یکشنبه، مرداد ۰۹، ۱۳۸۴

ادامه جنگ

به ياد داريد كه دوره جديد اين رشته مقالات از اولين جرقه‌هاي جنگ ايران و روس شروع شد و پس از مرور ماجراي برخوردهاي دو سال نخست ميان دو طرف، بنا به ضرورت به سرگذشت كشمكش با عثماني و شرح روابط فتحعلي‌شاه با دولت‌هاي فرانسه و انگليس رسيد. اينك بر آنيم كه به روايت جنگ‌ها باز گرديم.
چنانكه ديديم سيسيانف، ژنرال روس، در راستاي سياست راهبردي دولت روسيه تزاري مبني بر تصرّف سرزمين‌هاي تحت حاكميت ايران در قفقاز، در رمضان سال 1218ه.ق. به گنجه حمله كرد و شهر را در محاصره گرفت. سيسيانف توانست به رغم مقاومت جانانه حاكم گنجه و ساكنان مسلمان شهر، با استفاده از خيانت يكي از سرداران محلي به شهر راه يابد و پس از نبردي خونين و «قتل‌عام» مردم، گنجه را به تصرّف در آورد. «سيسيانف گنجه را مركز ستاد نيروي خود قرار داد و از همانجا به حكام ايروان و قره‌باغ پيغام فرستاد و آنان را به اطاعت از دربار روسيه دعوت كرد. جعفرقلي‌خان دنبلي، كلبعلي‌خان نخجواني و محمدخان قاجار ايرواني دعوت او را پذيرفتند و سردار مزبور (سيسيانف) به پيروزي خود كاملاً اميدوار شد». («ايران در دوره سلطنت قاجار»، علي‌اصغر شميم)
عقب‌نشيني
خبر سقوط گنجه و چشمداشت روس‌ها به سرزمين‌هاي زرخيز قفقاز، دربار فتحعلي‌شاه را به تكان درآورد و تا اواخر سال 1218ه.ق. ده‌ها هزار جنگجوي سواره و پياده در چمن سلطانيه در نزديكي زنجان گرد آمدند و آماده نبرد شدند. شاهزاده عباس‌ميرزا كه از سوي پدرش فتحعلي‌شاه مأمور فرماندهي نبرد با روس‌ها شده بود، سرانجام روز 14 صفر 1219ه.ق. تبريز را به سوي ايروان ترك كرد. در اين ميان محمدخان قاجار، بيگلربيگي ايروان، كه به روس‌ها گرايش يافته بود، از در مقاومت در آمد و از سيسيانف تقاضاي كمك كرد. اما آنها پس از كشمكش‌هاي بسيار، از قواي نايب‌السلطنه (عباس‌ميرزا) شكست خوردند و عقب نشستند. محمدخان با شفاعت ميرزا محمدشفيع صدراعظم كه در اين مأموريت در ركاب عباس‌ميرزا بود، امان گرفت و متعهد شد به دولت قاجار وفادار بماند. چند ماه بعد، در سال 1220ه.ق. « مجدداً بر اثر تعرض ابراهيم خليل‌خان جوانشير، دست‌نشانده روسيه، به منطقه نفوذ ايران، آتش جنگ شعله‌ور شد». اين‌بار شاهزاده عباس‌ميرزا به همراه ميرزا عيسي، معروف به ميرزا بزرگ قائم‌مقام، مأموريت يافت در تبريز ساكن شود و به دفع حملات روس‌ها و سامان دادن به اوضاع آذربايجان بپردازد. جنگ‌هاي سال 1220 در عسكران و گنجه و بادكوبه (باكو) و حتي رشت، باعث شد قواي روسيه موقتاً به آن‌سوي سلسله جبال قفقاز رانده شود و «معابر شرق قفقازيه به تصرّف قواي ايران» در آيد. سيسيانف نيز در اين جنگ‌ها كشته شد.
«در بهار سال 1222 هجري افواج جديد پياده‌نظام كه به وسيله افسران فرانسوي (همراهان ژنرال گاردان) تعليم ديده بودند، به اردوي عباس‌ميرزا ملحق شدند. سردار روس، گوداويچ كه ضمناً فرمانرواي كل قفقازيه نيز بود و قواي خود را در سواحل غربي درياي خزر، يعني در حدود ساليان و قراباغ تمركز داده بود، با گاردان نماينده فرانسه در ايران وارد مكاتبه شد و گاردان نيز سعي مي‌كرد (بر اساس تعهدي كه دولت متبوعش در معاهده فين‌كنشتاين داده بود) ايران و روس را به صلح وادار كند. ولي فتحعلي‌شاه با صلحي كه كاملاً به ضرر ايران و به نفع روسيه تمام مي‌شد، مخالف بود و فقط بنا به وعده‌هاي گاردان كه تقاضاي متاركه جنگ از سردار روس نموده بود، فرزند خود را از تعرض به روسيه بازداشت».
وبا
عبدالرزاق مفتون دنبلي، مورخ رسمي دستگاه نايب‌السلطنه، ماجراي انتصاب ژنرال گوداويچ به فرماندهي قواي روسيه در قفقاز و گرفتاري‌هاي عباس‌ميرزا را در اين شرايط چنين نقل كرده است: «در اين سال (1221) قحط و غلايي در ولايت آذربايجان و اكثري از بلاد عراق كه سرحد آذربايجان بود روي نمود و ربع غلات در اكثري از رباع نقصان كلي پذيرفت و به علت قلت غله و فقدان كاه و تعذّر ازدحام سپاه در درگاه، چندان سپاهي ملتزم ركاب نصرت‌انتساب نايب‌السلطنه نبود، كه ناگهان از يك طرف غراف گودويچ كه از جمله وزراي دولت روس و از همه جا آگاه و كارگزار و تجربه‌آموز در سرد و گرم روزگار بود، به جاي ينرال سيسيانلو (ژنرال سيسيانف) مشهور به ايشپخدر (انسپكتور) مأمور به سرداري سپاه روس و با فوجي از روسيه از قزلر وارد تفليس [شد] و در فكر شورش ايروان [افتاد] و احمدخان، بيگلربيگي تازه ايروان، از هجوم افواج امراض (وبا) با مرگ دست به گريبان [بود] و سپاهي كه به محافظت قلعه ايروان تجديد شده بود، باز از عفونت هوا بيمار و اهالي آنجا از اين رهگذر قرين تشويش بسيار [بودند]. و از جانب معروض شد كه روسيه قراباغ به تاتف آمده با ابوالفتح‌خان و ايلات آن طرف خصومت را آماده شده‌اند. و [از سوي ديگر] پاشايان قارص و بايزيد بناي التيام كامل با روسيه گذاشته، به فكر اغواي ايلات سيبكي و زيلان كه از جمله ايلات ايروان مي‌باشند افتاده، نايب‌السلطنه توكل به الطاف الهي و توسل به باطن حضرت رسالت پناهي و تكيه به نيروي طالع فيروزي مطالع اعليحضرت شاهنشاهي كرده، از تغييرات عالم كون و فساد، غبار و ملالي بر دامن شوكت و اجلالش ننشست». («مآثر سلطانيه»، عبدالرزاق مفتون دنبلي، تصحيح و تحشيه غلامحسين زرگري‌نژاد)
(ادامه دارد)

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی