ديلماج گنجهاي
ماجراي سفر ميرزا ابوالحسنخان شيرازي (معروف به ايلچي) را به روسيه تا آنجا پي گرفتيم كه در تفليس مراسم مبادله نسخههاي امضاء شده عهدنامه گلستان انجام شد و جشن و آتشبازي به اين مناسبت انجام گرفت. همچنين از پريشاني دروني و وضعيت غمانگيزي كه اعضاي هيأت ايراني در اين جشنها داشتند سخن گفتيم. نمونهاي جالب از بروز اين پريشاني و حسرت دروني را در حادثهاي ميتوان يافت كه چند روز بعد از مراسم مبادله براي يكي از مترجمان هيأت پيش آمد. ميرزا محمدهادي شيرازي، نويسنده «دليلالسفراء»، در يادداشت روز بيست و ششم رمضان 1229ه.ق. در توصيف اين مترجم كه «محمدبيك گنجهاي» نام داشت، چنين مينويسد: «چند يوم پيش محمدبيك گنجهاي حسبالامر نواب وليعهد به جهت ديلماجي لسان اروسي كه فيالجمله ميدانست وارد تفليس گرديد و در حين ورود خدمت صاحبي، بسيار بيادبانه مكاتيب را داده و سخنان درشت مذكور نموده بود. اين روز (26 رمضان) با وجود ايام رمضان شرب خمر كرده و در بازار شهر رفته و حركات مستانه مينموده، صاحبي ايلچي كه مطلع گرديدند، بابابيك غلام سركار وليعهد را كه در آنجا بود پيغام فرموده كه به او بگويد كه اينگونه حركات و رفتار ناهنجار در اين بلاد خلاف ضابطه است، البته ترك كرده باش. مشاراليه نزد او رفته بيان پيغام را نمود. محمدبيك مذكور با بابابيك غلام آغاز منازعه كرده سخنان لاطايل به او گفته بود».
مستي
همين محمدبيك گنجهاي ديلماج، چند روز بعد از مراسم مبادله نسخههاي امضاء شده عهدنامه گلستان بار ديگر دمي به خمره زد و مست شد. از قضا همان روز چاپاري از تبريز رسيده بود و چند طاقه شال ترمه و زري و سه قالي گرانقيمت براي افزودن به هدايا همراه آورده بود. نامههاي همراه چاپار نيز نشان ميداد كه اجازه ادامه سفر براي ميرزاابوالحسنخان از سوي مقامات ايران صادر شده است: «ميرزا ابراهيم و آقابيك (دو تن از كاركنان دستگاه ژنرال دوريچف) را صاحبي ايلچي خواسته و مضمون آنها را به ايشان حالي كرد كه رفته به سردار بگويند، شايد اثري كرده، در روانه ساختن ما تعجيل نمايد. بعد از اين فقرات محمدبيك گنجهاي شرب بسياري كرده از شهر به منزل ايلچي آمده مذكور نمود كه در اخراجات (دستمزد) من به نحوي كه منظور من است قصوري هست. صاحبي ايلچي فرمودند كه قدغن ميشود (دستور داده ميشود) كه آنچه در كار تو باشد به تو داده باشند. چون از خود بيخبر و از حال طبيعي به در بود، پارهاي سخنان ناهنجار گفته و از آنجا روانه منزل سردار (دوريچف) گرديد و در پاي عمارت سردار ايستاد و به فرياد و آواز بلند به زبان تركي گفت كه «سن پخيدن بارشدن بيز بارش ممشخ» (يعني تو ... خوردي آشتي كردي، ما آشتي نكرديم!). سردار آواز او را شنيده، در مقام تفحص برآمد كه چه ميگويد. جمعي كه بودند مذكور كردند كه گويا شكوه از رفقاي خود دارد. سردار آدمي تعيين كرده او را خدمت صاحبي ايلچي آوردند. بعد از اطلاع از كيفيت مذكور حكم نموده، او را مقيد و روانه ايروان نمودند كه از آنجا روانه تبريز شود».
اطلاعات را كنار هم بچينيم: اين شخص فرستاده دستگاه عباسميرزا بود و از ابتدا با ميرزا ابوالحسنخان «بيادبانه» رفتار كرد و به او «سخنان درشت» گفت (راوي مشخص نكرده است كه اين سخنان چه بوده است). اما ايلچي با مدارا و ملاحظه با او رفتار كرد و حتي وقتي مستانه به خانهاش آمده كه در پرداخت دستمزد من كوتاهي شده، قول داد فوراً آن را بپردازد. در عين حال اين شخص در همان حالت مستي اعتراض خود را متوجه عهدنامه صلح كرد و با زباني بسيار موجز و طنزآميز اعتراضش را جلوي منزل ژنرال روس فرياد زد (به ياد داشته باشيد كه اين مترجم از قضا اهل گنجه بود كه مطابق عهدنامه گلستان ضميمه خاك روسيه ميشد). از طرفي ميدانيم كه عباسميرزا و ميرزا بزرگ فراهاني با مصالحه در آن شرايط مخالف بودهاند، به طوري كه حتي دوريچف در نخستين ديدارش با ايلچي در تفليس به او ميگويد: «شنيدم در سال قبل كه شما از مصالحه دولتين عليتين فارغ و از چمن گلستان معاودت به تبريز نموديد، جناب صاحبعظام قائممقام با شما بيلطفي بسيار فرمودهاند» (و البته پاسخ ميشنود كه «اين مطلب محض كذب و كذب محض است»).
گمان
با اين اوصاف ميتوان حدس زد كه اولاً مترجم مورد اشاره از اين جهت توسط دستگاه وليعهد فرستاده شده بود كه اخبار موثقي از روند مذاكرات و رفتار ايلچي به آنجا گزارش كند (قائممقام و وليعهد به ميرزا ابوالحسنخان اعتماد نداشتند). ثانياً سخنان درشت و رفتار «بيادبانه» او با ايلچي احتمالاً به گوشه و كنايه زدن در مورد مفاد معاهده مربوط ميشده است. علت مماشات ايلچي نيز در برابر درشتگوييها و بدرفتاريهاي او اين بوده كه نميخواسته بيمقدمه با او تندي كند كه بهانه به دست رقباي سياسي (قائممقام و اطرافيانش) داده باشد. به ياد داريد كه قائممقام در آن شرايط هوادار سياست فرانسه بود و ميرزا ابوالحسن هوادار سياست انگلستان.
به نظر ميرسد سرانجام وقتي محمدبيك گنجهاي كار بدمستي را به فحاشي جلوي منزل ژنرال دوريچف رساند، ميرزا ابوالحسنخان از موقعيت استفاده كرد و او را با دليلي موجه از هيأت اخراج و روانه تبريز كرد. شايد هم در واقع چندان مايل به اين كار نبوده چون ميدانسته است بدون حضور شخص مورد اعتماد رقيب، در روسيه هر چه كند بد تعبير خواهد شد؛ اما آخرين اقدام محمدبيك او را ناچار به بازگرداندن ديلماج اعزامي دستگاه وليعهد كرده است.
ماجراي سفر ميرزا ابوالحسنخان شيرازي (معروف به ايلچي) را به روسيه تا آنجا پي گرفتيم كه در تفليس مراسم مبادله نسخههاي امضاء شده عهدنامه گلستان انجام شد و جشن و آتشبازي به اين مناسبت انجام گرفت. همچنين از پريشاني دروني و وضعيت غمانگيزي كه اعضاي هيأت ايراني در اين جشنها داشتند سخن گفتيم. نمونهاي جالب از بروز اين پريشاني و حسرت دروني را در حادثهاي ميتوان يافت كه چند روز بعد از مراسم مبادله براي يكي از مترجمان هيأت پيش آمد. ميرزا محمدهادي شيرازي، نويسنده «دليلالسفراء»، در يادداشت روز بيست و ششم رمضان 1229ه.ق. در توصيف اين مترجم كه «محمدبيك گنجهاي» نام داشت، چنين مينويسد: «چند يوم پيش محمدبيك گنجهاي حسبالامر نواب وليعهد به جهت ديلماجي لسان اروسي كه فيالجمله ميدانست وارد تفليس گرديد و در حين ورود خدمت صاحبي، بسيار بيادبانه مكاتيب را داده و سخنان درشت مذكور نموده بود. اين روز (26 رمضان) با وجود ايام رمضان شرب خمر كرده و در بازار شهر رفته و حركات مستانه مينموده، صاحبي ايلچي كه مطلع گرديدند، بابابيك غلام سركار وليعهد را كه در آنجا بود پيغام فرموده كه به او بگويد كه اينگونه حركات و رفتار ناهنجار در اين بلاد خلاف ضابطه است، البته ترك كرده باش. مشاراليه نزد او رفته بيان پيغام را نمود. محمدبيك مذكور با بابابيك غلام آغاز منازعه كرده سخنان لاطايل به او گفته بود».
مستي
همين محمدبيك گنجهاي ديلماج، چند روز بعد از مراسم مبادله نسخههاي امضاء شده عهدنامه گلستان بار ديگر دمي به خمره زد و مست شد. از قضا همان روز چاپاري از تبريز رسيده بود و چند طاقه شال ترمه و زري و سه قالي گرانقيمت براي افزودن به هدايا همراه آورده بود. نامههاي همراه چاپار نيز نشان ميداد كه اجازه ادامه سفر براي ميرزاابوالحسنخان از سوي مقامات ايران صادر شده است: «ميرزا ابراهيم و آقابيك (دو تن از كاركنان دستگاه ژنرال دوريچف) را صاحبي ايلچي خواسته و مضمون آنها را به ايشان حالي كرد كه رفته به سردار بگويند، شايد اثري كرده، در روانه ساختن ما تعجيل نمايد. بعد از اين فقرات محمدبيك گنجهاي شرب بسياري كرده از شهر به منزل ايلچي آمده مذكور نمود كه در اخراجات (دستمزد) من به نحوي كه منظور من است قصوري هست. صاحبي ايلچي فرمودند كه قدغن ميشود (دستور داده ميشود) كه آنچه در كار تو باشد به تو داده باشند. چون از خود بيخبر و از حال طبيعي به در بود، پارهاي سخنان ناهنجار گفته و از آنجا روانه منزل سردار (دوريچف) گرديد و در پاي عمارت سردار ايستاد و به فرياد و آواز بلند به زبان تركي گفت كه «سن پخيدن بارشدن بيز بارش ممشخ» (يعني تو ... خوردي آشتي كردي، ما آشتي نكرديم!). سردار آواز او را شنيده، در مقام تفحص برآمد كه چه ميگويد. جمعي كه بودند مذكور كردند كه گويا شكوه از رفقاي خود دارد. سردار آدمي تعيين كرده او را خدمت صاحبي ايلچي آوردند. بعد از اطلاع از كيفيت مذكور حكم نموده، او را مقيد و روانه ايروان نمودند كه از آنجا روانه تبريز شود».
اطلاعات را كنار هم بچينيم: اين شخص فرستاده دستگاه عباسميرزا بود و از ابتدا با ميرزا ابوالحسنخان «بيادبانه» رفتار كرد و به او «سخنان درشت» گفت (راوي مشخص نكرده است كه اين سخنان چه بوده است). اما ايلچي با مدارا و ملاحظه با او رفتار كرد و حتي وقتي مستانه به خانهاش آمده كه در پرداخت دستمزد من كوتاهي شده، قول داد فوراً آن را بپردازد. در عين حال اين شخص در همان حالت مستي اعتراض خود را متوجه عهدنامه صلح كرد و با زباني بسيار موجز و طنزآميز اعتراضش را جلوي منزل ژنرال روس فرياد زد (به ياد داشته باشيد كه اين مترجم از قضا اهل گنجه بود كه مطابق عهدنامه گلستان ضميمه خاك روسيه ميشد). از طرفي ميدانيم كه عباسميرزا و ميرزا بزرگ فراهاني با مصالحه در آن شرايط مخالف بودهاند، به طوري كه حتي دوريچف در نخستين ديدارش با ايلچي در تفليس به او ميگويد: «شنيدم در سال قبل كه شما از مصالحه دولتين عليتين فارغ و از چمن گلستان معاودت به تبريز نموديد، جناب صاحبعظام قائممقام با شما بيلطفي بسيار فرمودهاند» (و البته پاسخ ميشنود كه «اين مطلب محض كذب و كذب محض است»).
گمان
با اين اوصاف ميتوان حدس زد كه اولاً مترجم مورد اشاره از اين جهت توسط دستگاه وليعهد فرستاده شده بود كه اخبار موثقي از روند مذاكرات و رفتار ايلچي به آنجا گزارش كند (قائممقام و وليعهد به ميرزا ابوالحسنخان اعتماد نداشتند). ثانياً سخنان درشت و رفتار «بيادبانه» او با ايلچي احتمالاً به گوشه و كنايه زدن در مورد مفاد معاهده مربوط ميشده است. علت مماشات ايلچي نيز در برابر درشتگوييها و بدرفتاريهاي او اين بوده كه نميخواسته بيمقدمه با او تندي كند كه بهانه به دست رقباي سياسي (قائممقام و اطرافيانش) داده باشد. به ياد داريد كه قائممقام در آن شرايط هوادار سياست فرانسه بود و ميرزا ابوالحسن هوادار سياست انگلستان.
به نظر ميرسد سرانجام وقتي محمدبيك گنجهاي كار بدمستي را به فحاشي جلوي منزل ژنرال دوريچف رساند، ميرزا ابوالحسنخان از موقعيت استفاده كرد و او را با دليلي موجه از هيأت اخراج و روانه تبريز كرد. شايد هم در واقع چندان مايل به اين كار نبوده چون ميدانسته است بدون حضور شخص مورد اعتماد رقيب، در روسيه هر چه كند بد تعبير خواهد شد؛ اما آخرين اقدام محمدبيك او را ناچار به بازگرداندن ديلماج اعزامي دستگاه وليعهد كرده است.
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی