از روز 8 صفر 1268ه.ق كه اميركبير و خانوادهاش به قصر فين كاشان رسيدند تا روز مرگ او حدود چهل روز فاصله بود. در طول اين چهل روز همه ميدانستند كه اوضاع چنين نميماند. عوامل متعدد دست به دست هم ميداد و شرايط تبعيد امير را بيثبات ميكرد. از يك سو صدراعظم جديد، ميرزا آقاخان نوري، در مدتي كوتاه پس از آغاز صدارتش نشان داد كه قادر به حفظ نظم امور كشور نيست. انسجام كارها هر روز سستتر ميشد و ناصرالدينشاهِ مردّد را ترغيب ميكرد از ميرزاتقيخان دلجويي كند و او را به كرسي صدارت باز گرداند. جاستين شيل وزيرمختار بريتانيا و حامي اصلي نوري، روز 29 صفر (تنها حدود 5 هفته پس از انتصاب او) در گزارشي به وزيرخارجه كشورش نوشت: «به تأسف بايد بگويم كه دولت اعتمادالدوله (نوري) آينده اميدبخشي را نويد نميدهد. دستگاه ديوان آشفته، عده وزيران حدي ندارد، هر كس دستوري ميدهد و هر كس در صلاحديد شاه چيزي ميگويد و شاه تحت تأثير سخنان آخرين كسي است كه با او مشاوره نمايد. همه گيج و مبهوتند. [احتمال] تجديد زمامداري اميرنظام از هر كس شنيده ميشود و همه اين مطلب را آشكارا ميگويند. از اين وضع بر صدراعظم ايراد گرفتم، اما او قابليت خويش را كمتر از اميرنظام نميداند. گفت: تا وقتي كه شاه به حرف خويشاوندان و اطرافيانش گوش ميدهد، دولت نظمبردار نيست. پس با تصويب ميرزاآقاخان به وسيله وزير امور خارجه به شاه پيغام فرستادم كه: اين بيانتظامي آثار سوئي به بار خواهد آورد. خوشبختانه شاه اين مطلب را هم شنيده كه وزيرخارجه روس در گزارش خود به پترزبورگ، چيزي نيست كه در ناشايستگي و فرومايگي صدراعظم و همكارانش نگفته باشد. اما همين حالا اعتمادالدوله به من اطلاع داد كه شاه اختيار تام عزل و نصب حكام و همه مأموران دولت را به او واگذار كرد. حتي فرموده كه: هرگاه وجود مادرش يا هر كدام از نزديكان ديگر مايه زحمت و گرفتاري باشند، آنان را به مكه روانه خواهد كرد. ميرزاآقاخان هم مقام وزارت نظام را به برادرش ميرزافضلالله سپرد كه به ستمگري و دزدي شهرت دارد و آدمي ناكس و فرومايه است. به علاوه شاه خطاب به صدراعظم گفته اگر با آن اختيارات از عهده كار بر نيايد، بايد فكر شخص لايقتري را نمود». (نقل شده در «اميركبير و ايران»، فريدون آدميت)
وحشت
اين وضع، دشمنان امير را به وحشت ميانداخت. آنها نگران بودند كه اگر «شخصِ لايقتر» موردنظر شاه اميركبير باشد، با انتقام او روبرو شوند. از سوي ديگر بدگماني شاه نسبت به امير هنوز از ميان نرفته بود. حمايتي كه امير در آخرين روزهاي صدارتش نثار عباسميرزاي سوم برادر مغضوب شاه كرد و خاطره حمايت روسها از بهمنميرزا عموي شاه كه در عهد ولايتعهدي او ميتوانست آينده سلطنتش را نابود كند، از ذهن او نميرفت.
در اين ميان رفتار پرنس دالگوروكي وزيرمختار روسيه مانند نفتي بود كه بر آتش بيفشانند. او اصرار داشت همه جا با سر و صدا از تقاضايش براي حمايت تزار از امير سخن گويد. نوري مدتي پس از قتل امير در پاسخ به نامه اعتراضآميز وزيرخارجه روسيه نوشت: «اين نوع سخنان وزيرمختار را دشمنان ميرزا تقيخان غنيمت شمرده هر روز بندگان اعليحضرت شاهنشاهي را در انديشه تازه انداختند. شاه جوان به تشويش اين كه مبادا كار ميرزا تقيخان هم مثل نواب بهمنميرزا شود و در پناه دولت [روسيه] بماند، آن وقت اولياي دولت روسيه اصرار نمايند كه يگانه همشيره شاه را با همه دولت و جواهر برداشته به خاك روس برود و املاك آذربايجان را به تصرف قنسول روس دهد... به جهت آسودگي خيال خودشان و جميع اعيان دولت به كلي چشم از او پوشيدند». (نقل شده در «قبله عالم»، عباس امانت)
آشكار است كه نوري در اين نامه (و تمام واكنشهاي ديگرش) كوشش ميكرد نقش خود را در گرفتن فرمان قتل امير از شاه پنهان كند. گويا شاه در طول چهل روزي كه امير در كاشان بود دو بار ديگر هم فرمان قتل او را صادر كرد، اما فوراً آن را پس گرفت.
شاهزادهخانم
وفاداري شاهزاده خانم (همسر امير) و حمايتي كه تا آخرين لحظات نثار همسرش كرد مثالزدني است. او در تمام روزهاي تبعيد با دقت تمام از همسرش مراقبت كرد. هر غذايي را كه براي امير ميآوردند ابتدا ميچشيد مبادا مسموم باشد. هر گاه امير را به بيرون اطاق فرا ميخواندند، همراه شوهرش بيرون ميرفت تا اگر قصدي سوء نسبت به امير دارند، به احترام خواهر شاه از قصد خود درگذرد. اين موضوع اجراي فرمان قتل امير را دشوار ميكرد. بنابراين هنگامي كه شاه به قتل امير مصمم شد، مهدعليا ابتدا به چارهانديشي براي مقاومت شاهزادهخانم پرداخت. چند روزي پيشتر گويا، عدهاي مطرب و كلفت راهي كاشان كردند تا در اندروني امير شايع كنند به زودي فرمان عفو امير ميرسد و دوران تبعيد پايان ميپذيرد.
شاه سرانجام فرمان قتل امير را خطاب به حاجعليخان فراشباشي صادر كرد: «چاكر آستان ملائكپاسبان، فدويِ خاصِ دولتِ ابدمدت، حاج عليخان پيشخدمت خاصه، فراشباشيِ دربار سپهراقتدار، مأمور است كه به فين كاشان رفته ميرزا تقيخان فراهاني را راحت نمايد و در انجام اين مأموريت بينالاقران مفتخر و به مراحم خسرواني مستظهر بوده باشد».
(ادامه دارد)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر