پنجشنبه، بهمن ۳۰، ۱۳۸۲

جمع جالب خردنامه همشهري
در آخرين شماره ضميمه انديشه همشهري كه از زمان تغيير مديريت در روزنامه به اسم «خردنامه» منتشر مي‌شود سه مطلب چاپ شده‌است از محمد جواد لاريجاني، مصطفي پورمحمدي (معاون معروف فلاحيان در زمان وزارت اطلاعاتش) و روح الله حسينيان (كه بي‌نياز است از معرفي).
گفتگويي كه با لاريجاني كرده‌اند و قسمت اولش تحت عنوان «تبارشناسي اصلاحات» چاپ شده‌است، از اين جهت اهميت دارد كه نشان مي‌دهد بخش پراگماتيست جناح محافظه‌كار براي آينده ایران چه آشی می خواهد بپزد. قبلا لينك اين مصاحبه را گذاشته بودم. ولي چون خيلي مفصل است فكر كردم بد نيست گزيده‌اي از آن را هم بگذارم. محمدجواد لاريجاني در اين مصاحبه مي‌گويد: «...دوستان دوم خرداد ايده نابي در اول كار داشتند و به قدرت رسيدند. طبيعي بود كه زمانشان براي تئوري پردازي كم بود. به نظر من به ناچار مجبور شدند لباس دوخته تهيه كنند. اين آغازِ پايان بود. لباس دوخته را راحت مي شود تهيه كرد...لباس دوخته اي كه انتخاب شده، دموكراسي ليبرال است، اگرچه دوستان زياد متوجه اين مطلب نباشند.دموكراسي ليبرال كه آمد، خودش را زير پوششي از تدين و اسلام مربوط به حوزه خصوصي قرار داد...همان اسلام رانده شده از حوزه عمومي به حوزه خصوصي، گفتند اين قرائت جديدي از اسلام است. اين حكومت دموكراسي ليبرال كه ماهيتاً سكولار است به نظر خيلي از دوستان متفكر در گروه دوم خرداد، حكومت اسلامي است. منتها با اين قرائت، اسلام كاملاً به حوزه خصوصي ميرود. طبيعي است كه اسلام در حوزه ي خصوصي شريعت محور نيست و ديگر نمي تواند سعادت را در نسخه واحدي به همه تجويز كند، بلكه تنها مي تواند توصيه كند. بدين ترتيب اصلاحات در ايران به بيراهه رفت...دو مسير سبب شد تا به ما سرعت بدهد در انتخاب لباس دوخته؛ يعني دموكراسي ليبرال: يكي رنج بردن از عدم كارآمدي. همه مي گفتيم اين سيستم خراب، كار نمي كند ولي نمي دانستيم چرا. و دوم نياز به يك تفكر جديدتر و عميق تر از اسلام و ديانت...در قانون اساسي ما حكومت، سكولار نيست و اگر كسي بخواهد در اين كشور حكومت سكولار برگزار كند، در واقع از طريق يك رفرم مدني به نتيجه نمي رسد. اين يك گسل كامل است. انقلابي مي خواهد كه زور و توانش بيش از انقلاب اسلامي باشد...اگر دوستان دوم خردادي ما رسالت خود را خوب تشخيص مي دادند، حتي اگر گرايش به دموكراسي ليبرال پيدا مي كردند، لااقل مي دانستند كه شأنشان اين نيست كه اين را از طريق حكومت جلو ببرند. راه ديگري مي خواهد. اين ها را از اين جهت مي گويم كه چرا اصلاحات در ايران زود به پايان رسيد. مثل غنچه ا ي شد كه نشكفته يخ زد...نبايد براي مرگ اصلاحات شادي كنيم. به نظر من مرگ اصلاحات خبر خيلي بدي است. نبايد پرچم اصلاحات به زمين بيفتد، ولي بايد آن را معقول و با قدرت و با استفاده از تجربه شكست خورده دوستان دوم خردادي به پيش برد...ما اصلاحات مي خواهيم. زمان براي اصلاحات كاملاً آماده است و اين اصلاحات شامل اصلاحات سياسي هم هست...دوستان كار خوبي كردند بحث اصلاحات را مطرح كردند، اما خودشان نتوانستند آن را به جاي خوبي برسانند. حالا بايد ديگران آن را بگيرند و درست كنند...فاز دوم اصلاحات، اول به ظرفيت هاي جامانده قانون اساسي مي پردازد و دوم اين كه عمل گراست...دهه اول انقلاب، همين دوستان رفرميست ما راديكال هاي دوآتشه بودند. اگر كسي مي گفت از تجربه دنيا استفاده كنيم، عصباني مي شدند، ولي امروز همه نسبت به اين امر ريلكس هستيم...اين دو ويژگي، مهم ترين اصل فاز دوم اصلاحات است كه خيلي هم مدرن تر از فاز اول آن است...»
گفتگو با پورمحمدي و مقاله حسينيان هم ديدني است.

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی