گزارش جاستين شيل وزيرمختار انگلستان در تهران حاوي خبر قتل اميركبير، هنگامي به وزارتامورخارجه بريتانيا در لندن رسيد كه دولت انگلستان به تازگي تغيير كرده بود و در حكومت تازه حزب ليبرال، لرد مالزبري سمت وزارت خارجه داشت. واكنش مالزبري به حادثه بسيار عجيب بود. او نامهاي به شيل نوشت و در آن با تندترين الفاظ ممكن قتل امير را محكوم كرد، سپس از شيل خواست متن نامه را عيناً به ناصرالدين شاه منعكس كند. متن نامه مالزبري خطاب به شيل چنين بود:
«مراسلات مورخه 21 و 27 ربيعالاول شما در خصوص قتل مرحوم اميرنظام واصل شد. مأموريد به دولت ايران اظهار كنيد كه دولت انگليس تفاصيل اين امر شنيع و وحشيمنشانه را با كمال اكراه و تغيّر طبع شنيدند. و آن مكروهات شديدتر شد از اينكه در همان وقت كه اميرنظام را با اينگونه جنايت به قتل رساندند، وثيقههاي مؤكده به خط اعليحضرت شاه كه به هيچوجه به او اذيّت نرسانند در دست داشت.
دولت انگليس تفصيل نميدهد در باب شناعتي كه بر اعليحضرت شاه وارد ميآيد در نظر جميع دول آدميمنش، در باره خيانت و ظلمي كه بر امير وارد آمد. ولي بر خود فرض ميشمارند كه بگويند: اگر اعليحضرت شاه چنين تصور ميكنند كه اين صدور اين گناه عظيم خيرانديشيهايي كه دولت انگليس تا حال نسبت به دولت ايران داشتند كاسته نخواهد شد، در باره خيالات دولت انگليس خبط كلي كردهاند. علاوه بر اين به دولت ايران اعلامي صريح خواهيم داد كه هرگاه پس از اين قتل بيترحمانهي مرحوم امير، گناهان ديگري از اين قبيل صدور يابد بر دولت انگليس لازم خواهد شد كه به دقت بپرسند كه آيا شايسته فخر تاج انگليس، و لايق حقوق مملكت آدميمنش انگلستان است كه وزيرمختار انگليس مقيم مملكتي باشد كه در آنجا مشاهده كند ارتكاب اموري را كه آنقدر مصادم انسانيت باشد؟
باقي والسلام و مراقب خواهيد بود كه اعليحضرت شاه از مضمون اين نوشته مطلع شوند.» (نقل شده در «اميركبير و ايران»، فريدون آدميت)
عباس امانت در «قبلهعالم» پس از اشاره به اين نامه اضافه ميكند: از لحن نامه نميتوان فهميد كه آيا وزيرخارجه جديد بريتانيا از ميزان درگيري شيل در اموري «آنقدر مصادم انسانيت» با خبر بود يا نه!
واكنش اول
دولت ايران ابتدا در واكنش به نامه وزيرخارجه بريتانيا نامهاي به امضاي صدراعظم خطاب به شيل صادر كرد: «جناب جلالت مآبا! ترجمه شرح جناب لرد مالزبوري وزير امور خارجه دولت بهيه انگليس به دقت ملاحظه شد. جواب آن از اين قرار و به اين اختصار است: خود آن جناب (يعني شيل) شاهد اولياي دولت عليه است كه اگر سركار اعليحضرت شاهنشاهي وليالنعميام را به صرافت طبع همايون و مقتضاي رأي معدلتنمون شاهانه خودشان باقي ميگذاشتند، موافق صلاحديد آن جناب مرحوم ميرزا تقيخان را به عزت و حرمت به حكومت كاشان ميفرستادند. خدا انصاف بدهد به آنكه به واسطه حركات ناسنجيده، محض خودنمايي، نگذاشت از روي صوابديد آن جناب عمل شود (منظور دالگوروكي وزيرخارجه روسيه است) و چنين يادگاري براي خود و براي دولت عليه ايران باقي گذاشت. زياده زحمتي نيست. في 14 شعبان 1268»
اين نامه نمونه كاملي از روش نوري در مواجهه با امور و نشاندهنده روحيات اوست. اولاً در اين نامه هيچ پاسخي به سخنان تند و لحن نامناسب مالزبري داده نشده است. ثانياً نوري باز هم نقش درجه اول خود را در اخذ فرمان قتل امير انكار ميكند. ثالثاً حتي در چنين شرايطي دست از مجيزگويي شيل بر نميدارد. اين لحن و مضمون را مقايسه كنيد با رقعهاي كه بلافاصله پس از شنيدن خبر مرگ امير به شاه نوشته و در اسناد خانملك ساساني باقي مانده است: «بحمدالله كه ميرزا تقيخان غيرِ مرحوم، به درك واصل شد. خدا جان اين چاكر و جميع اولاد آدم و عالم را فداي يك جمله دستخط مبارك سركار اقدس شهرياري بنمايد (منظورش فرمان قتل امير است). اين بنده ميرزا تقيخان نيست كه خود زور داشته باشد و هوايي. زور و تسلط چاكر اعتبار شاه است».
واكنش دوم
اما واكنش دوم دولت ايران به نامه مالزبري دستوري بود كه براي ميرزا شفيعخان مصلحتگذار ايران در لندن فرستاده شد. در اين نامه كه گويا به دستور شاه تنظيم شده بود، از شفيعخان خواسته شده اين مطالب را به دولت انگليس ابلاغ كند: «... از كاغذ جناب وزيرخارجه دريافتيم كه از براي مقدمه مرحوم ميرزا تقيخان اميرنظام سابق اين دولت قدري اولياي آن دولت را از اين سلطانيه رنجيدگي خاطر به همرسيده، از براي اينكه آني نميخواهم آن دولت را از ما رنجشي در قلب باشد كه خداي نكرده كمكم باعث خذلان محبت و دوستي گردد، لهذا لازم است كيفيت را بيپرده به رشته تحرير كشم (سپس شرحي حقبهجانب از ماجرا ميدهد كه امير در آن گدازادهاي است كه با لطف شاه به همه جا ميرسد و بعد هم خيالات باطله در دماغ خود راه ميدهد و عزل ميشود. آنگاه در اثر ترس و بدكرداري خشم شاه را بر ميانگيزد، تبعيد ميشود و همانجا به رحمت خدا ميرود!)... با وجود اين تفصيل و ايننوع هرزگيهاي او كه از اول الي آخر كلنل شيل استحضار دارد، ديگر بحثي به سيوليزاسيون اين دولت وارد نميشود. اگر به انصاف ملاحظه كنند انشاءالله اميدواريم كه آني چشم از حمايت و اعانت اين دولت نپوشند و اين دو دولت را در حكم واحد دانسته ابداً رنجشي در دل نگيرند كه اين دولت را سواي آن دولت دوستي و معيني نيست. البته خودشان بهتر ميدانند كه چگونه بايد اين دولت را حفظ كرد»!
۱ نظر:
سلام،
وبلاگ بسیار خوبی دارید. در باره نوشتههای شما پرسشی برایم پیش آمد: آیا استفاده از آنها توسط دیگران (با ذکر ماخذ) آزاد است؟ این را برای ویکیپدیای فارسی میپرسم.
ارسال یک نظر