چهارشنبه، اردیبهشت ۰۶، ۱۳۸۵

مقايسه دو روايت

ماجراي سقوط ميرزاتقي‌خان اميركبير را در از ابتدا تا روز 25 محرم سال 1268ه.ق. در شماره‌هاي گذشته مرور كرديم. روند وقايع از آن به بعد پيچيده و مناقشه‌انگيز مي‌شود. دست‌كم دو پژوهشگرِ جدّي حوادث اين دوره را به دقّت بررسي كرده‌اند و روايت آنها به فارسي در دسترس است. مبناي كار ما در اين مرحله مقايسه اين دو روايت است: روايت فريدون آدميت در «اميركبير و ايران» و روايت عباس امانت در «قبله عالم». هر دوي اين روايت‌ها بيشتر بر اسناد و مكاتبات باقي‌مانده مقامات ايراني و اسناد وزارت‌خارجه بريتانيا (عمدتاً گزارش‌هاي جاستين شيل وزيرمختار وقت انگليس در ايران) اتكا دارد. نكته تأسف‌انگيز اين است كه منابع روسي و گزارش‌هاي وزيرمختار روسيه (كه از قضا نقشي تعيين‌كننده در آن ميانه داشت) از هر دو روايت غايب است. اين غيبت كه در بررسي‌هاي تاريخي اوايل سلطنت قاجاريه تا جنبش مشروطه كاملاً به چشم‌ مي‌خورد ظاهراً دو دليل عمده دارد: دشواري دسترسي به اسناد وزارت‌خارجه اتحاد شوروي و روسيه و همچنين عدم آشنايي بيشتر پژوهشگران تاريخ ايران به زبان روسي.
پناه
چنانكه روند تاريخي حوادث را در نظر بگيريم، نخستين اختلاف اساسي ميان روايت‌هاي آدميت و امانت به روز 23 محرم مربوط مي‌شود. امانت در «قبله عالم» به گزارش روز 18 نوامبر (23 محرم) شيل اشاره مي‌كند كه در آن ادعا شده است امير «در حدود بيست و سوم محرم... پيامي براي شيل فرستاد و ابراز «اميدواري صميمانه» كرد كه وزير مختار بريتانيا اختلافات گذشته‌شان را از ياد برده [و]«به او اجازه دهد چنانچه احساس خطر از ناحيه شاه كند، در سفارت پناه جويد». پاسخ شيل، طبق گزارش او به لندن، «حاوي اين اشاره تلويحي بود كه درهاي سفارت هر وقت كه اميركبير مناسب بداند به رويش گشوده است»». (امانت، ص220) اما آدميت با وجود نقل‌قول‌هاي متعددي كه از گزارش 18 نوامبر شيل كرده است، اشاره‌اي به اين ادعاي وزيرمختار ندارد.
24 محرم (دو روز پس از انتصاب ميرزا آقاخان نوري به صدارت) همان روزي است كه شيل براي گفتن تبريك نزد او مي‌رود و نوري از او مي‌خواهد با استفاده از نفوذ شخصي، امير را به پذيرش حكومت كاشان راضي كند.
و اما بامداد روز 25 محرم دكتر ديكسون پزشك سفارت به ديدار امير رفته و پيام شيل را با او در ميان گذاشته است. امانت و آدميت هر دو از شيل نقل مي‌كنند كه ديكسون در بازگشت گفته است كه امير پيشنهاد را پذيرفته و غائله از نظر شيل تمام شده. اما محتواي پيام شيل كه مورد قبول امير واقع شده بود در دو روايت يكسان نيست. آدميت مي‌نويسد:‌ «باري وزير مختار انگليس دكتر ديكسون پزشك سفارت را صبح بيست‌وپنجم محرم (20 نوامبر) نزد امير فرستاد كه او را از قرار با دولت راجع به انتصاب وي به حكومت كاشان بياگاهاند». (آدميت، ص708)
اما امانت مي‌نويسد: «انتصاب اميركبير به حكومت كاشان... توسط وزيرمختار بريتانيا تضمين شد. اطمينان‌هاي شيل به اميركبير كه جان و مال خود و خانواده‌اش در امان است و سفارت انگلستان از او حراست مي‌كند و با حرمت و بدون مزاحمت حكم‌راني خواهد كرد، راه‌كار قابل قبولي وراي پناهندگي براي اميركبير فراهم آورد». (امانت، ص222)
امير يك روز پيش‌تر پيشنهاد شاه را براي حكومت فارس، اصفهان يا قم با اين استدلال كه در صورت خروج از تهران جانش در خطر خواهد بود، رد كرد. بنابراين همانطور كه امانت نوشته است پيشنهاد شيل مي‌بايست واجد تضمين‌هايي در مورد جان و مال او و خانواده‌اش مي‌بوده كه آن را پذيرفته است. روايت آدميت با اين معنا منافاتي ندارد، اما به نظر مي‌رسد عبارات طوري تنظيم شده كه معناي «تضمين» سفير انگليس از آن استشمام نشود. دقت كنيد، آدميت مي‌نويسد پزشك سفارت رفته بود تا امير را از «قرار با دولت راجع به انتصاب وي به حكومت كاشان» آگاه كند. اين قرار، به طوري كه خود آدميت هم پيش‌تر توضيح داده است (ص707) از جمله شامل اطمينان سپردن نوري در مورد جان و مال ميرزاتقي‌خان بود.
هر چه بود امير پيشنهاد سفير بريتانيا را پذيرفته بود و ديكسون به سفارت بازگشت و خبر را براي شيل برد. امانت از گزارش شيل نقل كرده است كه «براي احتياط بيشتر، اميركبير پسر بزرگ و برادر خود را نيز فرستاد كه در سفارت انگليس بمانند». (امانت، ص223) اما گزارش آدميت در اين مورد نيز ساكت است.
در اين ميان پاي پرنس دالگوروكي وزيرمختار روسيه به ماجرا باز مي‌شود. هفت عضو سفارت روسيه به دستور او با لباس‌هاي رسمي به خانه امير مي‌روند و پيشنهاد حمايت امپراتور روسيه را به او ارائه مي‌كنند. در روايت آدميت بلافاصله آمده است كه شيل «به محض اطلاع از اين واقعه» به نوري اعلام مي‌كند «كار اميرنظام ديگر به من مربوط نيست». (ص 708) كدام واقعه؟ از روايت آدميت استنباط مي‌شود كه «واقعه» مورد نظر، اقدام دالگوروكي در ارائه پيشنهاد حمايت بوده است. در آن صورت چرا خشم شيل متوجه اميرنظام مي‌شود؟ آدميت به اين پرسش پاسخ نمي‌دهد. اما در روايت امانت «واقعه» چيز ديگري است.
(ادامه دارد)
(ارجاعات مربوط است به «اميركبير و ايران»، فريدون آدميت، انتشارات خارزمي، چاپ هشتم،تهران، 1378 و «قبله عالم، ناصرالدين‌شاه قاجار و پادشاهي ايران»، عباس امانت، ترجمه حسن كامشاد، نشر كارنامه، چاپ اول، تهران، 1383)

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی