تدريج و مرور
فتحعليشاه قاجار چند هفتهاي پس از نوروز سال 1190ه.ش. كه مطابق 26 صفر 1226ه.ق. بود، به سوي سلطانيه زنجان حركت كرد تا به رسم هر ساله بهار را در آن سرزمين فرحبخش بگذراند و ضمناً به آذربايجان و معركه نبرد با روسيه نزديكتر باشد. او تصميمگيري در مورد شيوه نبرد با روسها را به وليعهدش، شاهزاده عباسميرزا سپرده بود كه در تبريز اقامت داشت: «[فتحعليشاه] نواب نايبالسلطنه (عباسميرزا) را مأمور ساختند كه هر چه در باب حرب و جدال روسيه صلاح داند، موافق قاعده و قانون تقديم نمايد. نايبالسلطنه هم بناي كار را به تدريج و مرور گذاشته، اشرفخان دماوندي و ابراهيمبيك سرهنگ سرباز فوج تبريزي و عليبيك يوزباشي غلامان و نظرعليخان كنگرلو، حاكم نخجوان را تعيين فرموند كه به صوب بلوك مغاويز قراباغ رفته، هر يك از طوايف سكنه آنجا را تلكيف به مهاجرت و كوچانيدن نموده، از رهگذر معيشت مطمئن سازند تا هركس اطاعت نمايد سالماً غانماً وارد نخجوان و مورد عنايت و احسان شود و هركدام تمرّد نمايند، مورد نهب و اسر (غنيمت و اسارت) واقع شوند». («مآثر سلطانيه» عبدالرزاق مفتون دنبلي، تصحيح و تحشيه غلامحسين زرگرينژاد)
اسرا
«مأمورين حسبالمقرّر عمل نموده، با آنكه [حتي] در زمان نادرشاه افشار و عهد خاقان مغفور (آقامحمدخان) كه همت بر استيصال و خرابي قراباغ گماشتند، احدي از سرداران و افواج سپاه دو پادشاه جليلالشأن را قدرت رخنه و راه يافتن [به] مغاويز نشده بود، مأمورين به حكم شاهزادهي با تمكين، بيمحابا به آنجا تاختند و بسياري از ايلات آنجا را كه قبول كوچيدن نمودند، روانه نخجوان نموده، قدري ارامنه را كه تمرّد و تخلّف ورزيدند مورد نهب و اسر ساختند. [اما] بعد از آنكه منهوبين (غارتشدگان) از كرده خود نادم و پشيمان گرديدند، به هيأت اجماع وارد و ساكن نخجوان شدند. نواب نايبالسلطنه اسراي آنها را به قيمت معمول از آورندگان خريداري و محض ترحّم و مروّت تسليم ارامنه صاحبان آنها فرمودند».
از اين مختصر دو نتيجه ميتوان گرفت. نخست اينكه شاهزاده عباسميرزا ديگر چندان به بازپس گرفتن سرزمينهاي تحت اشغال روسها اميدوار نبوده است و به همين دليل به كوچاندن طوايف ساكن در آن سرزمينها پرداخته. اين نتيجهگيري البتّه با رفتار او در مقاومت مستمر و سرسختانه در برابر پذيرش پيشنهاد صلح روسها كه متضمّن پذيرش واگذاري سرزمينها بود، تناقض دارد. او شايد از نگاه واقعبينانه ميدانست كه ايران توانايي بازپس گرفتن تفليس و گنجه را ندارد و اقداماتش را بر پايه اين آگاهي طراحي ميكرد، اما در عين حال «غيرتش» اجازه نميداد اين شكست را بپذيرد و به دلالت اين مثل كه «از اين ستون به آن ستون فرج است» اميدوار بود كه شايد عاملي خارج از كنترل دولت ايران و در شرايطي غير قابل پيشبيني ورق را بازگرداند.
رفتار شاهزاده در مورد اسراي ارمني نيز نشان ميدهد كه اولاً ذات او با رفتارهاي خشونتآميز توافق نداشته و اگر گاهي به آن روي خوش نشان ميداده، از سر ناچاري بوده است؛ در ثاني احتمالاً ميدانسته كه اين رفتارها، به ويژه در مورد ارامنه، نيروي گريز از مركزي ايجاد ميكند كه بخت بازگشت سرزمينهاي ارمنينشين قفقاز را به ايران باز هم كاهش ميدهد.
علاقه
در اينجا باز هم به نمونهاي از علاقه و پشتكار عباسميرزا در مورد مسائل دفاعي و نظامي بر ميخوريم كه در جاي خود جالب است. به نوشته دنبلي در ابتداي بهار 1226ه.ق. (1190ه.ش.) مقرّر شد در روستاي كوردشت منطقه دزمار در شمال تبريز، قلعهاي نظامي در ساحل ارس ساخته شود. اما مكاني كه براي ساخت اين قلعه در نظر گرفته شده بود در كوهپايه قرار داشت و در نتيجه قلعه ميان رود و كوه محصور ميشد. در عين حال اگر دشمن خود را بر بلنداي كوه ميرساند، به قلعه مشرف ميشد و اين خطرناك بود. در نتيجه: «مهندسان فرنگي و ايراني ترديد و تأملي در بناي قلعه مزبور داشتند. نواب نايبالسلطنه خود ايلغار (تاخت) به آنجا فرموده، ملاحظه وضع قلعه را نمود و به طريقي خالي از هرگونه علّت و نقص بناي قلعه را گذاشته، دستورالعملي به مهندسان عنايت فرموده، مراجعه به دارالسلطنه تبريز فرمودند».
ذكري كه دنبلي در اينجا از مهندسان ايراني كرده است نشان ميدهد آموزشهايي كه از زمان حضور فرانسويان در ايران آغاز شد و بعد هم احتمالاً به وسيله انگليسيها ادامه يافت، نتيجه داشته است. منابع مختلف از علاقه فراوان عباسميرزا به امور نظامي و دفاعي و آموزشهاي مهندسي و رياضي گزارش دادهاند و بر رابطه بسيار دوستانه او با مستشاراني كه در استخدام داشته، تأكيد كردهاند.
روش تدريج و مروري كه نايبالسلطنه در نبرد با روسها در پيش گرفته بود، عمدتاً به صورت يورشهاي ناگهاني و وادار كردن ايلات و طوايف به كوچيدن به سرزمينهاي تحت حاكميت ايران ظهور مييافت. بنابه گزارش منابع تاريخي دوران سلطنت فتحعليشاه، در طول سال 1226ه.ق. چند عمليات ديگر نظير آنچه در مغاويز اتفاق افتاده بود، انجام شد.
واقعه مهم ديگر اين سال كه پيشتر به مناسبتي شرح آن را نوشتيم، ورود و استقرار سر گور اوزلي، سفير كبير بريتانيا بود. در عين حال در طول سال 1226ه.ق. درگيريهايي نيز با پاشايان عثماني در جريان بود كه قواي ايران را تحليل ميبرد و از توان تمركز قشون ايران ميكاست.
(ادامه دارد)
فتحعليشاه قاجار چند هفتهاي پس از نوروز سال 1190ه.ش. كه مطابق 26 صفر 1226ه.ق. بود، به سوي سلطانيه زنجان حركت كرد تا به رسم هر ساله بهار را در آن سرزمين فرحبخش بگذراند و ضمناً به آذربايجان و معركه نبرد با روسيه نزديكتر باشد. او تصميمگيري در مورد شيوه نبرد با روسها را به وليعهدش، شاهزاده عباسميرزا سپرده بود كه در تبريز اقامت داشت: «[فتحعليشاه] نواب نايبالسلطنه (عباسميرزا) را مأمور ساختند كه هر چه در باب حرب و جدال روسيه صلاح داند، موافق قاعده و قانون تقديم نمايد. نايبالسلطنه هم بناي كار را به تدريج و مرور گذاشته، اشرفخان دماوندي و ابراهيمبيك سرهنگ سرباز فوج تبريزي و عليبيك يوزباشي غلامان و نظرعليخان كنگرلو، حاكم نخجوان را تعيين فرموند كه به صوب بلوك مغاويز قراباغ رفته، هر يك از طوايف سكنه آنجا را تلكيف به مهاجرت و كوچانيدن نموده، از رهگذر معيشت مطمئن سازند تا هركس اطاعت نمايد سالماً غانماً وارد نخجوان و مورد عنايت و احسان شود و هركدام تمرّد نمايند، مورد نهب و اسر (غنيمت و اسارت) واقع شوند». («مآثر سلطانيه» عبدالرزاق مفتون دنبلي، تصحيح و تحشيه غلامحسين زرگرينژاد)
اسرا
«مأمورين حسبالمقرّر عمل نموده، با آنكه [حتي] در زمان نادرشاه افشار و عهد خاقان مغفور (آقامحمدخان) كه همت بر استيصال و خرابي قراباغ گماشتند، احدي از سرداران و افواج سپاه دو پادشاه جليلالشأن را قدرت رخنه و راه يافتن [به] مغاويز نشده بود، مأمورين به حكم شاهزادهي با تمكين، بيمحابا به آنجا تاختند و بسياري از ايلات آنجا را كه قبول كوچيدن نمودند، روانه نخجوان نموده، قدري ارامنه را كه تمرّد و تخلّف ورزيدند مورد نهب و اسر ساختند. [اما] بعد از آنكه منهوبين (غارتشدگان) از كرده خود نادم و پشيمان گرديدند، به هيأت اجماع وارد و ساكن نخجوان شدند. نواب نايبالسلطنه اسراي آنها را به قيمت معمول از آورندگان خريداري و محض ترحّم و مروّت تسليم ارامنه صاحبان آنها فرمودند».
از اين مختصر دو نتيجه ميتوان گرفت. نخست اينكه شاهزاده عباسميرزا ديگر چندان به بازپس گرفتن سرزمينهاي تحت اشغال روسها اميدوار نبوده است و به همين دليل به كوچاندن طوايف ساكن در آن سرزمينها پرداخته. اين نتيجهگيري البتّه با رفتار او در مقاومت مستمر و سرسختانه در برابر پذيرش پيشنهاد صلح روسها كه متضمّن پذيرش واگذاري سرزمينها بود، تناقض دارد. او شايد از نگاه واقعبينانه ميدانست كه ايران توانايي بازپس گرفتن تفليس و گنجه را ندارد و اقداماتش را بر پايه اين آگاهي طراحي ميكرد، اما در عين حال «غيرتش» اجازه نميداد اين شكست را بپذيرد و به دلالت اين مثل كه «از اين ستون به آن ستون فرج است» اميدوار بود كه شايد عاملي خارج از كنترل دولت ايران و در شرايطي غير قابل پيشبيني ورق را بازگرداند.
رفتار شاهزاده در مورد اسراي ارمني نيز نشان ميدهد كه اولاً ذات او با رفتارهاي خشونتآميز توافق نداشته و اگر گاهي به آن روي خوش نشان ميداده، از سر ناچاري بوده است؛ در ثاني احتمالاً ميدانسته كه اين رفتارها، به ويژه در مورد ارامنه، نيروي گريز از مركزي ايجاد ميكند كه بخت بازگشت سرزمينهاي ارمنينشين قفقاز را به ايران باز هم كاهش ميدهد.
علاقه
در اينجا باز هم به نمونهاي از علاقه و پشتكار عباسميرزا در مورد مسائل دفاعي و نظامي بر ميخوريم كه در جاي خود جالب است. به نوشته دنبلي در ابتداي بهار 1226ه.ق. (1190ه.ش.) مقرّر شد در روستاي كوردشت منطقه دزمار در شمال تبريز، قلعهاي نظامي در ساحل ارس ساخته شود. اما مكاني كه براي ساخت اين قلعه در نظر گرفته شده بود در كوهپايه قرار داشت و در نتيجه قلعه ميان رود و كوه محصور ميشد. در عين حال اگر دشمن خود را بر بلنداي كوه ميرساند، به قلعه مشرف ميشد و اين خطرناك بود. در نتيجه: «مهندسان فرنگي و ايراني ترديد و تأملي در بناي قلعه مزبور داشتند. نواب نايبالسلطنه خود ايلغار (تاخت) به آنجا فرموده، ملاحظه وضع قلعه را نمود و به طريقي خالي از هرگونه علّت و نقص بناي قلعه را گذاشته، دستورالعملي به مهندسان عنايت فرموده، مراجعه به دارالسلطنه تبريز فرمودند».
ذكري كه دنبلي در اينجا از مهندسان ايراني كرده است نشان ميدهد آموزشهايي كه از زمان حضور فرانسويان در ايران آغاز شد و بعد هم احتمالاً به وسيله انگليسيها ادامه يافت، نتيجه داشته است. منابع مختلف از علاقه فراوان عباسميرزا به امور نظامي و دفاعي و آموزشهاي مهندسي و رياضي گزارش دادهاند و بر رابطه بسيار دوستانه او با مستشاراني كه در استخدام داشته، تأكيد كردهاند.
روش تدريج و مروري كه نايبالسلطنه در نبرد با روسها در پيش گرفته بود، عمدتاً به صورت يورشهاي ناگهاني و وادار كردن ايلات و طوايف به كوچيدن به سرزمينهاي تحت حاكميت ايران ظهور مييافت. بنابه گزارش منابع تاريخي دوران سلطنت فتحعليشاه، در طول سال 1226ه.ق. چند عمليات ديگر نظير آنچه در مغاويز اتفاق افتاده بود، انجام شد.
واقعه مهم ديگر اين سال كه پيشتر به مناسبتي شرح آن را نوشتيم، ورود و استقرار سر گور اوزلي، سفير كبير بريتانيا بود. در عين حال در طول سال 1226ه.ق. درگيريهايي نيز با پاشايان عثماني در جريان بود كه قواي ايران را تحليل ميبرد و از توان تمركز قشون ايران ميكاست.
(ادامه دارد)
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی