آغاز حمله، فتوح بسيار
شرح تجمع علماي عتبات و بلاد ايران را در اردوي فتحعليشاه و صدور فتواي جهاد را توسط ايشان عليه روسيه در شماره گذشته خوانديد و ديديد كه فرستاده تزار جديد روسيه پس از شكست مذاكراتش با مقامات ايراني، روز 24 ذيقعده 1241ه.ق. (9 تير 1205ه.ش. – 30 ژوئن 1826م.) سلطانيه را به سوي كشورش ترك كرد. «از پس او شهريار تاجدار يكباره دل بر جهاد نهاد و نخستين، شاهزاده اسمعيلميرزا را با تفنگچيان استرآبادي و هزارجريبي و فندرسكي به منقلاي سپاه مأمور فرمود و ايشان دوشنبه چهارم ذيحجه از سلطانيه راه آذربايجان برگرفتند و جمعه هشتم محمدقليخان پسر آصفالدوله با جماعت خواجهوند و عبدالملكي و مافي از قفاي اسمعيلميرزا بيرون شد و نايبالسلطنه دوشنبه يازدهم طريق تبريز گرفت و مجتهدين از بهر تحريض (برانگيختن) مجاهدين پنجشنبه چهاردهم بر نشستند و حاجي محمدخان قاجار دولوي با جماعتي از لشكر به طرف طالش در شتاب آمد و فرمان رفت كه حسينخان سردار ايروان و برادرش حسنخان سارواصلان حدود گوگجه دنكيز و بالغلو را از روسيان پرداخته كند و شهريار تاجدار روز پنجشنبه بيستويكم ذيحجه كوچ داده از راه مغانچاي رهسپار گشت و سهشنبه بيستوششم ذيحجه اراضي اردبيل را لشكرگاه كرد». («ناسخالتواريخ»، محمدتقي لسانالملك سپهر) و اين هنگام، اواسط تابستان سال 1205هجري شمسي بود.
يورش
دومين دوره جنگهاي ايران و روس به اين ترتيب آغاز شد. گويا نخستين نبرد اين دوره را حاجي محمدخان قاجار در حمله به روستاي گرمي -مقرّ فوجي از سپاه روسيه- آغاز كرده بود. او سي تن از سربازان روس را كشت، 20 تن را اسير كرد و دو عراده توپ به غنيمت گرفت. غنائم و اسرا به همراه سرهاي بريدهي كشتگان در روز ورود فتحعليشاه به اردوي اردبيل «از پيشگاه حضور بگذشت». حسينخان سردار، حاكم ايروان، نيز روز جمعه 22 ذيحجه به آپاران تاخته و روسها را از آنجا بيرون رانده بود. سبحانقليخان قاجار قزويني همان شب بالغلو را بازپس گرفته و حسنخان سارواصلان به شورهگل و قراكليسا تاخته و سربازان روس را عقب رانده بود. همچنين تقيخان بزچلو «از طرف دره چچك راه حمزهچمني برگرفت و اسبان توپخانه كينياز (فرمانده - شاهزاده) را براند و راعيان (مراقبان) اسبها را بكشت. صورت اين فتوح، از پي يكديگر، در حضرت پادشاه مكشوف گشت».
به نظر ميرسيد شروع كار با موفقيت همراه است. اما تيزبينان ميدانستند كه اين حملات بيشتر به شبيخونهاي غافلگيركننده شباهت ميبرد و پس از آنكه دشمن هشيار و آماده نبرد شد، كار دشوارتر از اينها خواهد بود. رسيدن خبر پيروزيها تا مدتها ادامه داشت. عباسميرزا هنگامي كه از سلطانيه به تبريز بازگشته بود، الكساندرميرزا (پسر حاكم پيشين گرجستان)، مصطفيخان شيرواني و محمدحسينخان شكي را به گرجستان، شيروان و شكي مأمور كرده و خود روز 22 ذيحجه راهي قراباغ شده بود. «اما از آن سوي دوهزار تن سالدات كه در محال گروس و خنزيرك و چناقچي سكون داشتند طريق قلعه شوشي برداشتند تا در آنجا اعداد كار كرده (آماده كار شده) با ديگر لشكريان ساخته جنگ مسلمانان گردند، در بين راه با شاهزاده اسمعيلميرزا باز خوردند و آتش حرب افروخته گشت. حاجيآقا لربيك قراباغي با مردم خود نيز از قفاي روسيان در آمد و رزم در داد. و هم در اين وقت نايبالسلطنه از راه در رسيد و جنگ بپيوست، از چاشتگاه تا فرو شدن آفتاب آتش حرب افروخته بود. در پايان كار روسيان در قيد اسار و بوار (اسارت و هلاكت) در آمدند، هزار تن اسير و پانصد نيزه سر و چهار عراده توپ به دست لشكر اسلام افتاد».
لنكران
خبر اين پيروزي نيز روز يازدهم محرم در اردبيل به فتحعليشاه رسيد. او دستور داد در قلعههاي چناقچي، خنزيرك و گروس نگهباناني بگمارند و علوفه و آذوقه كافي در آنها انبار كنند. از سوي ديگر در شرق، حاجي محمدخان قاجار دولو، مير حسين خان پسر مصطفيخان (حاكم درگذشته طالش) و آقا سليمان گيلاني (فرمانده فوج شقاقي) به قلعه لنكران تاختند و آنجا را گشودند. «شگفتي اينكه 14 سال از اين پيش... اين قلعه در شب تاسوعا به دست روسيان افتاد و اين وقت هم در شب تاسوعا مفتوح گشت». («ناسخالتواريخ»)
باز در آن سوي «نواب نايبالسلطنه العليّه حضرت وليعهد ثاني محمد ميرزا (محمدشاه بعدي) و محمدقليخان قاجار را با دستجات خواجهوند و عبدالملكي، و نظرعليخان مرندي را با فوج مرندي مجدداً به جهت حراست شهر و قلعهي گنجه روان فرمود و تأكيدات اكيده در باب قلعهداري و عدم مجادله با روسيهي بيايمان به ايشان نمود، ولي از كار قضا غافل بود. خود به محاصرهي قلعه شوشي اقدام ورزيد و جناب آصفالدوله نيز در اين باب با او همداستان گرديد كه اول بايد قلعه شوشي را به دست آوريم و پس از آن همت به تسخير ولايت تفليس صرف بريم. از آن طرف نيارال مددوف نام كه از جمله ينارالان با اعتبار روسيه بدفرجام بود، جمعيتي كامل از پياده و سوار و قزاق و ارامنه و سالدات روسيه جمع نمود و مساوي بيست عراده توپ البرزكوب برداشت و روي زشت به استرداد شهر و قلعه گنجه گذاشت». («تاريخ ذوالقرنين»، ميرزا فضلالله خاوري شيرازي)
اقدام مددوف آغاز چرخش اوضاع به سود روسها بود. در شماره آينده عواقب ورود نيروهاي او به نبرد را مرور خواهيم كرد.
شرح تجمع علماي عتبات و بلاد ايران را در اردوي فتحعليشاه و صدور فتواي جهاد را توسط ايشان عليه روسيه در شماره گذشته خوانديد و ديديد كه فرستاده تزار جديد روسيه پس از شكست مذاكراتش با مقامات ايراني، روز 24 ذيقعده 1241ه.ق. (9 تير 1205ه.ش. – 30 ژوئن 1826م.) سلطانيه را به سوي كشورش ترك كرد. «از پس او شهريار تاجدار يكباره دل بر جهاد نهاد و نخستين، شاهزاده اسمعيلميرزا را با تفنگچيان استرآبادي و هزارجريبي و فندرسكي به منقلاي سپاه مأمور فرمود و ايشان دوشنبه چهارم ذيحجه از سلطانيه راه آذربايجان برگرفتند و جمعه هشتم محمدقليخان پسر آصفالدوله با جماعت خواجهوند و عبدالملكي و مافي از قفاي اسمعيلميرزا بيرون شد و نايبالسلطنه دوشنبه يازدهم طريق تبريز گرفت و مجتهدين از بهر تحريض (برانگيختن) مجاهدين پنجشنبه چهاردهم بر نشستند و حاجي محمدخان قاجار دولوي با جماعتي از لشكر به طرف طالش در شتاب آمد و فرمان رفت كه حسينخان سردار ايروان و برادرش حسنخان سارواصلان حدود گوگجه دنكيز و بالغلو را از روسيان پرداخته كند و شهريار تاجدار روز پنجشنبه بيستويكم ذيحجه كوچ داده از راه مغانچاي رهسپار گشت و سهشنبه بيستوششم ذيحجه اراضي اردبيل را لشكرگاه كرد». («ناسخالتواريخ»، محمدتقي لسانالملك سپهر) و اين هنگام، اواسط تابستان سال 1205هجري شمسي بود.
يورش
دومين دوره جنگهاي ايران و روس به اين ترتيب آغاز شد. گويا نخستين نبرد اين دوره را حاجي محمدخان قاجار در حمله به روستاي گرمي -مقرّ فوجي از سپاه روسيه- آغاز كرده بود. او سي تن از سربازان روس را كشت، 20 تن را اسير كرد و دو عراده توپ به غنيمت گرفت. غنائم و اسرا به همراه سرهاي بريدهي كشتگان در روز ورود فتحعليشاه به اردوي اردبيل «از پيشگاه حضور بگذشت». حسينخان سردار، حاكم ايروان، نيز روز جمعه 22 ذيحجه به آپاران تاخته و روسها را از آنجا بيرون رانده بود. سبحانقليخان قاجار قزويني همان شب بالغلو را بازپس گرفته و حسنخان سارواصلان به شورهگل و قراكليسا تاخته و سربازان روس را عقب رانده بود. همچنين تقيخان بزچلو «از طرف دره چچك راه حمزهچمني برگرفت و اسبان توپخانه كينياز (فرمانده - شاهزاده) را براند و راعيان (مراقبان) اسبها را بكشت. صورت اين فتوح، از پي يكديگر، در حضرت پادشاه مكشوف گشت».
به نظر ميرسيد شروع كار با موفقيت همراه است. اما تيزبينان ميدانستند كه اين حملات بيشتر به شبيخونهاي غافلگيركننده شباهت ميبرد و پس از آنكه دشمن هشيار و آماده نبرد شد، كار دشوارتر از اينها خواهد بود. رسيدن خبر پيروزيها تا مدتها ادامه داشت. عباسميرزا هنگامي كه از سلطانيه به تبريز بازگشته بود، الكساندرميرزا (پسر حاكم پيشين گرجستان)، مصطفيخان شيرواني و محمدحسينخان شكي را به گرجستان، شيروان و شكي مأمور كرده و خود روز 22 ذيحجه راهي قراباغ شده بود. «اما از آن سوي دوهزار تن سالدات كه در محال گروس و خنزيرك و چناقچي سكون داشتند طريق قلعه شوشي برداشتند تا در آنجا اعداد كار كرده (آماده كار شده) با ديگر لشكريان ساخته جنگ مسلمانان گردند، در بين راه با شاهزاده اسمعيلميرزا باز خوردند و آتش حرب افروخته گشت. حاجيآقا لربيك قراباغي با مردم خود نيز از قفاي روسيان در آمد و رزم در داد. و هم در اين وقت نايبالسلطنه از راه در رسيد و جنگ بپيوست، از چاشتگاه تا فرو شدن آفتاب آتش حرب افروخته بود. در پايان كار روسيان در قيد اسار و بوار (اسارت و هلاكت) در آمدند، هزار تن اسير و پانصد نيزه سر و چهار عراده توپ به دست لشكر اسلام افتاد».
لنكران
خبر اين پيروزي نيز روز يازدهم محرم در اردبيل به فتحعليشاه رسيد. او دستور داد در قلعههاي چناقچي، خنزيرك و گروس نگهباناني بگمارند و علوفه و آذوقه كافي در آنها انبار كنند. از سوي ديگر در شرق، حاجي محمدخان قاجار دولو، مير حسين خان پسر مصطفيخان (حاكم درگذشته طالش) و آقا سليمان گيلاني (فرمانده فوج شقاقي) به قلعه لنكران تاختند و آنجا را گشودند. «شگفتي اينكه 14 سال از اين پيش... اين قلعه در شب تاسوعا به دست روسيان افتاد و اين وقت هم در شب تاسوعا مفتوح گشت». («ناسخالتواريخ»)
باز در آن سوي «نواب نايبالسلطنه العليّه حضرت وليعهد ثاني محمد ميرزا (محمدشاه بعدي) و محمدقليخان قاجار را با دستجات خواجهوند و عبدالملكي، و نظرعليخان مرندي را با فوج مرندي مجدداً به جهت حراست شهر و قلعهي گنجه روان فرمود و تأكيدات اكيده در باب قلعهداري و عدم مجادله با روسيهي بيايمان به ايشان نمود، ولي از كار قضا غافل بود. خود به محاصرهي قلعه شوشي اقدام ورزيد و جناب آصفالدوله نيز در اين باب با او همداستان گرديد كه اول بايد قلعه شوشي را به دست آوريم و پس از آن همت به تسخير ولايت تفليس صرف بريم. از آن طرف نيارال مددوف نام كه از جمله ينارالان با اعتبار روسيه بدفرجام بود، جمعيتي كامل از پياده و سوار و قزاق و ارامنه و سالدات روسيه جمع نمود و مساوي بيست عراده توپ البرزكوب برداشت و روي زشت به استرداد شهر و قلعه گنجه گذاشت». («تاريخ ذوالقرنين»، ميرزا فضلالله خاوري شيرازي)
اقدام مددوف آغاز چرخش اوضاع به سود روسها بود. در شماره آينده عواقب ورود نيروهاي او به نبرد را مرور خواهيم كرد.
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی