صورتي كه گودويچ به متاركه جنگ راضي شود، قرارداد آتش‌بس را با او امضاء كند. سفير فرانسه نوشته است: «مجدداً خاطر عالي را به اين نكته متوجه مي‌سازم كه وساطت اعليحضرت امپراطور ما براي عقد عهدنامه صلح بين دربار ايران و روسيه از ضروريات است. شرايطي كه هر يك از دو طرف اظهار مي‌نمايند به‌هيچ‌وجه با يكديگر نمي‌سازد و از طريق صلح بسيار دور است؛ به همين جهت هر نوع مذاكراتي كه در محل بين طرفين به عمل آيد به طول خواهد انجاميد و دولتين را هرگز به يكديگر نزديك نخواهد كرد. آخرين مراسلات حضرت‌عالي تاريخ 24 مه دارد... با اين بي‌اطلاعي از اخبار سياسي نمي‌دانم اصرار روس‌ها را در تعرّض به ايران بر چه حمل كنم... در تاريخ 12 اكتبر به صاحب‌منصبان فرانسوي كه مأمور خدمت شاهزاده عباس‌ميرزا شده‌اند امر دادم كه در صورت بروز جنگ بين روسيه و ايران، به طهران بيايند و از «لاژار» تقاضا كردم كه در واداشتن شاهزاده به حفظ بي‌طرفي در حال حاضر سعي بليغ به خرج دهد... آخرين خبري كه به تاريخ 13 اكتبر (22 شعبان) از خوي، مركز اردوي شاهزاده عباس‌ميرزا، رسيده حاكي است كه سردار ايروان در موقعي‌كه از عمليات اكتشافي بر مي‌گشته در خاك ايران به يك دسته از سواره‌نظام روسي برخورده و از طرف ايشان مورد حمله واقع شده است و چند نفر نيز در اين گيرودار كشته شده‌اند. مارشال «گودويچ» در دهم همين‌ماه مركز اردوي خود را به نزديكي اوچ‌كليسا (اچميازدين) كه در دو فرسخي ايروان است و از اين شهر ديده مي‌شود آورده. ديروز كه روز بيست‌وچهارم (اكتبر) بود چاپاري فوق‌العاده از طهران به اردوي عباس‌ميرزا روانه شده تا اوامر اعليحضرت را به اطلاع او برساند. شاهزاده وليعهد نبايد از خوي خارج شود تا بتواند از هر طرف بر خطوط جنگي احاطه داشته باشد. ايران در اين جنگ بايد به حال تدافع بماند و فقط به خسته كردن دشمن قناعت نمايد».
تغيير شرايط
حدود يك ماه بعد پاسخ گودويچ به نامه گاردان به تهران رسيد. او چنين نوشته بود: «آقاي سفير! آقاي «لاژار» منشي سفارتخانه كه مردي لايق و شايسته اعتماد حضرت‌عالي است، مرقومه عالي را رساند و از مراتب دوستي حضرت اجل كمال امتنان دست داد. مرقوم داشته بوديد كه من به روابط دوستي ايران و فرانسه اعتنايي ندارم. براي اطلاع عالي عرض مي‌كنم كه من اولاً بر حسب اوامر اعليحضرت امپراطور مخدوم معظّم خود كه سواد آن را نيز خدمت فرستادم، رفتار كرده‌ام. ثانياً چنانكه در اولين مراسله خود در سال گذشته به عرض رسانده بودم تصوّر نمي‌كنم حاليه كه خوشبختانه جنگ بين روسيه و فرانسه خاتمه پيدا كرده و با حال دوستي كه بين دو امپراطور معظّم ما موجود است، ديگر جا داشته باشد كه حضرت‌عالي در اجراي دستورهايي كه قبل از عقد صلح بين فرانسه و روسيه گرفته‌ايد و مبني بر مخالفت با منافع روسيه بوده است، اصرار به خرج دهيد... آقاي «لاژار» كه طرف اعتماد حضرت‌عالي است به من شرح روابطي را كه در ضمن جنگ فرانسه با روسيه مابين ايران و فرانسه برقرار شده گفت و من در مقابل آن روابطي را كه بين امپراطور معظّم ما بعد از ختم جنگ مستقر گرديده خاطرنشان عالي مي‌نمايم. بعد از ذكر اين توضيحات با كمال افتخار به عرض مي‌رسانم كه من از اقداماتي كه از طرف اعليحضرت امپراطور سرور معظّم من شده به‌هيچ‌وجه تخطي نمي‌توانم و تخليه ولاياتي كه به توسّط قشون امپراطوري تسخير شده براي من غيرممكن است».
(ادامه دارد)

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی