یکشنبه، آبان ۰۸، ۱۳۸۴

قسطنطين و قرنطينه

در شماره گذشته خوانديد كه ژنرال دوريچف در ايام اقامت ميرزا ابوالحسن‌خان شيرازي در تفليس، روزي به ديدار او رفت و در ميان گفتگو خواستار ملاحظه هدايايي شد كه ايلچي براي امپراطور آلكساندر و بزرگان دربار روسيه با خود مي‌برد؛ اما هنگامي كه هدايا و فهرست دريافت‌كنندگان آنها به نظرش رسيد، گفت كه هدايا كم است و علاوه بر «قسطنطين» (برادر الكساندر)، مادر و خواهر و همسر امپراطور نيز بايد به فهرست دريافت‌كنندگان هديه اضافه شوند. دوريچف توضيح داد كه اين امر به ايلچي كمك مي‌كند با نيل به مقصود از سن‌پطرزبورگ باز گردد. پيشنهاد ژنرال اين بود كه ايلچي چند هفته‌اي در تفليس بماند و كساني را براي آوردن هداياي تازه به ايران بفرستد. قرار شد در اين فاصله ژنرال نيز پيك به دربار روسيه بفرستد و امضاي معاهده گلستان را بگيرد تا معاهده‌هاي امضاء شده توسط شاه ايران و امپراطور روسيه در تفليس ميان ميرزا و ژنرال مبادله شود و سپس ميرزا به سفر خود به سوي سن‌پطرزبورگ ادامه دهد. به نوشته ميرزا محمدهادي شيرازي، «چون سردار (دوريچف) در اين خصوص اصرار بسيار نمود، صاحبي ايلچي قبول اين مطلب را نموده جواب گفتند كه من كيفيت را به دولت [خود] عرض مي‌كنم، بدانچه حكم شود معمول مي‌دارم. بعد سردار، مذكور نمود كه چون شما ايلچي بزرگ دولت ايران مي‌باشيد، بايد در حين ورود به پايتخت پادشاه روس تعارفات از خود به امناي دولت كرده باشيد، به جهت اين مصرف چه همراه داريد؟ صاحبي ايلچي جواب گفتند كه يكصد و سي طاقه شال ترمه [به اين منظور] همراه است. [سردار] در جواب گفت كه دويست سي‌صد طاقه شال هم كفاف اين مطلب را نمي‌دهد. صاحبي‌ايلچي حيران شدند كه اين چه معني دارد كه هدايا و تعارف را سردار اينقدر اصرار دارد؟ چرا كه تا حال اين معني به گوش احدي نرسيده كه مدعي خود در زيادتي هدايا و تكلف به دولت خود بكوشد»! («دليل‌السفراء»، ميرزا محمدهادي علوي شيرازي، به كوشش محمد گلبن)
انعام
در ديدار دومي كه همان روز ميان دوريچف و ميرزا ابوالحسن‌خان اتفاق افتاد، ژنرال روس پيشنهاد كرد علاوه بر رشته‌هاي مرواريد و پارچه‌هاي نفيس كشميري، تعدادي قالي ايراني نيز به هدايا اضافه شود. ضمناً دوريچف در ميان هدايا چادري بسيار بزرگ و مجلل با اسباب و اثاث زيبا و گرانبها ديده بود كه به واسطه آقابيك دربندي (مترجم) به داشتن آن ابراز علاقه كرد. ايلچي چادر را براي او فرستاد. ژنرال «ضمن اظهار سرور و رضامندي بسيار»، به حاملان چادر تنها «پنج دانه اشرفي باجاغلي» انعام داده بود. ميرزا محمدهادي مي‌نويسد: «حاملان خواسته [بودند] نگيرند، از واهمه كه مبادا منافي طبع صاحبي [ايلچي] بوده باشد گرفته آمدند. من از استماع اين فقره تعجب كلي كرده كه چادر به اين امتياز را چگونه پنج باجاغلي انعام كرده است. صاحبي ايلچي فرمودند كه مراتب لئامت و لچارت (خسّت و پستي) و طمع اين طايفه بي‌نهايت است. چنانكه چندي قبل از اين كه من به جهت مصالحه دولتين عليتين به چمن گلستان نزد سردار روس رفتم، در روز آخر حركت از آنجا بعد از تعارفات كلي كه نسبت به سردار و ساير طايفه روسيه به عمل آمده بود، نه طاقه شال ترمه و يك عدد انگشتر زمرد ممتاز و بعضي اشياء ديگر به رسم تكلف به جهت زن سردار فرستاده شد. او موازي نه دانه فنجان چاهي‌خوري (چاي‌خوري) چيني بسيار بد در جعبه گذاشته به جهت ما فرستاد. طرفه‌تر اينكه در وقتي‌كه فنجان‌هاي مذكور را آوردند، آقا بيك دربندي حضور داشت. بي‌جهت مذكور نمود كه اين شخص كه از جانب زن سردار، نه دانه فنجان را آورده ده دانه اشرفي باجاغلي به جهت انعام او كافي است زيادتر ندهيد! ما لابداً ده باجاغلي را هم داديم. ايشان چنين قومي هستند، تعجب تو در اين مقام بي‌جاست».
كراچتن
نيمي از مدت اقامت ميرزا ابوالحسن‌خان در تفليس در ماه رمضان گذشت و به نوشته ميرزا محمدهادي، ايلچي بيشتر اوقات به «ملاحظه فيلان و سرپرستي اسبان و گردش باغچه و تلاوت قرآن و ملاحظه كتاب و تمرين خط انگريزي» مشغول بود. دوريچف براي اداي احترام و دلجويي از طولاني شدن انتظار، هر روز به ديدار ايلچي مي‌رفت و گاهي هم او را در منزل خود مهمان مي‌كرد. از جمله موارد جالبي كه در اين ايام و پيش از ادامه سفر براي ايلچي و همراهانش پيش آمد، موضوع قرنطينه و «كراچتن» بود: «يوم شنبه چهارم [رمضان 1229ه.ق.] صبح آقابيك دربندي آمده، مذكور نمود كه بايد فيلان و اسبان را روانه پترزبورغ كرده باشم. صاحبي ايلچي فيل‌بانان و جلوداران و مهتران اسبان را طلبيده، قدغن فرمودند (يعني دستور دادند) كه اسبان و اثاث خود را موجود و آماده كرده و آنچه شايست و بايست به آنها داده عصر اين روز آنها را با جمعي سوار قزاق و اسب‌كش و مهماندار روانه «كراچتن» نمودند. «كراچتن» مكاني است كه هر كس از تفليس به سمت پترزبورغ مي‌رود، در آنجا برده و دو سه روز او را نگاه مي‌دارند و مجموع اسباب او را دود مي‌دهند. بعضي چيزها دارند، در اطاقي به آتش ريخته دود مي‌كنند، آدم و اسباب او را در آن اطاق برده دود داده و بعد او را روانه مي‌نمايند. جهت اين عمل اين است كه مي‌گويند هرگاه [طرف] ناخوشي و مرضي داشته باشد، يا از ولايتي كه وبا و طاعون در آن باشد آمده باشد، اين دود را كه به او مي‌دهند رفع آن ناخوشي به كلي از او مي‌شود و بوي آن مرض به ولاياتي كه مي‌رود نمي‌رسد».

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی