غروب روز 26 محرم سال 1268ه.ق. (همان روزي كه فرمان خلع ميرزا تقيخان اميركبير از تمام مناصب و القاب در روزنامه وقايع اتفاقيه منتشر شد) يكي از مستخدمان مورد اعتماد امير نزد جاستين شيل (وزير مختار بريتانيا) رفت. او، به نوشته عباس امانت در «قبله عالم»: «سند عجيبي ظاهراً به خط صدراعظم معزول و حال در بند همراه داشت كه در آن «هرگونه حق يا درخواست براي كسب حمايت از سفارت انگلستان يا هر كنسولگري انگليسي را از خود سلب ميكرد». اما شگفتانگيزتر از خود سند واكنش شيل بود زيرا وي به سهولت اين ادعاي مستخدم مذكور را پذيرفت كه اين سند مطابق «ميل باطني و واقعي» اميركبير و «كاملاً حياتي و به صلاحش» است و «به زور يا تهديد از وي گرفته نشده است». آنگاه ديپلمات مجرّب انگليسي با مهر و امضاء كردن بدون تأمل اين سند اميركبير را گام ديگري به «سرنوشت محتوم»اش نزديكتر برد». (امانت ص227- عبارات داخل گيومه از گزارش 22 نوامبر 1851 (27 محرم) شيل به پالمرسون نقل شده است)
«عريضه»
پرنس دالگوروكي، وزيرمختار روسيه نيز سند مشابهي دريافت كرد اما حاضر نشد آن را بپذيرد. او اين احتمال را در نظر گرفت كه سند را به زور از امير گرفته باشند. هرچند تنها نتيجه عدم پذيرش دالگوروكي اين بود كه بدگماني شاه نسبت به امير بيشتر شود.
از جمله مهمترين اختلافاتي كه ميان روايتهاي آدميت و امانت وجود دارد (و در طول سال گذشته مناقشات قلمي فراواني را برانگيخته است) نامهاي است منسوب به امير كه ضميمه گزارش 22 نوامبر شيل به پالمرستون بوده است. اين نامه را امانت در روايت خود آورده ولي آدميت به آن هيچ اشارهاي نكرده است. ابتدا متن نامه را (كه امير روز 27 يا 28 محرم به شيل نوشته) به نقل از كتاب امانت بخوانيد:
«آن جناب اغلب گفتهاند كه از جانب دولت انگليس خاصه دستور دارند ضعفا و ستمديدگان را معاضدت فرمايند. من امروزه در ايران احدي را نميشناسم كه از خود من ستمديدهتر و بيكستر باشد. اين مختصر را در دم آخر (پيش از عزيمت به تبعيد كاشان) به شما مينويسم. من بدون هيچ تقصيري نه فقط از مقام و منصب خود معزول بلكه ساعت به ساعت در معرض مخاطرات تازه ميباشم. افراد ذينفع كه دور شاه حلقه زدهاند به اين اكتفا ندارند كه غضب همايوني تنها شامل حال من شود، بلكه اولياي دربار را چنان بر ضد من برانگيختهاند كه ديگر اميدي به جان خود و عائله و برادرم ندارم. عليهذا من و خويشان و برادرم خود را به دامن حمايت دولت بريتانيا مياندازيم. اطمينان دارم كه آن جناب به معاضدت اقدام ميكنند و طبق قواعد انسانيت و شرافت به طرزي شايستهي تاج و تخت بريتانياي كبير و شأن ملت انگليس در حق من و خانواده و برادرم عمل خواهيد فرمود. فقدان هرگونه تقصير اينجانب از يادداشت رسمي وزير امور خارجه [بريتانيا] به وزير خارجه اين دربار مشهود است. ديگر توان (يا مجال) نوشتن ندارم». (امانت، صص 228 و 229 - امانت در يادداشتهاي مربوط به همين نامه از آدميت انتقاد كرده كه از گزارش شيل و منضماتش فراوان استفاده ميكند ولي هيچ اشارهاي به ضميمه شماره 5 (عريضه امير به شيل) نميكند. او مينويسد: «فريدون آدميت كه اميركبير را بيحد ميستايد از اين قبيل برگزيدن و دستچين كردنها زياد دارد. چهره اميركبير هر چقدر هم مستأصل و مأيوس اما ناتاريخي باشد، باز زندگينامهنويسش نميتواند اجازه دهد قهرمانش به سفارتخانهاي خارجي پناه ببرد. آن هم سفارت انگليس».)
خدشه
متن اصلي اين نامهي مناقشهانگيز در دست نيست. تنها دو ترجمه از آن در اسناد وزارتخارجه بريتانيا وجود دارد. يكي را چنانكه ديديم شيل ضميمه گزارش خود كرده است. اما دومي به شش سال بعد مربوط ميشود. مورِي (جانشين شيل) در جنجال مربوط به پناهندگي هاشمخان نوري و همسرش به سفارت انگليس در سال 1857 ميلادي، ترجمهاي ديگر از نامه امير به وزيرخارجه بريتانيا ميفرستد تا يادآوري كند مصلحت انگلستان در حفظ رسم اعطاي پناهندگي است.
نكته ديگر در مورد اين نامه عدم مطابقت تاريخها است. امانت خود در پانويس مينويسد: «تاريخ نامه پنجشنبه 28 محرم سال 1268، 22 نوامبر 1851 است. تاريخ ميلادي متقارن با پنجشنبه است ولي 28 محرم به جمعه ميافتد. بعيد نيست اين تفاوت در نتيجه بد خواندن تاريخ به خط فارسي روي داده و تاريخ 27 محرم بوده است». منتقداني كه اين نامه را مخدوش و غير قابل استناد ميدانند، از جمله به موضوع خدشهاي كه در تاريخ نامه وجود دارد اشاره ميكنند.
به نظر ميرسد حتي اگر اين نامه را مخدوش بدانيم، اينكه آدميت هيچ اشارهاي به آن نكرده است قابل توجيه نيست. شيوهاي كه آدميت در سراسر كتابش به كار گرفته (و از قضا به همين دليل كتاب «اميركبير و ايران» در زمره بهترين پژوهشهاي تاريخي مربوط به دوران قاجاريه در آمده) ناديده گرفتن ادعاها نيست. بارها در اين كتاب روايتهاي مختلف در مورد يك واقعه با هم مقايسه شده و احتمالات مختلف در نظر گرفته شده است (مثلاً نگاه كنيد به بخش مربوط به قتل امير در فين كاشان). از آنجا كه تقريباً محال است آدميت به هنگام بررسي اسناد وزارتخارجه انگليس ترجمه نامه امير را نديده باشد، بايد بپذيريم كه عمداً به آن اشاره نميكند. موارد مشابه ديگر كه پيشتر به آن اشاره شد مؤيد اين احتمال است.
(ادامه دارد)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر