ارائه روزشماري از وقايع مربوط به سقوط ميرزاتقيخان اميركبير و قتل او را در شماره گذشته آغاز كرديم و ديديم كه ماجراي تباهي دولت او از سفر ذيحجه 1267ه.ق. (مهر 1230ه.ش.) آغاز شد. فرمان عزل امير از وزارت و صدارت عظمي روز 19 محرم 1268 صادر شد و روز 22 محرم ملاقاتي ميان او و ناصرالدينشاه دست داد كه در آن تقسيم كار جديد مورد بررسي و توافق قرار گرفت. اين همان روزي بود كه ميرزا آقاخان نوري، اعتمادالدوله، بر مسند صدارت نشست. از مضمون گفتگوهاي شاه و امير در اين روز سندي در دست نيست اما متني كه امير پس از ملاقات نوشته، ميتواند تا حدودي موضوع را روشن كند. وقايعنگاران دربار قاجار بعدها از اين متن با نام «تقصيرنامه» يادكرده و چنين جلوه دادهاند كه گويي ملاقات شاه و امير نوعي محاكمه بوده و امير پس از آن وادار شده كژرفتاريهاي خود را كتباً بپذيرد. اما واقعيت اين است كه اين متن تنها تأييدي است كه امير بر تقسيمكار تازه مورد نظر شاه ميگذارد. به ياد داشته باشيد كه ميرزاتقيخان هنوز سمت مهم اميرنظامي را به عهده داشت و شاه لازم ميديد تضمينهايي از او بگيرد كه در كار صدراعظم جديد كارشكني نخواهد كرد. با اين وجود مواردي كه امير ناچار شده است در اين متن بنويسد، حساسيتها و انتقاداتي را كه نسبت به رفتار او وجود داشته تا حدي بازتاب ميدهد:
تضمينها
«اين غلام از روز اول خود را ادنا (كوچكترين) نوكر قبلهعالم روحنا فداه ميدانم و هيچ عزتي در دنيا بر خود نميدانم مگر بعد از فضل خدا به حكم و مرحمت پادشاه عالمپناه روحنا فداه، و ملتزم هستم كه از قرار فرمايش سركار همايون اطاعت حكم همايون را در كمال رضا انشاءالله تعالي، اين غلام به منسب و لقب اميرنظامي كمال شكرگزاري دارد.
معلوم است كه اين غلام خوب و بد همه را مقدر آسماني و بسته به حكم همايون ميدانم و از احدي در دل خيالي نكرده و ندارم. به نوكرهاي پادشاهي به عداوت رفتاري نخواهم كرد. اعتمادالدوله و مستوفيالممالك معلوم است با حكم همايون در همه محاسبات بايد مداخله داشته و هر وقت احضار به حضور براي حساب ميشوند، اين بنده هم همراه شرفياب خاكپاي همايون ميشود.
اين غلام در اين دولت ابدمدت هرگز اختياري در عزل و نسب نداشته، بعد از اين هم استدعاي چنين اختياري نخواهم كرد. آشكار است كه اين قدرت مختّص ذات همايون است.
اين غلام ابداً در كار دول خارجه تحريراً و تقريراً مداخله نخواهم كرد و بايد جميع نوشتهجات و سر و كار آنها با وزير دول خارجه باشد و اين غلام را ابداً رجوعي [به اين امور] نيست و همه بايد به عرض خاكپاي همايون به توسط او برسد.
هر كه را شاهنشاه روحنا فداه به حكومتي مأمور فرمايند يا منصب به نوكرهاي قديم يا جديد يا ازدياد مواجب مرحمتي فرمايند، اين غلام را عرض و جسارتي نخواهد بود.
در امورات شهر تهران اين بنده را مداخله نيست و بديهي است كه بايد همه به خاكپاي همايون عرض شود و حكم همايون صادر شود. و بايد انشاءالله مردم عرايض خود را هر روز بيواسطه خاكپاي همايون عرض نمايند.
اين غلام را ابداً تكليف كرنش سابقاً به مردم نبوده و حالا هم چنين تكليف و خواهشي نخواهد بود. اين غلام انشاءالله فحش و نالايق به كسي نخواهد گفت و مردم را ابداً از خود، معلوم است، حكم و قابليتي ندارم بترسانم. ترس و واهمه مردم بايد با سياست پادشاه روحنافداه باشد. خدا و پيغمبرِ خدا شاهد است كه دستخط همايون را مثل وحي منزل دانسته و از آداب نوكري كه تعجيل جواب و زيارت باشد كوتاهي نخواهم كرد.
معلوم است بايد جميع حكام مطالب و نظم ولايت را با چاپار خاكپاي همايون عرض نمايند، به شرط حيات به انجام رساند و معلوم است حد آن را ندارم كه تخلف از حكم نمايم». (نقل شده در «اميركبير و ايران»، فريدون آدميت)
اعتمادالدوله
چنانكه پيداست متن تضميننامهاي كه اميركبير نوشته است بيشتر براي جلوگيري از بروز اختلافات آينده ميان او و سردمداران جديد، به ويژه ميرزاآقاخان نوري است. ميتوان حدس زد كه ميرزاآقاخان برخي از اين ضمانتها را درخواست كرده است تا صدارتش را با قدرت و اختيارات كافي آغاز كند. خود او نيز كه تا پيش از آن رسماً تحتالحمايه سفارت بريتانيا بود، در همين روز ناچار شد متني را مبني بر ترك تحتالحمايگي بنويسد و به شاه بسپارد:
«اين چاكر قديمي پدر بر پدر خانهزاد و نمكپروردهي اين آستان مبارك بود... به صداقت رعيت و نوكر خانهزاد شاهنشاه روحنافداه هستم، كسي را ياراي تخلف از اين حرف و گفتار نيست و اگر خداي نكرده از اين فدوي قديمي جاننثار، خيانتي دولتي سر بزند مورد مؤاخذه شاهنشاه روحيفداه باشم. ليكن استدعاي اين چاكر اين است اگر عرض شود، تحقيق شود و بعد از اثبات عقوبت شود. تحريراً في محرم 1268.
[حاشيه:] اين بنده درگاه در زير حمايت هيچ دولتي به جز در ظل حمايت شاهنشاه ايران خلدالله ملكه نيستم و اميد الطاف و مرحمت از اين آستان مروتنشان داشته و دارم».
(ادامه دارد)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر