شنبه، اردیبهشت ۱۶، ۱۳۸۵

قتل امير

روايت ما از تاريخ قاجاريه به ماجراي شوم قتل اميركبير رسيد. در شماره گذشته خوانديد كه حاجي علي‌خان فراش‌باشي مأمور انجام حكم شد. طرفه آنكه يكي از كامل‌ترين روايت‌ها از جريان قتل امير را در كتابي مي‌توان يافت كه به نام محمدحسن‌خان اعتمادالسلطنه، پسر حاجي‌علي‌خان فراش‌باشي تدوين شده است. انشاي اين كتاب به قلم غلامحسين اديب بوده و او شرحي مفصل از وقايع روز قتل ارائه داده است. اما اعتمادالسلطنه براي سرپوش نهادن بر آنچه پدرش كرده بود، روي شرح اديب را خط كشيده و به نوشتن عبارتي كوتاه اكتفا كرده است كه: «لهذا مأمور دولتخواهي را به كاشان فرستادند و او را معدوم كردند». شرح اديب در نسخه پيش‌نويس كتاب باقي است و توسط اعلم‌الدوله ثقفي انتشار يافته است. بخش‌هايي از اين شرح را كه در «اميركبير و ايران» فريدون آدميت نقل شده مي‌خوانيد:
مأموريت
«از طرف دولت خواستند امينِ دولتخواهي را كه واقعاً روي دل با دولت داشته و به وعده و وعيد و ايثار مال ميرزا تقي‌خان فريب نخورد در كاشان فرستند تا او را دفع دهد و خيالات همگان را آسوده سازد. در رفتن بعضي اطمينان نبود و احتمال داشت كه كشف راز كند يا فريفته مال شود. برخي ديگر كه امين بودند چنان جرئت و قدرت نداشتند كه با تقويت و حمايت حضرت عليّه عاليه عزت‌الدوله كه رعايت حرمتشان بر بندگان فرض است، اقدام به اين كار نمايند. در صورتي كه يكي از اخوات سلطنت (يعني شاهزاده‌خانم) در حفظ چنين مغضوبي كوشش داشته باشد بايد به تدبير كاري كرد كه رعايت حرمت و ادب شده باشد و مقصود هم به عمل آيد. خلاصه قرعه اين خدمت را كه فايده عمومي داشت به نام والد مؤلف، مرحوم حاجي علي‌خان اعتمادالسلطنه زدند... [او] محض امتثال امر دولتي چندنفر از عوانان و دژخيمان همراه برداشته به چاپاري روانه كاشان شد. قبل از وصول شهرت به كاشان، يك نفر از همراهان معروف اعتمادالسلطنه به جلو رفته به امير مژده داد اينك مهيا باشد كه خلعت نجات از طرف دولت براي شما مي‌رسد... و باز به صدارت خواهيد رسيد. چون قبل از آن وقت بعضي تدبيرات ديگر هم به كار رفته بود (اشاره به كلفت و مطرب كه مهدعليا به اندروني امير فرستاد)، لهذا امير بنا به آن قراين و بنا به مستدعيات خود اين سخن را باور كرد، ترتيب مجلسي داد و در روز موعود به حمام رفت كه به پاكيزگي بيرون آيد و خلعت پوشد. و تا آن زمان امير از اندرون بيرون نمي‌آمد و در اين روز حضرت عليه عاليه عزت‌الدوله دامت شوكتها امير را از رفتن به حمام ممانعت كردند و فرمودند: از من جدا مشو و صبر كن تا حامل خلعت در رسد و دستخط همايوني زيارت شود، آنگاه از روي اطمينان هر چه مي‌خواهي بكن و هر جا مي‌خواهي برو. امير بيان كرد كه: شما آسوده باشيد؛ از تقصيرات من گذشته‌اند و امروز دولت مرا براي خدمت لازم دارد، البته خلعت مرحمت براي من خواهد رسيد. اين بگفت و گماشتگان خود را براي تشريفات و تداركات خلعت‌پوشان برگماشت و خود به حمام رفت. مرحوم (حاجي علي‌خان فراشباشي) اعتمادالسلطنه از راه رسيد و خستگي نگرفت و دانست كه تأخير در اين كار موجب آفات است».
روشن است كه نگراني اصلي مأموران، روبرو شدن با شاهزاده خانم بوده است. اگر خواهر شاه در لحظه رويارويي حاضر مي‌شد و امير را در حمايت خود مي‌گرفت، اجراي حكم غيرممكن مي‌شد. به همين دليل هم «تدبيرات» به كار گرفتند تا امير را در حمام تنها به چنگ آورند. هنگامي كه حاجي علي‌خان به حمام فين رسيد، چاپاري را ديد كه به انتظار امير ايستاده تا پاسخ نامه شاهزاده‌خانم به مهدعليا را به تأييد او برساند. حاجي علي‌خان براي اينكه مبادا خبر به شاهزاده‌خانم برسد چاپار را همراه خود به درون حمام برد و در را از درون بست.
خلاص
مأموران شاه امير را در صحن حمام يافتند و فرمان را به او ابلاغ كردند. امير خواستار ملاقات همسرش شد، مخالفت كردند. خواست پيغام بفرستد يا وصيت كند، نگذاشتند. بنابراين آمادگي خود را براي اجراي حكم اعلام كرد. گويا حاجي علي‌خان (كه از قضا بركشيده امير بود) پاسخ داد: به كشتن شما سخن نمي‌گويم. فقط براي اينكه فرمان شاه اجرا شود به دلاك بگوييد رگ‌هاي دستتان را باز كند تا «راحت درگذريد». آنچه مسلم است رگ‌هاي دست امير باز شده بود. يك روايت اين است كه داودخان خاصه‌تراش امير رگ‌ها را به دستور او باز كرده است، اما روايت داودخان اين است كه امير خود با دست راست رگ دست چپ و با دست چپ رگ دست راست را باز كرده است. داودخان ادعا مي‌كند كه امير پس از باز كردن رگ‌ها مشتي هم به صورت حاجي علي‌خان زده است، كه البته خيلي منطقي به نظر نمي‌رسد.
هر چه بود جان دادن امير در اثر خونريزي طولاني مي‌شود و گويا چند ساعتي به طول مي‌انجامد. مأموران نگران از سر رسيدن شاهزاده خانم چاره را در خلاص كردن او مي‌بينند. بنابراين ضربه‌اي به ميان دو كتفش مي‌زنند و او را به زمين مي‌اندازند، بعد لنگي در حلقش فرو مي‌كنند تا نفسش قطع شود. بعد هم خود را به سرعت به تهران مي‌رسانند تا خبر را براي منتظران ببرند.

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی