دوشنبه، مرداد ۱۷، ۱۳۸۴

نامه گودويچ به عباس‌ميرزا

چنانكه ديديم فيلدمارشال گودويچ (فرمانده قواي روسيه در قفقاز و حاكم گرجستان) در پاسخ به پيشنهاد آتش‌بس و آغاز مذاكرات صلح در پاريس (با ميانجي‌گري ناپلئون)، نامه‌هايي به عباس‌ميرزا، ميرزا بزرگ فراهاني و ژنرال گاردان (سفير فرانسه در ايران) نوشت و ضمن رد پيشنهادهاي مذكور، تهديد كرد چنانچه ايران به سرعت تسليم خواسته‌هاي روسيه نشود، قشون او بار ديگر به خاك ايران حمله خواهد كرد. نامه گودويچ به عباس‌ميرزا چنان تند و تكبّرآميز بود كه شاهزاده از سر خشم آن را دريد، بنابراين هنگامي كه ناچار شد متن آن را براي آگاهي به دربار تهران بفرستد، ابتداي آن از بين رفته بود. گاردان در گزارشي كه در اكتبر 1808 (شعبان 1223ه.ق.) براي وزيرخارجه فرانسه فرستاد، بخش‌هاي باقيمانده نامه مذكور را چنين نقل كرده است:
«يك‌بار ديگر، كه دفعه آخر خواهد بود، حضور اقدس ولايت‌عهد يادآور مي‌شوم كه دولت عظيم‌الشأن روسيه فقط در صورتي به عقد صلح حاضر است كه دولت ايران شرايطي را كه پيشنهاد كرده‌ام بپذيرد و آن (عبارت‌است از) قبول مجاري رودخانه‌هاي «كورا» و «ارس» و «آرپاچاي» (مرز فعلي ارمنستان و تركيه) به عنوان سرحد دولتين و امضاي عهدنامه از طرفين بدون فوت وقت.
چون من شخصاً طالب خيرم و تاكنون چندين‌بار امتحان آن را حضور حضرت اقدس ولايت‌عهد داده‌ام، در اين باب از اظهار عقيده خويش خودداري نخواهم كرد و نظر به احترامي كه نسبت به آن مقام محترم دارم، با كمال صميميت آن را بيان خواهم نمود. مرقومه حضرت ولايت‌عهد... مشعر بر حدود قديمه ايران و دعاوي آن دولت در اين باب بود. از اين ولاياتي كه دعوي تصرّف آن را داريد و حاليه امپراطور روسيه، پادشاه معظّم من، بر آنها مستولي است، قسمت عمده را قواي مظفّر ما به قدرت شمشير گرفته و بقيه نيز به ميل طبيعي تبعيت امپراطور روسيه را پذيرفته‌اند. از طرفي اين ولايات هيچوقت از اصل كاملاً جزء ايران محسوب نمي‌شده و از طرف ديگر دولت روسيه بر اثر عظمت و قدرت فوق‌العاده و زور سرنيزه و وسعت فتوحات، حقّ آن را داردكه هر سرحدّي را كه مطابق ميل اوست بخواهد و دعاوي شديدتر بنمايد.
اعليحضرت امپراطور مخدوم من، چون نيّتي جز استحكام روابط حسنه با همسايگان خود ندارد و ايران نيز يكي از آن جمله است، بر اثر احساسات عدالت‌خواهانه و حفظ حيثيت حاضر است كه به امضاي صلحي كه ايران خواسته مبادرت كند و به ايران راحت و فراغت ببخشد. در جواب ايرادات والاحضرت راجع به خطوط سرحدّي مي‌توانم بگويم كه اعليحضرت پتركبير تمام ولايات گيلان را فتح كرده (؟) ولي چون پادشاه معظّم من به وضع حاضر ايران نظر دارد و از همه بيشتر جانب انصاف را رعايت مي‌نمايد، به همان شرايطي كه امروز علني شده قناعت مي‌ورزد و اين شرايط كه من آنها را به اطلاع والاحضرت رسانده‌ام بايد بدون هيچگونه تغيير و تبديل، اساس صلح آينده محسوب شود.
اما دعاوي ايران در باب نواحي مجاور كه امروز تحت تصرّف اعليحضرت امپراطور روسيه قرار دارد به كلي بي‌جاست؛ مخصوصاً با وضع خطرناكي كه امروز ايران دارد فكر آن نيز باعث تعجّب من است، چه اين قبيل دعاوي به كلي از دوستي دور و به نظر من در حكم اعلان جنگ علني است.
براي اين نوع دعاوي لازم بود كه دولت ايران از جهت قدرت بر قواي سلحشور روسيه تفوّق داشته و از آن دولت بيشتر فتوحات كرده باشد. با نظر به گذشته و فوايدي كه در صورت ادامه جنگ عايد روسيه خواهد شد، خاطرنشان والاحضرت مي‌نمايم كه با حال نكبت حاليه ايران، فوايد ما روزبه‌روز فزوني خواهد گرفت.
اطلاع داريم كه چند ايالت عظيم از ممالك تابعه پادشاه ايران سر به طغيان برداشته‌اند، انگليسي‌ها به سواحل خليج‌فارس حمله‌ور شده و پاشاي بغداد نيز طرف انگليس‌ها را گرفته، به دشمني با ايران سر بلند كرده است. در حالي كه دربار ايران گرفتار اين مشكلات وخيم است آيا حاليه موقع آن است كه دولت مزبور بر عدد دشمنان خود بيفزايد و با ادّعاهاي غرورآميز، خشم مملكت مهيبي مثل روسيه را بر ضدّ خود برانگيزاند؟
اما من چون منافع حقيقي ايران را در نظر دارم خاطر حضرت ولايت‌عهد را مسبوق مي‌دارم كه امپراطور معظّم من نظر به حس عدالتخواهي و انسانيّت‌دوستي به هيچ‌وجه در صدد استفاده از اين وضع پريشان ايران نيست با اينكه امروز هيچكس تاب مقاومت در جلوي قدرت او را ندارد، باز همان شرايطي را كه من پيشنهاد حضور عالي كرده و چنانكه مسبوقيد به نفع كلي ايران است، يادآور مي‌شود و بدون فوت وقت تصويب و امضاي آنها را مي‌خواهد... دربار روسيه كه به اين عظمت و قدرت رسيده، اگر براي حفظ حيثيت خود نيز باشد، ممالكي را كه ظرف چند سال به قوّه شمشير لشكريان خود گرفته، نگاه خواهد داشت و دعاوي‌اي كه ايران در باب اين ولايات مي‌كند به هيچ‌وجه بر اساسي مبتني نيست.
بعد از بيان اين مطالب وظيفه خود مي‌دانم كه بار ديگر نظر حضرت ولايت‌عهد را متوجّه منافع حقيقي خود كرده به ايشان توطيه نمايم كه بر ردّ شرايطي كه تا اين اندازه به نفع ايران است و اگر دولت مزبور آنها را بدون فوت وقت تصويب نمايد، منفعت بزرگي از آن عايد وارث تاج و تخت ايران خواهد شد، نپردازد.
امري كه مرا به اختيار اين لحن در مكاتبه وا داشته همان كمال عقيده من به حضرت ولايت‌عهد و ستايشي است كه از او مي‌كنم و اگر قصدم جز آسودگي بخشيدن به ايران بود كه بايد شما روزگاري بر آن سلطنت كنيد -و آن به غير از صلح با دولت عظيم‌الشأني مثل روسيه ميسر نمي‌شود- يقيناً به قبول مذاكرات سابق و حاليه تن نمي‌دادم.» («مأموريت ژنرال گاردان در ايران» آلفرد گاردان، ترجمه عباس اقبال – با اندكي تغيير)
(ادامه دارد)

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی